هدایت شده از رسانه نوای ایران صدا
20.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷به مناسبت 22 اسفندماه، #روز_بزرگداشت_شهدا نماهنگ زیبای گروه سرود نجم الثاقب با نام مادر شهید
📲مرجع رسمی نغمه های ماندگار
🆔 @Nava_iranseda 👈
D1738103T14292960(Web)-mc.mp3
9.04M
🇮🇷در روزگاران قدیم، در چهارشنبهی آخر سال، رسمی وجود داشت که بهتدریج جای خودش رو به مواد منفجره و سروصدای زیاد داد. خالهنوشی توی این قصه به بچهها هشدارمیده تا حسابی مراقب خودشون باشن.
🌸«حاجی فیروز» روزای قبل از عید میآد به شهر و با لباسهای قرمز براق و کلاههای بامزه و تنبک و دایره، فضای شهر رو شاد میکنه. اما توی شهر صدای ترقه و مواد منفجره میآد! حالا باید چیکار کنیم بچهها؟
#قصه_های_خاله_نوشی
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1738041T14449744(Web)-mc.mp3
13.31M
🌠چهارشنبهی آخر سال یهعالمه رسم و رسوم داره که چیه و چرا براتون توضیح میدن.
میدونستین رسم قاشقزنی چیه؟ 🧿میدونستید قدیمها بچهها شالهاشون رو از روی پشت بومها آویزون میکردن تا شکلات و شیرینی و میوه از بزرگترها بگیرن؟
📮داستان «چهارشنبهی آخر سال» در شبکهی رادیویی ایرانصدا، به تهیهکنندگی آتی جانافشان، تولید شده است
#سرزمین_اسرار_آمیز
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1738206T11429449(Web).mp3
3.2M
یکی بود، یکی نبود. یکی از روزها، دوستهای حسنکچل داشتن دربارهی مسابقهای صحبت میکردن که پادشاه برای اتخاب باهوشترین بچه گذاشته بود. اونها به حسن گفتن: «تو هم شرکت کن. تو هم شجاعی، هم باهوش؛ شاید برنده بشی و جایزهی خوبی بگیری».
#قصه_های_دوست_داشتنی
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/t36962
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1738195T17190981(Web).mp3
7.13M
بود و بود و بود، یکی نبود. یکی هم بود که اسمش «نوروز» بود، صداش میکردن «عمو نوروز». خونهی عمو نوروز نه روی زمین بود و نه توی آسمون. نه دور بود و نه نزدیک. کجا بود؟ توی دل آدمها، نوک یه کوه خیلی بلند... .
#قصه_های_دوست_داشتنی
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/t36962
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1738198T11016769(Web).mp3
3.39M
یکی بود، یکی نبود. در روستای بسیار دوری پسری به نام «حسن کچل» زندگی میکرد. حسن کچل هم باهوش بود، هم خوشقلب. اون که خیلی فقیر بود، با مادر پیرش زندگی میکرد. یه روز مادرش به حسن گفت: ... .
#قصه_های_دوست_داشتنی
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/t36962
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda