eitaa logo
کـودکـان آمـر 💫بچـه هـای مهـربان💫
2.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
5.9هزار ویدیو
533 فایل
👼 کودکان آمر 🇮🇷 🧕🤵واحد کودک و نوجوان موسسه موعود مرکز تخصصی امر به معروف و نهی از منکر تحت اشراف علمی #استاد_علی_تقوی 💎 ایدی ثبت نام کودکان و ارتباطات👇 @vajeb_koodakan 💎 ایدی چالش و مسابقات 👇 @vajeb_mosabeghe
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 شعر کودکانه امام علی علیه السلام خورشید شهر نجف بعضی روزا مامان جونم بیکاره حوصله ی بازی با من رو داره هم این جوری نشسته تو خونمون با چشمایِ بسته می ریم آسمون با هم می ریم مسافرت دو تایی مقصد بعدی زود بگو کجایی! یه بازی ٍشاد و پر از هیاهو تو جنگلا کنار شیر و آهو یا دشت و صحرا و گل وچمنزار یا شهری با آدمکای بسیار دیروز با هم دو تایی رفتیم نجف نزدیک اونجا رسیدیم به یک صف پرسیدم اینجادیگه مامان کجاست؟ که این قَدِه پر نوره و با صفاست گفت: حرمِ امامِ اوّلِ ماست علی، که یارِ همه مستضعفاست باباش ابوطالبه، خیلی آقاست مایه ی افتخارِ ما آدماست می گم برام بازَم بگو از امام تا که مَنَم امامو بیشتر بخوام چرا می گن علی شیرِ خدایه؟ چرا می گن یارِ بیچاره هایه؟ مامان نگاهی کرد به من با خنده من و مامان شدیم دو تا پرنده پر کشیدیم تا که رسیدیم حرم قصّه رو گفت این جوریه مادرم: مادرِ اون فاطمه بنتِ اَسَد نزدیکِ دیوارایِ کعبه اومد می خواست امام علی به دنیا بیاد دعا می کرد فاطمه خیلی زیاد دیوارِ کعبه ناگهان باز شد برایِ همّه ماجرا راز شد رفت تو خونه فاطمه بنت اسد دیوار به شکلِ اوّلش دراومد برای باز کردن اون آدما همه دویدن تا رسیدن اونجا دیوار که باز نشد بمونه حتی در و نشد که وا کنن آدما بعدِ سه روز دیوار دوباره شد باز فاطمه اومد با یه کودکِ ناز صاحبخونه سه روز مهمونی داشته تو مهمونی سنگِ تموم گذاشته گفته که باشه اسمِ این گل علی دوست داره این نو گُلو هر خوشدلی کم کم علی واسه خودش شد یه مرد جَوونی که کمک به همّه می کرد اگه می دید داره کسی زور می گه نمی نشست علی سَرِ جاش دیگه یاد می گرفت خوبی رو از پیمبر پیمبری که بود براش چون پدر هر جا می رفت پیمبر او هم می رفت یار بودن برایِ هم سفت و سخت تا اینکه یک اتّفاقِ خوب افتاد امامِ ما شد تو مدینه داماد همسرِ او کیه؟ خانوم فاطمه خوشحالن از این خبرِ خوب همه حضرتِ زهرا دخترِ پیامبر بعدِ یه سال یه اتفاقِ بهتر: خدا به اون دو تا یه گل پسر داد فرشته ها شدن از این خبر شاد امام حسن امام دوم ِ ما شد پسرِ اوّلِ شیرِ خدا امام حسین، امامِ سوّمِ ما گل پسرِ دوّمِ مامان بابا دختراشون زینب و امِّ کلثوم دخترایی مومن و خوب و خانوم تو سختیایی که کشید پیامبر پا به پا شون سختی کشیده حیدر مردِ شماره یک تویِ میدونا می ترسیدن از علی پهلوونا هر کی می خواست یه دشمن بد باشه برایِ دستورِ خدا سد باشه بابایِ اون دشمنو در می آورد آبرویِ پهلوونا شونو برد یهودی ها بودن همیشه دشمن تو قلعه ای محکم و مثلِ آهن تو قلعه ای بزرگ به نامِ خیبر با دَری از همه ی دَرا بزرگ تر از تویِ قلعه دشمنی می کردن از بالا به آدما تیر می زدن نمی شه حتی بشی نزدیکِ اون با اون دَری که می ره تا آسمون یهود اگه قلعه یِ خیبر داره پیامبَر م علیِّ حیدر داره بعضیا رفتن که بجنگن ولی همّه شکست می خوردن امّا علی با دستش از جا دَرِ قلعه رو کَند کشید آدم بدا رو اونجا به بند طوری که دیوارایِ قلعه لرزید صداش به آسمونِ هفتم رسید اینه که می گَن فاتِحِ خیبر علی اینه که میگن یارِ پیمبر علی تو همه یِ جنگا با آدم بدا یارِ پیامبر بوده شیرِ خدا تو جنگِ با بدیها پیروز شد اون شبِ طولانی دیگه روز شد پیشِ پیامبر اون روزا شیرین بود امّا تموم شد اون روزا زودِ زود آخرایِ عمرِ پیامبر شده وقتِ سفر به عرشِ داور شده یه چیزی رو باید می گفت پیامبر مهم ترین چیزِ تو روزای آخر گرچه علی رو همه می شناختن دشمنا پیشِ علی رنگ می باختن همّه می دونن که علی عالِمه داشته لیاقت برایِ فاطمه پیامبر انگار یه چیزایی می دید از حسدِ آدم بدا می ترسید می گفت که بعدِ من علی رهبره برایِ رهبری علی بهتره حرفایِ مولاتونو خوب گوش کنین کینه ی جنگا رو فراموش کنین وقتی ولی پیامبرِ خدا رفت از تو دلا محبت و صفا رفت حسودی و کینه پدیدار شد شیطون اومد با دشمنا یار شد به خونه ی فاطمه حمله کردن بردن علی رو ، همسرِش رو زدن فاطمه از سختیا بیمار شد رفت و علی دوباره بی یار شد فاطمه رفت علی نشست تو خونه کی قدرِ این پهلونو می دونه؟ تنهاس علی و یاوری نداره تا وقتی که سحر بشه دوباره خسته بشن مردم از اون رهبرا که جا زدن خود رو به جایِ مولا بیندازَن سراشونو به پایین لطف کنین مارو دیگه ببخشین 👇