🔴 حسین اسدی، معلم اندیمشکی می‌خواسته با ارث پدری خودش سانتافه بخره، اما از مدرسه خبر میدن که یکی از دانش آموزان دختر به خاطر نداشتن گوشی از درس عقب افتاده و داره افسرده میشه! این معلم عزیز هم از خیر سانتافه می‌گذره و برای این دانش آموز و بقیه دانش آموزان محروم شهر تبلت میخره. کاش یه ذره از فداکاری این معلم رو برخی مسئولین داشتن... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─ @koocheyEhsas ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─

آرامشی که تو حرف زدن با توعه..... تو هیچ کس دیگه پیدا نمیشه... شکرت که هستی خدای مهربونم💞❣ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─ @koocheyEhsas ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─

🍃🌸در سرم نیسٺ دگر غیر تو رویاے کسے🌸🍃 لینک ورق اول رمان آنلاین #خوشہ‌ی‌ماه🌙 https://eitaa.com/koocheyEhsas/9584

دستم رو تو دستش به آرومی فشرد و ملتمس گفت - معصومه جان منو ببخش تا روم بشه از خدا طلب بخشش کنم. من هنوز حرفهاش رو هضم نکرده بودم و به گوشهام اعتماد نداشتم. با گفتن معصومه جان که دیگه رسما به قول تو هنگ کردم. سکوتم رو که دید دستم رو بلند کرد و بوسید. با این کارش تازه به خودم اومدم و با خجالت گفتم: - این حرف ها رو نزنید شما حق داشتید منو نخواید. من یه زن مطلقه ام با یه بچه ... نذاشت ادامه بدم - ادامه نده. تو از سرم هم زیادی. فقط منو ببخش نگاهش شرمنده و مهربون بود. حالم خیلی خوب بود. لبخند منو که دید چشم هاش برق زد. بلند شد و دو رکعت نماز خوند. گفت برای شکر و برای توبه... https://eitaa.com/joinchat/2008219670Ca8c79f11fb 🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃

🍃🌸خوشه‌ چین نگاه توام ماهِ من 🌸🍃 لینک ورق اول رمان آنلاین #خوشہ‌ی‌ماه🌙 https://eitaa.com/koocheyEhsas/9584

کاش می توانستم اسمت را زیبا بنویسم. هربار که میخواهم ماه را در رُخُت به نظاره بنشینم سر نی می شکند. و این دل من است که هی می شکند. هی در میزند و دیوار خانه ی پدریت می‌شکند. گفته بودی سر می شکند دیوارش. اما تو نمیدانی دیگر سری نمانده که بشکند. جدال غم ها و شادی ها... یک داستان عاشقانه 💗 و بسیار آموزنده👌 لینک ورق اول رمان آنلاین #خوشہ‌ی‌ماه🌙 https://eitaa.com/koocheyEhsas/9584