🎉🎊پدر داشت حیاط رو چراغونی می کرد جون تولد ریحانه کوچولو بود و هم روز تولد حضرت معصومه سلام الله علیها. 🎈🎁شب تولد ریحانه همه تصمیم گرفتند برای زیارت به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها بروند و با هم برای سفر آماده شدند. این برنامه در شب ولادت #حضرت_معصومه سلام الله علیها پخش شده است. داستان" زیارت" در شبکه رادیویی سلامت تهیه و تولید شده است. 🔎موضوعات قصه: #اهلبیت #حضرت_معصومه #روز_دختر #خانواده #قاصدک 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/r68890 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

«پسری که مجبور بود کار کند» 🧑‍🦰روزی روزگاری پسری بود به نام کیان، که پدر ومادرش را از دست داده بود. کیان مجبور بود کار کند، یک روز که کارش زودتر تمام شد به خانه برگشت و کتابی را دید. 📙 کتاب عجیبی بود. توی صفحات کتاب چیزی نوشته نشده بود، اما با باز کردن کتاب هر صفحه شروع به گفتن داستانی می کرد. 🔎موضوعات قصه: #خانواده #کار #کودکان #قاصدک 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/r68890 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🌊مثل دریا پاک و زیبا می‌شوم با نگاهت با نگاه آبی‌ات غصه‌ها را از دلم پر می‌دهد 🌙چشم‌های روشن مهتابی‌ات حرف‌هایت دلنشین و ساده‌اند خنده را روی لبم جان می‌دهند ☁️مهربانی مثل ابر نوبهار #ترانه_کودکانه 🎼 وضعیت_كلام: #باكلام 🧩 موضوع: #خانواده #مادر 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🧑‍🦰روزی روزگاری پسری بود به نام کیان، که پدر ومادرش را از دست داده بود. کیان مجبور بود کار کند، یک روز که کارش زودتر تمام شد به خانه برگشت و کتابی را دید. 📙 کتاب عجیبی بود. توی صفحات کتاب چیزی نوشته نشده بود، اما با باز کردن کتاب هر صفحه شروع به گفتن داستانی می کرد. 🔎موضوعات قصه: #خانواده #کار #قاصدک 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/r68890 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda