☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
#شهیدوالامقام محمد بیات
دو فرشته بنام توکل و لیلان خانم به مورخ دوم شهریور ماه ۱۳۴۸ در #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام محمد شدند.
سرانجام در لباس مقدس خاکی بسیج همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر #لبیک و در بیستم فروردین ماه ۱۳۶۶ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید،و پیکر پاکش به تاسی از مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مدت ها گمنام بود تا اینکه در هفتم تیر ۱۳۷۵ بعد از تفحص در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت.
وصیتنامه:
در #دعا های کمیل،توسل و در #نماز های جمعه و جماعت شرکت کنید که ما هرچه داریم از این دعا ها و نماز های جمعه است. شما بهتر از من می دانید که روزی به این دنیا می آمدیم و روزی نیز باید رفت چون احدی در این دنیا ماندنی نیست پس چه خوب است که این رفتن ها در راه و برای رضای #خدا باشد. از شما می خواهم که در مرگ من گریه نکنید چون گریه شما موجب خوشحالی دشمنان و ناراحتی نزدیکان شود.
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_محمد_بیات
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
#شهیدوالامقام محمد بیات
دو فرشته بنام قیاسعلی و مارال خانم به مورخ یکم شهریور ماه ۱۳۵۰ در روستای کرسف شهرستان خدابنده #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام محمد شدند.
سرانجام در لباس مقدس خاکی بسیج همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر #لبیک و در سیزدهم فروردین ماه ۱۳۶۶ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید،و پیکر پاکش به تاسی از مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مدت ها گمنام بود تا اینکه در سال ۱۳۷۵ بعد از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_محمد_بیات
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا #شهیدوالامقام محمد بیات دو فرشته بنام قیاسعلی و مارال
خاطره:
اوایل بهار بود محمد از #مدرسه به خانه برگشت هیچ وقت عجله برای خورن ناهار نداشت ولی آن روز که از مدرسه برگشت به من گفت : مادر غذا آماده است؟ من خیلی گرسنه هستم به آشپز خانه رفتم غذایش را آمده کردم محمد را صدا کردم که بیاید و غذایش را بخورد دیدم محمد در خانه نیست. از خواهرش پرسیدم محمد کجا رفت گفت: محمد از پنجره به بیرون رفت تازه فهمیدم علت عجله چه بوده یاد کارش افتادم موقعی که از مدرسه برگشته بود کفشش را زیر پنجره گذاشته. #چادرم را سر کردم در پی جستجوی او بیرون رفتم وقتی که جلوی #بسیج رسیدم دیدم که تعدادی جوان جلوی بسیج ایستاده اند منتظرند که ماشین بیاید و به #جبهه بروند جلو رفتم محمد خودم را در بین آنها دیدم جلوتر رفتم و دستش را گرفتم و کشیدم و گفتم که اینجا چکار میکنی مگر تو نبودی که میگفتی من گرسنه ام ، گفت: اجازه بده که با دوستانم به #جبهه بروم ولی من دستش را رها نمیکردم محمد با گریه و التماس خواهش کرد اجازه بدهم به #جبهه برود من از ته دل راضی نبودم اما مجبور شدم اجازه بدهم با دوستانش برود صورتم را غرق بوسه کرد و به جبهه رفت.
راوی: #مادر شهید
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_محمد_بیات
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
#شهیدوالامقام محمد بیات
دو فرشته بنام هاشم و مست گل خانم به مورخ یکم شهریور ماه ۱۳۳۵ در #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام محمد شدند.
سرانجام این کارمند با شرف در لباس مقدس خاکی بسیج همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر #لبیک و در چهارم اسفند ماه ۱۳۶۵ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید،و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت.
وصیتنامه:
خداوندا بعد از شهادتم قطرات خونم را در رگهای جوانان اسلام جاری بفرما تا تمام آنها #مدافع اسلام و سربازان #امام زمان (عج) باشند و فقط از #قرآن و #ولایت_فقیه که تنها راه استمرار #پیامبران است پیروی نمایند.
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_محمد_بیات