eitaa logo
کوچه شهید
279 دنبال‌کننده
221 عکس
58 ویدیو
4 فایل
نشریه الکترونیکی ادبیات و هنر مقاومت شهرستان بهبهان وابسته به: ■ گروه فرهنگی شهید بقایی ■ هیئت مرآت‌الشهدا شهرستان بهبهان ارتباط با ما: @majidbaghai وب سایت: www.koocheyeshahid.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 | خاطره‌ای از شهید عبدالعلی بهروزی به نقل از مادرش 🔹عبدالعلی که رفت جبهه، علی هم پشت سرش رفت. هر دو با هم به جبهه رفتند. ننه بهروزی، عبدالعلی را عبدی صدا می‌زد. 🔹روزی عبدی از جبهه به مرخصی آمد و گفت: ننه. اگر اومدن گفتند عبدی شهید شده چه کار می‌کنی؟! 🔹ننه گفت: «می‌گم صل علی محمد شیرم از جبهه آمد.» ▪️پ.ن: تصویر مرحومه حاجیه شهربانو دشتی‌زاده، مادر شهیدان سرافراز علی و عبدالعلی بهروزی 🔺نشر دهید و با ما همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
🇮🇷 | از «زیدون» تا «مجنون» 🔹«عبدالعلی بهروزی»، به سال 1338 در شهر «زیدون» از توابع شهرستان «بهبهان» متولد شد. 🔸تحصیلات خود را تا دریافت دیپلم ریاضی در «سردشتِ زیدون»، «بندر دیلم» و «بهبهان» گذراند و در میانه‌ی خدمت سربازی بود که شراره‌های نهضتِ حضرت روح‌الله، سراسر ایران را فرا گرفت و جرقه‌های آن در ضمیرِ پاکِ عبدالعلی آتشی روشن برافروخت. 🔹پس از پیروزی انقلاب اسلامی از نخستین روزهای تجاوز رژیم بعث عراق عازم میادین جهاد اصغر شد و در فتح سوسنگرد، عملیات طریق‌القدس، عملیات فتح‌المبین و نبرد تاریخی «الی بیت‌المقدس» و پس از آن در عملیات‌های رمضان، والفجر مقدماتی و خیبر جنگید که چهار بار به شدت مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان و بهبودی نسبی دوباره به جبهه بازگشت. 🔸برادرش علی در عملیات فتح‌المبین بود که بوی شهادت را به خانه‌ی پدری هدیه کرد و برادر دیگر، محمود نیز در عملیات رمضان به چنگ متجاوزان گرفتار شد. 🔹سرانجام به تاریخ دهم فروردین سال 1363 در منطقه عملیاتی «جزایر مجنون» بر اثر آتش‌بار دشمن جراحت سختی برداشت که به شیراز منتقل شد و چهارده روز بعد، در روز بیست و چهارم فروردین همان سال در سن 25 سالگی در بیمارستان نمازی شیراز بال در بال ملائک گشود. 🔸جسم در خون نشسته‌ی سردار شهید عبدالعلی بهروزی در زادگاهش، شهر «زیدون» به امانت گذاشته شد تا روزی که در رکاب مولایش بازگردد. 🔹پاسدار شهید «عبدالعلی بهروزی» در زمان شهادت، قائم مقام فرماندهی تیپ 15 امام حسن مجتبی ( صلوات‌الله علیه) بود. 🔸
روحمان با یادش شاد
🔺نشر دهید و با ما همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
🌷 (19) 🔺محمد، آزمون دوم اردیبهشت 1347، در روستای قلعه‌مدرسه از توابع شهرستان بهبهان به دنیا آمد. پدرش عبدالعزیز و مادرش زینب نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. ازدواج کرد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پنجم دی 1365، در عملیات کربلای چهار، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و پانزدهم مرداد 1379، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. 📿 شادی روح شهدا صلوات 🌷اینجا کوچه شهید است👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
🔺خروش ملت برای حمایت از دلاورمردان ایرانِ اسلامی 🔻تجمع حمایتی و شادی مردم غیور شهرستان بهبهان یکشنبه ۲۶ فروردین ساعت ۲۰:۳۰ پارک ملی 🌷اینجا کوچه شهید است👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
آباد نمودی دل ما را دلَت آباد با آلِ علی هر که دَر افتاد وَر افتاد .... @koocheyeshahid
🌷 (20) 🔺رفعت آسیابی پانزدهم فروردین 1355، در شهرستان بهبهان به دنیا آمد. پدرش حسین، راننده بود و مادرش زهرا نام داشت. دانش‌آموز دوم ابتدایی بود. چهاردهم آبان 1362، در حملات موشکی زادگاهش به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای همان شهرستان به خاک سپردند. 📿 شادی روح شهدا صلوات 🌷اینجا کوچه شهید است👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 | سه شهید در یک قاب ◀️ شهید علی برکت‌رضایی، شهید سیداحمد پورموسویان، آزاده و جانباز دفاع مقدس غلامعباس محمدحسنی و شهید محمدرضا حقیقت 📿 شادی روح امام و شهدا صلوات 🔺نشر دهید و با ما همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
📚 خاطـرات شهیـد حبیب‌الله جوانمـردی {{شهید ۱۶ ساله‌ی انقلاب اسلامی}} شهیـــد شـاخـص استــان خـوزستـــان 🔰 من و حبیب‌الله (رحمان سروری) 📖 صفحه 15 و 16 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🔹من و حبیب‌الله از بچگی با هم بودیم؛ در کوچه، مدرسه، خانه، همه جا. کمی که بزرگ شدیم در تظاهرات‌ها، مبارزات، سخنرانی‌ها و خلاصه فعالیت‌های علیه رژیم باز در کنارِ هم بودیم و نفس به نفسِ یکدیگر. 🔹هر جا او می‌رفت من هم بودم و هر جا من می‌رفتم او هم بود. انگار یک روح بودیم در دو بدن. 🔹من یک سالی از حبیب‌الله بزرگ‌تر بودم. به همین خاطر یک سالی هم در درس از او جلوتر بودم. دوران تحصیل، مقداری‌اش را او در یک مدرسه بود و من در مدرسه‌ای دیگر. 🔹مقداری‌اش را هم هر دو در یک مدرسه بودیم اما کلاس‌هامان از هم جدا بود. با اینکه آن اواخر هر دو در یک مدرسه بودیم، اما باز احساس خلأ زیادی می‌کردم. من می‌خواستم در کلاسِ حبیب‌الله و در کنار او باشم، اما تفاوت سنی‌مان باعث می‌شد که من نتوانم به هدفم برسم. 🔹تنها یک راه داشتم؛ آن هم اینکه خودم را یک سال مردود کنم تا حبیب‌الله در سال آینده به من برسد و ما هم‌کلاسی شویم!! 🔹از دیدِ همه، این کار منطقی و عاقلانه نبود. اما علاقه‌یِ من به حبیب‌الله این‌جور چیزها را نمی‌شناخت. من این کار را کردم و به همین خاطر توبیخ و تنبیه شدم و حتی کتک خوردم. اما به نظرم می‌ارزید. 🔹یک سال در کنارِ حبیب‌الله بودن و سرِ یک میز با او نشستن، چیزی نبود که بتوانم به راحتی از آن بگذرم. 🔹خودِ حبیب‌الله وقتی این مسئله را فهمید، ناراحت شد و با من برخورد کرد. گفت: رحمان این کار رو نکن. خودت رو از درس و مدرسه عقب ننداز. اما من نمی‌توانستم. 🔹واقعاً آن یک سال عقب ماندن در ازایِ یک سال با حبیب‌الله بودن، ارزشش را داشت. 🔹بگذریم از اینکه من با وفایی کردم و او بی‌وفایی. من یک سال خودم را مردود کردم تا او بهم برسد. اما او همان سال مرا تنها گذاشت و رفت! 🔹رفت به جایی که من دیگر هیچ‌گاه نمی‌توانم به او برسم. نه به او و نه به گردِ پایش. او در اعلی علیّین است و من در این دنیای بی‌ارزش. تنها چیزی که می‌تواند تسکینم بدهد یادش است و بازگو کردنِ خاطراتش. 🔹خاطراتی که از لحظه‌به‌لحظه‌یِ با او بودن دارم. شاید وقتی جلوتر برویم، تعجب کنید که من این همه خاطره از او دارم. 🔹اما جای تعجب نیست. او خود گوهرِ نابی بود که به هر مکان پا می‌گذاشت از خودش خاطره و درس به جای می‌گذاشت تا راه و رسم الهی را به همه بیاموزد. 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ ↶【 به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/koocheyeshahid
🔺رحمان سروری و شهید حبیب‌الله جوانمردی @koocheyeshahid
سلام و عرض ادب. امسال شهید حبیب‌الله جوانمردی به عنوان شهید شاخص سال ۱۴۰۳ استان خوزستان انتخاب شده است. به همین دلیل، کانال کوچه شهید خاطرات این شهید عزیز را که در کتاب "حبیبِ خدا" چاپ شده است، به مرور زمان در این کانال انتشار می‌دهد. لذا از همه عزیزان انتظار می‌رود با دنبال کردن این کانال، ما را در نشر خاطرات این شهید والامقام یاری دهند. اجرتان با شهید و مولایِ شهید. https://eitaa.com/koocheyeshahid
27.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 | شوقِ عاشقانِ وصل ☝سخنان شنیدنی شهید حاج قاسم سلیمانی در مراسمی که شهید زاهدی نیز حضور داشت و اشک می‌ریخت ♦️روایت اخیر رهبر انقلاب از شوق شهادت شهیدانی از قبیل شهید زاهدی، رحیمی و ... : اینها کسانی بودند که یک عمر دنبال شهادت دویدند؛ خدا به آنها این اُجرت را داد به خاطر جهادشان؛ خوشا به حالشان! ↶【نشر دهید و به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
🌷 (21) 🔺منوچهر آصفی یکم اردیبهشت 1337، در شهرستان بهبهان به دنیا آمد. پدرش نعمت‌الله و مادرش گلاب‌خانم نام داشت. دانشجوی سال دوم دوره کارشناسی در رشته مهندسی کشاورزی بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم آبان 1359، با سمت مسئول روابط عمومی سپاه سوسنگرد در سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش به شکم و پا، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است. 📿 شادی روح شهدا صلوات 🌷اینجا کوچه شهید است👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
💠 (14) 📝 وصیت‌نامه کامل پاسدار شهید منوچهر آصفی 🔻برای دانلود و مطالعه وصیت‌نامه شهید، روی لینک زیر کلیک کنید. https://bayanbox.ir/view/4717159793966893703/%D8%A2%D8%B5%D9%81%DB%8C-%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1.pdf ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ 🔸 ... این وصیت‌نامه‌هایی که این عزیزان می‌نویسند، مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیت‌نامه‌ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. "امام خمینی" ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ 🔺نشر دهید و با ما همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
📸 | دو شهید در یک قاب 🔺 از چپ: شهیدان اسماعیل دقایقی «فرمانده لشکر نه بدر» و منوچهر آصفی «مسئول روابط عمومی سپاه سوسنگرد» 📿 شادی روح شهدا صلوات 🌷اینجا کوچه شهید است👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 (22) 🔺عبدالرضا آفرند بیست و سوم تیر 1349، در روستای کردستان سفلا از توابع شهرستان بهبهان به دنیا آمد. پدرش محمدظاهر، کشاورزی می‌کرد و مادرش هما نام داشت. تا دوم ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش خدمت می‌کرد. نهم اسفند 1369، در دشت عباس بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر او را در زادگاهش به خاک سپردند. 📿 شادی روح شهدا صلوات 🌷اینجا کوچه شهید است👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
🔺شهدای شاخص سال ۱۴۰۳ ▪️پ.ن: هر ساله سازمان بسیج، سه شهید را که دارای ویژگی‌های ممتازی هستند، به عنوان شهدای شاخص سال مطرح می‌کند و هر استان نیز در کنار این سه شهید، یک نفر را به عنوان شهید شاخص استانی معرفی می‌نماید. امسال شهید ظفر خالدی (کوچک‌ترین شهید دفاع مقدس) به عنوان شهید شاخص برادر، شهید صالح العاروری (معاون رئیس دفتر سیاسی حماس) به عنوان شهید شاخص بین‌الملل، شهیده مرضیه حدیدچی با نام مستعار طاهره دباغ (مبارز انقلابی و تنها فرمانده زن سپاه) به عنوان شهید شاخص خواهر و شهید حبیب‌الله جوانمردی (شهید ۱۶ ساله انقلاب اسلامی و اولین شهید شهرستان بهبهان) به عنوان شهید شاخص استان خوزستان در سال ۱۴۰۳ معرفی شدند. 【نشر دهید و به ما بپیوندید】 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
🌷 (23) 🔺فصیح آفریدن ششم تیر 1339، در روستای بجک از توابع شهرستان بهبهان دیده به جهان گشود. پدرش عبدی و مادرش پری‌جان نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کشاورز بود. سال 1361 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم مهر 1366، در محور کرمانشاه - اسلام‌آباد غرب هنگام انجام مأموریت دچار سانحه رانندگی شد و بر اثر ضربه‌مغزی به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش قرار دارد. 📿 شادی روح شهدا صلوات 🌷اینجا کوچه شهید است👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
💠 (15) 📝 وصیت‌نامه کامل بسیجی شهید فصیح آفریدن 🔻برای دانلود و مطالعه وصیت‌نامه شهید، روی لینک زیر کلیک کنید. https://bayanbox.ir/view/2720884033256382953/%D8%A2%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D9%81%D8%B5%DB%8C%D8%AD.pdf ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ 🔸 ... این وصیت‌نامه‌هایی که این عزیزان می‌نویسند، مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیت‌نامه‌ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. "امام خمینی" ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ 🔺نشر دهید و با ما همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
📚 خاطـرات شهیـد حبیب‌الله جوانمـردی {{شهید ۱۶ ساله‌ی انقلاب اسلامی}} شهیـــد شـاخـص استــان خـوزستـــان 🔰 احتیاط (رحمان سروری) 📖 صفحه 17 و 18 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🔸یکی از خانم‌های محل دختر به دنیا آورده بود. خودش و شوهرش و بچه‌هایش آدم‌های درست و حسابی نبودند و مقداری غَل و غَش داشتند. خانوادتاً از امام خمینی و روحانیت بیزار بودند و سنگ شاه و رژیمش را به سینه می زدند. با اینکه از دختر خوششان نمی‌آمد، اما نمی‌دانم چطور شد و کی زد پسِ کلّه‌شان که آمدند و تو محل شیرینی پخش کردند. 🔸آن روز خودم و حبیب‌الله توی کوچه ایستاده بودیم. یکی از افراد همان خانه آمد و برای ما شیرینی آورد. تا تعارف کرد به من، سریع دست دراز کردم و یکی برداشتم و گذاشتم توی دهانم. به حبیب‌الله که تعارف کرد چیزی بر نداشت. به نشانه‌یِ میلی ندارم و ممنون، سری تکان داد و بعد هم آن طرف رفت. 🔸او که رفت حبیب‌الله نگاهی بهم انداخت و گفت: رحمان. برا چی شیرینی برداشتی؟! گفتم: مگه مشکلی داره؟ بچه‌شون به دنیا اومده دیگه. انگار ازم انتظار نداشت این حرف را بزنم. گفت: بچه به دنیا اومده که به دنیا اومده. بهش می‌گفتی مبارک باشه. من می‌گم چرا شیرینی برداشتی؟! 🔸ندانستم منظورش چیست. گفت: رحمان. این یارو رو که خودت می‌شناسی. مخالف صد در صدِ امام خمینیه. خیلی هم آدم مشکل‌داریه. احتمال ندادی کسی که اینجوریه، ممکنه حلال و حروم نکنه و اموالش مخلوط به حرام باشه؟! لحظه‌ای فکر کردم و گفتم: چرا. احتمالش هست. گفت: پس از این به بعد دست به مالی که شبهه‌ناکه نزن. مطمئن باش در جان و روح و اعمالت تأثیر می ذاره! 🔸یک بار هم عده‌ای از اهالی محل پول گذاشته بودند روی هم و توی یک دیگ بزرگ، آش شله‌قلم‌کار درست کرده بودند. همه‌یِ همسایه‌ها هم می‌آمدند توی کوچه و کاسه‌شان را پر از آش می‌کردند. 🔸بوی آش، کوچه و محله را حسابی برداشته بود. آدم خودبه‌خود دهانش آب می‌افتاد. من هم تا بو بردم توی محله چه خبر است، کاسه‌ای برداشتم و سریع رفتم که از قافله عقب نمانم. توی کوچه که آمدم حبیب‌الله را دیدم. با خودم گفتم حتماً حبیب‌الله هم حسابی هوس خوردن کرده. 🔸همین‌طور که از کنارش رد شدم گفتم: حبیب‌الله. همین‌جا وایسا. الان برا هر دومون آش میارم که بزنیم تو رگ. رفتم و کاسه‌ام را پر کردم و آمدم سمت حبیب‌الله. نگاهی به من کرد و نگاهی به آنچه توی دستم بود. 🔸چون با هم خیلی پسر خاله بودیم و می‌دانست ظرفیتش را دارم و ناراحت نمی‌شوم، کاسه را از دستم گرفت و رفت آن را توی دیگ بزرگ ریخت. با تعجب نگاهش کردم. آرام گفتم: چرا آش‌ها رو ریختی تو دیگ حبیب‌الله؟ گفت: رحمان. همه‌ی همسایه‌ها روی هم پول گذاشته‌اند برا این آش. یکی و دو تا خونواده نیست که بدونیم کیا هستن. احتمالش هست بعضی از اون‌ها پول‌هاشون مشکل‌دار باشه و حلال و پاک نباشه. اون‌وقت اگه بخوای اون رو بخوری، شکمت می‌شه جای مال حرام. خودت این‌جوری دوست داری؟ 🔸یک لحظه رفتم توی نخِ حرف‌هاش. سبک سنگینش کردم. راست می‌گفت. بعضی از همسایه‌ها، واقعاً توی قید و بند حلال و حرام نبودند و پول‌هایشان شبهه‌ناک بود. حق را به حبیب‌الله دادم. هر دو از خوردن آش صرف نظر کردیم. 🔸حالا که فکر می‌کنم می‌بینم حبیب‌الله مراحل تکاملش در این دنیا را یک‌شبه پشت سر نگذاشت. پله‌به‌پله طی کرد. اولین پله‌اش هم احتیاط کردن در خوردن مالی بود که شبهه‌ناک باشد. 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🔺نشر دهید و با ما همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
🔺تصویری از دانش‌آموز شهید حبیب‌الله جوانمردی، شهید 16 ساله‌ی انقلاب اسلامی، اولین شهید شهرستان بهبهان و شهید شاخص سال 1403 استان خوزستان @koocheyeshahid
🌷 (24) 🔺احمد آقابالی بیست و پنجم مرداد 1349، در شهرستان بهبهان به دنیا آمد. پدرش محمدجواد فروشنده بود و مادرش سلطان نام داشت. دانش‌آموز دوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و در عملیات کربلای پنج، در بمباران شیمیایی جاده شهید صفوی مجروح شد. بیست و پنجم دی 1365، در بیمارستان شهید چمران تهران بر اثر عوارض ناشی از مجروحیت به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند. 📿 شادی روح شهدا صلوات 🌷اینجا کوچه شهید است👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
💠 (16) 📝 وصیت‌نامه کامل بسیجی شهید احمد آقابالی 🔻برای دانلود و مطالعه وصیت‌نامه شهید، روی لینک زیر کلیک کنید. https://bayanbox.ir/view/7922570084192677363/%D8%A2%D9%82%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF.pdf ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ 🔸 ... این وصیت‌نامه‌هایی که این عزیزان می‌نویسند، مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیت‌نامه‌ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. "امام خمینی" ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ 🔺نشر دهید و با ما همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
🔺معلمان شهید شهرستان بهبهان 🔹انتشار به مناسبت شهادت استاد مرتضی مطهری و روز معلم 📿 شادی روح امام و شهدا صلوات 【نشر دهید و به ما بپیوندید】 https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49