eitaa logo
رسانه کودک ایران صدا
2.3هزار دنبال‌کننده
26 عکس
440 ویدیو
1 فایل
کانال رسمی رسانه کودک ایران صدا سرگرمیهای جذاب و آموزنده تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست. دنیای قصه، شعر و ترانه، کتاب گویا با اجرای چهره ها و هنرمندان ملی . iranseda.ir" rel="nofollow" target="_blank">kids.iranseda.ir دریافت اپلیکیشن از: iranseda.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
D1736551T16905028(Web)-mc.mp3
15.23M
👨🏻‍🦳پیرمرد فقیری، گرسنه و خسته بود. 🌳سرانجام زیر سایه ی یک دیوار نشست، از داخل بقچه اش تکه های نان خشک و سفتش را بیرون آورد. 🍗از دور بوی کبابی به مشامش رسید، بقچه اش را جمع کرد و به دنبال بوی کباب رفت و رفت تا به یک کبابی رسید... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1737216T14193872(Web)-mc.mp3
4.4M
👦🏻پدر و مادر پسرک او را« آهای» و «اوهوی» صدا می کردند. او اسم نداشت. 👨‍👩‍👦در قدیم ها پسر کوچکی بود که با پدر و مادرش در یک کلبه کوچک در نزدیکی جنگل زندگی می کرد. 🤔 پسر بچه داستان ما اسمی نداشت و دنبال اسمی برای خود می گشت ... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1737073T14863038(Web)-mc (۱).mp3
8.65M
🌲در یکی از شهرهای کشور چین، درختی بود بسیار تنومند که مردم آن را می پرستیدند. 🌳مردم شهر بت پرست بودند و درخت را می پرستیدند. 💸 مردم پول و طلا در سوراخ های درخت پنهان می کردند تا آرزوهای شان برآورده شود. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطور کاردستی جوجه تیغی بامزه 🦔🦔 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1736566T15759149(Web)-mc.mp3
9.17M
🤴🏻در زمان های قدیم امیری در همسایگی ایران، حکومت می کرد به نام زنگی بار که بسیار ظالم و خودخواه بود. 💵 او خزانه اش را با پول و دارایی مردم پر کرده بود. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1736913T15515416(Web)-mc (۱).mp3
12.58M
👨🏻پینه دوزی سه پسر داشت، که پسر کوچکش به نام احمدک از همه پرتلاش تر و فعال تر بود. 👨🏻‍🦳پینه دوز بعد از اینکه توی شهر خشکسالی افتاد از بچه هاش خواست که برای کار و زندگی به دنبال سرنوشت خودشان بروند. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1736494T14606449(Web)-mc.mp3
5.34M
🏠مردی به نام حاتم بود که خانه ای با چهل در داشت. 🐎 هر مهمانی که به خانه او می آمد با یک سینی طلا و یک اسب به خانه برمی گشت. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1736909T16536231(Web)-mc.mp3
4.33M
🌊یک سگ آبی بود که تنها در برکه ای زندگی می کرد. او هیچکس را نداشت. 😭سگ آبی تنها ،دلش می خواست از تنهایی گریه کند. 😳او شروع کرد به گریه کردن. صدای او چندین بار تکرار شد. سگ آبی که تعجب کرده بود. دوباره شروع کرد به گریه کردن. 🔎موضوعات قصه آبی 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1736894T16368917(Web)-mc (۱).mp3
3.72M
🐠در دریاچه ای بسیار زیبا ماهی های رنگارنگی زندگی می کردند. یک روز خرچنگی به دریاچه آمد. 🦀 خرچنگ چهره ی زیبایی نداشت اما دل بسیار مهربانی داشت. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1736894T14307981(Web)-mc (۱).mp3
4.5M
🐇همه جا سفید بود و خرگوش کوچولو دلش می خواست بهار از راه برسد. ❄️برف ها داشت آب می شد و خرگوش کوچولو که منتظر بهار بود از خواب بیدار شد و تند تند به طرف جنگل رفت. 🌳او فکر می کرد که بهار در جنگل است. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738194T10144382(Web)-mc.mp3
5.31M
🐇زیر تپه‌ای کنار یه جنگل، یه جفت خرگوش لونه داشتن. 🤩 اونها منتظر تولد چند تا بچه‌خرگوش بودن. 🐰 خرگوشِ مادر بچه‌هایی رو که توی شکمش تکون می‌خوردن، شمرده بود: یکی، دو تا، سه‌ تا، چهار تا، پنج‌ تا، شش‌ تا، هفت‌ تا... . 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738193T16352482(Web)-mc.mp3
4.72M
🏞یک روز گرم تابستان بود. «نارنجی» و دوستش «گوش‌سیاه» کنار جویبار بازی می‌کردند. 🌊 گوش‌سیاه گفت: «بیا جلوی آب، سد بسازیم.» نارنجی گفت: «من که بلد نیستم!» 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا