eitaa logo
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
262 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
6.6هزار ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دراول شعبان در بهشت گشوده می‌شود... وشاخه‌های درخت طوبی بر روی دنیا گسترده می‌شود... خوشا به حال کسی که بتواند به بیشترین شاخه‌های آن درآویزد ⚘حلول‌ماه‌شعبان‌برشما‌مبارک🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔶 کلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ 💠 ترجمه: بخورید و بیاشامید ولی اسراف‌نکنید که خدا اسراف‌کاران را دوست‌ندارد 📗 بخشی‌از آیه ۳۱ سوره اعراف کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
🔸🔶 فاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ ترجمه: و خداوند بهترین نگه‌دار است، و او مهربان‌ترین مهربانان است 📗 قسمتی از آیه ۶۴ سوره یوسف 📚آیه‎‏گرافی معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 https://eitaa.com/moejezeyepeyambar کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواب عبرت آموز همه جا سیاه و تاریک بود. چشمش هیچ‌جا را نمی‌دید. ناگهان نوری را دید که چند‌نفر به‌سمتش می‌آمدند. سرجایش ایستاد، اما ناگهان باتعجب دید: که خیلی خیلی کوچک شده‌بود. به آن چندنفر نگاه کرد و دید خیلی خیلی بزرگ شده ‌اند. و دندان‌های بزرگ و شاخک‌های قوی و بزرگ دارند. ترسیده‌بود. مورچه و ملخ و پروانه‌های غول‌پیکر به سمت او می‌آمدند. می‌خواست فرار کند اما جایی را نمی‌دید. می‌خواست فریاد بزند و کمک بخواهد. مورچه شش دست و پایش را به هم مالید و گفت: بی‌خود به خودت زحمت نده تو راه فراری نداری. مورچه روی دو پای بزگش ایستاد و به او حمله کردو دستانش را گرفت و پروانه هم پاهایش را گرفت. صورتش از ترس حسابی داغ شده‌بود. داشت التماس می‌کرد: تورو خدا با من کاری نداشته باش. من نمی‌دونستم تورو خدا. گریه امانش نداد صورتش از عرق ترس و اشک خیس شده‌بود. پروانه بال‌های بزرگش را باز‌کرد و گفت: یادت می‌آید چه‌طور ما را می‌گرفتی و دست و پایمان را می ‌کندی؟ حالا نوبت توست. مورچه دهانش را بازکرد و بهسمت او حمله‌کرد که یک‌دفعه ماشین ترمز کرد و سرش به در کامیون خورد و از خواب پرید. دستی روی سرش که درد کشیده‌بود کشید و گفت: آخیش، همه‌ش خواب بود داشتم خواب می‌دیدم. باباش دنده کامیون را عوض‌کرد و گفت: چه‌خوابی؟ خندید و گفت: ولش‌کن بابا. مهم نیست و چشمش به شعر روی سایه‌بان ماشین افتاد. میازار موری که دانه‌کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است 📚کودک و نوجوان تبیان کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 امام علی دانای ما گفتن: انسان نادان قبل از حرف زدن فکر نمیکنه و بدون فکر و دقت حرف میزنه! 📒 برگرفته از حکمت ۴۰ نهج البلاغه 🎈 💌 https://eitaa.com/joinchat/1643118685Cec1629cd59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا