D1737250T13205800(Web)-mc.mp3
4.77M
🚞شهر بازی یک قطار بود که بچه ها سوار آن می شدند.
🔥قطار وارد غار شهربازی می شد. توی غار یک اژدهای کوچولو بود که توی هوا فوت می کرد و از دهنش آتش بیرون می آمد.
😍بچه ها جیغ می کشیدند و می خندیدند.
اما قطار ما از زندگی اش راضی نبود. او یک آرزوی بزرگ داشت ...
🔎موضوعات قصه:
#قطار
#شهربازی
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/r68890
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1738301T12423419(Web)-mc (۱).mp3
3.98M
🚂احسان برای اولین بار میخواست سوار قطار بشه و خیلی هیجان داشت.
🛌وقتی سوار قطار شد، دوست داشت که روی تختخواب بالایی کوپه بخوابه.
😮احسان نگران بود که نکنه رانندهی قطار و سوزنبان هم خوابشون ببره.
🔎 موضوعات قصه:
#سوزن_بان
#قطار
#یک_آیه_یک_قصه
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/g93842
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1738326T13668528(Web)-mc.mp3
2.41M
🌃 شب شده بود و صدای رعدوبرق در کوهستان پیچیده بود.
⛈️ریزعلی از پنجرهی اتاقش به کوه خیره شده بود. صدای رعدوباران هرلحظه بیشتر و بیشتر میشد.
🔥ریزعلی کبریتی را برداشت و بهسوی ریل آهن رفت. هنوز آخرین قطار نرسیده بود... .
🔎موضوعات قصه:
#قطار
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
D1737999T16410848(Web)-mc.mp3
2.97M
🚂در شهربازی قطار رنگارنگی به نام «قطار شادی» وجود داشت.
👴🏻رانندهی قطار شادی پیرمرد مهربونی به نام «تام» بود.
👶🏻تام بچهها رو خیلی دوست داشت و با اونها بازی میکرد.
🎢 او بچهها رو سوار قطار شادی میکرد و اونها رو در شهربازی میچرخوند.
🔎موضوعات قصه
#قطار
#سفر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda