17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهادویژه_دانلود
🎥فیلم 8 دقیقه ای كه هيچكس تحمل نكرد.
◀️لطفا تحمل بفرمایید و تا آخر ببینید.
╭─┅═💔═┅╮
@koocheyEhsas
╰─┅═💔═┅╯
🌻🌻🌻
نمیشود که
در کوچه های «اردیبهشت»
تنها قدم زد!
خودت را برسان...
╭─┅═🌻═┅╮
@koocheyEhsas
╰─┅═🌻═┅╯
May 11
🕊نامه را گر می بری قاصــد زبانـــی هم بــگو
نامه را آهسته وا كن دل در آن پیچیده است❣
═༻ @KoocheyEhsas༺═
❣
👑از اتاق فرمان خبر میرسہ کہ امشب استثنائاً یہ پارت دیگہ هم داریم😍😍😍
پارت بعدے تا لحظات دیگر مے رسہ🌹
══༻♥️@KoocheyEhsas♥️༺══
💐
بہ تو سلام مے کنم
سلامے از عمق جان
مے دانم پذیرایش هستے ... 🌹
╭─┅═♥️═┅╮
@koocheyEhsas
╰─┅═♥️═┅╯
رمضان در جبههها در اوج گرمای تابستان آن هم در منطقه خوزستان حال و هوای ویژهای داشت. سال 60 ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود. رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه میآمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر میتوانستند یکجا ثابت باشند بعضی از آنها در یک منطقه میماندند و از مسئول یا فرمانده مربوطه مجوز میگرفتند و قصد ده روز کرده و روزه دار میشدند.
روزهای طولانی بالای 16 ساعت، گرمای شدید و سوزان کار فعالیت نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی حالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا در ایمان و اراده رزمندگان کمترین خللی ایجاد نمیشد. سال 61 ماه مبارک رمضان در تیر ماه واقع شد. عملیات رمضان در همین ماه انجام گرفت.
شب 19 رمضان در حال و هوای خاصی رزمندگان آماده عملیات میشدند. گرمای شدید باد و توفان شنهای روان و از همه مهمتر نبرد با دشمن آن هم برای کسانی که روزه دار بودند بسیار سخت بود. انسان تا در شرایط موجود قرار نگیرد درک مطلب برایش سنگین است.
در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند در حالی که روزه دار بودند و لبهایشان خشکیده بود. اما به عشق اباعبدالله الحسین (ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت رسیدند.
#ماه_رمضان
#شهدا
╭─┅═♥️═┅╮
@koocheyEhsas
╰─┅═♥️═┅╯
🌹ای همسرشایسته پیغمبر وحی
ای مادر زهرای اطهر تاهمیشه
بابودنت زهرا به عالم فخر می کرد
ازاینکه دارد چون تو مادر تا همیشه
اسلام ما بایاری تو پاگرفته
ای اولین اسلام آور تاهمیشه ❣
#مہدےنظرے
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
وفات حضرت خدیجہ تسلیت باد🏴
╭─┅═ 🌙═┅╮
@koocheyEhsas
╰─┅═🌙═┅╯
تو سامرا چہ اتفاقاتے براے حُسنا و طوفان خواهد افتاد ؟😱
از الان قلب هاتون رو آماده کنید کہ وارد قسمت های پرهیجان رمان میشیم .😍😍
══༻♥️@KoocheyEhsas♥️༺══
سلام🌷
آمدن صبح به سلام بر توست؛
خورشید که هر روزِ خدا کارش
بالا آمدن است...☘
╭─┅═♥️═┅╮
@koocheyEhsas
╰─┅═♥️═┅╯
لینک پارت اول رمان هیجانے ، عاشقانہ و مذهبے
❤️#رؤیاے_وصــــال 🍂🌹👇
https://eitaa.com/koocheyEhsas/414
☆لینک پارت اول رمان مدافع عشق☆
👇👇👇👇
https://eitaa.com/koocheyEhsas/71
خوش آمد به اعضای جدید
🌹🌹🌹🌹
شما برای این رمان بہ این کانال دعوت شدید.
پارت اول #رمان_آنلاین_رؤیاےوصــــال ❤️👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/koocheyEhsas/414
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
پارت جدید 💕💜💚💛❤️💙
🌹
دوستان عزیز همونطور کہ متوجہ شدید بہ جاے التهاب آور رمان رسیدیم.
یہ کم تحمل بفرمایید از این مرحلہ هم به نوعے عبور میکنیم و بہ جاے رمانتیک داستان میرسیم.
❣❣❣❣
پیرهن آبی پوشیده بود با کت وشلوار کاربنی. عطر لِجِندش قبل از اینکه خودش برسه پیچید تو مشام بشری....
حس عجیبی داشت. زمزمه کرد: نیازی نبود انقدر به خودت برسی امیر... با سادهترین لباسا هم به دل من امیری.... امیرِ دلم! امیر زندگیم....
دسته گل رزهای آبی رو جلوش گرفت.
- قابلتو نداره
- لطف کردین. خیلی قشنگه
- گفتم که قابلتو نداره فینگیلی...
بشری سرخ شد. داغ شده بود از خجالت.
- چته تو. سرتو بیار بالا آرتروز میگیری. هیشکی نیست اینجا...
http://eitaa.com/joinchat/1661206541C0e4b8095c6
چه رمانتیک هستن این دو تا💋💋
پر از هیجان🔥
#براساسواقعیت
نخوانی از کفت رفته 😉😉