👵🏻مادربزرگ و پدربزرگ به نرگس گفتند که می خواهند به شهر قم بروند. 👴🏻شب وفات حضرت معصومه علیهاالسلام بود. مادربزرگ و پدربزرگ نرگس می خواستند به زیارت بروند. نرگس هم دلش می خواست با آنها به زیارت برود ... 🔎موضوعات قصه: #حضرت_معصومه #قاصدک 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/u54409 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

👧🏻نسیم کوچولو با پدر و مادرو مادربزرگش برای زیارت به حرم حضرت معصومه سلام اله علیه رفته بودند. 🎈اما نسیم کوچولو آن قدر حواسش به بادبادک ها پرت شد که دست مادرش را ول کرد و گم شد. نسیم گریه می کرد و یک خانم مهربان او را به بخش اطلاعات حرم برد. این برنامه درشب وفات حضرت معصومه سلام الله علیه پخش شده است. 🔎موضوعات قصه: #حضرت_معصومه #شب_بخیر_کوچولو 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/r68890 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

📝فریاد انتقام ... 📺نماهنگ جدید و بسیار زیبای گروه نجم الثاقب با نام فریاد انتقام بمناسبت عملیات وعده صادق 2 📎 #ایران_صدا 📲مرجع رسمی نغمه‌ های ماندگار 🆔 @Nava_iranseda 👈

🌸شهر مدینه چشم به راه تولد کودکی از خاندان پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. خانه‌ی امام کاظم (علیه‌‌السلام) حال‌‌‌وهوای دیگری داشت. نجمه، همسر آن بزرگوار، به امید تولد فرزندش روزشماری می‌کرد. شور و شادی در خانه امام موج می‌زد... . 🔎موضوعات قصه #حضرت_معصومه #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

🧕🏻مینا دختر منظم و خوبی بود. مینا یک شب بعد از این که قصه ی مادرش را شنید خوابش نبرد. 👩‍👧رفت تا با خواهرش نرگس بازی کند. نرگس خوابش می آمد. 😴مینا دلش می خواست با نرگس بازی کند ولی نرگس خوابش می آمد 🔎موضوعات قصه #خواب #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

🦆دو مرغابی و یک سنگ پشت در دریاچه ای زندگی می کردند. 🌊مدتی گذشت تا این که سالی بی باران و برف رسید و آب دریاچه خشک شد. مرغابی ها که نمی توانستند بی آب زندگی کنند، تصمیم گرفتند از آنجا سفر کنند. 🔎موضوعات قصه #مرغابی #خشک_سالی #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

😍یکی بود، یکی نبود. روز قشنگی بود. 🥛زن کشاورز نگاهی به سطلش انداخت و گفت: «چه شیر خوب و تازه‌‌ای! گاو خوبم، از تو ممنونم! حالا می‌‌خوام کمی پنیر درست کنم، ولی اوّل باید آتیش روشن کنم.» 🔎موضوعات قصه #کلاغ #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda