eitaa logo
کودکانه
46.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
324 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
آهو باهوش - @mer30tv.mp3
3.37M
آهو باهوش 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱🥱😴 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
سلام🥰 صبح زیباتون بخیر برخیز مثل خورشید باش🌸🍂 طلوع کن نور بتاب باعث شادی شو امروزتان سرشار از زیبایی و نشاط🌸🍂 و اتفاقات شادی بخش نگاه پرمهر خدا همراه لحظه هایتان🌸🍂 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔸️شعر این‌ همه قشنگی 🌸خداجونم کی گفته 🌱تو آسمونا هستی؟ 🌸بین یه عالمه ابر 🌱اون بالاها نشستی 🌸خودم دیدم که دیروز 🌱 به مورچه لونه دادی 🌸به آسمون ستاره 🌱به گل جوونه دادی 🌸تو یاد دادی به مورچه 🌱چه‌طور نماز بخونه 🌸غذاشو انبار کنه 🌱تو لونه دونه دونه 🌸یه باغچه و یه عالم 🌱گل‌های رنگی رنگی 🌸باید صد آفرین گفت 🌱به این همه قشنگی 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🌸پیری مار و تدبیر او یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. آورده اند که ماری پیر شد و توان شکار کردن را از دست داد. از سرنوشت خود اندوهگین شد که بدون توان شکار کردن چگونه می تواند زندگی کنم؟ با آن که می‌دید که جوانی را نمی توان به دست آورد اما آرزو می کرد که ای کاش همین پیری نیز ماندنی بود. پس به کنار چشمه ای که در آن قورباغه های بسیاری زندگی می کردند و یک سلطان کامکار داشتند رفت و خود را مانند افسردگان و اندوه زدگان نشان داد . قورباغه ای از او دلیل اندوهش را پرسید مار گفت: «چرا اندوهگین نباشم که زنده بودن من در شکار کردن قورباغه بود اما امروز به یک بیماری دچار شده ام که اگر هم قورباغه ای شکار کنم نمی توانم آن را نگه داشته و بخورم. قورباغه پس از شنیدن این سخن به نزد حاکم رفت و مژده ی این کار را به او داد. سلطان مار را به نزد خود خواند و از او پرسید که چرا دچار این بیماری شده ایی؟ مار گفت: روزی میخواستم که یک قورباغه را شکار کنم ، قورباغه گریخت و خود را به خانه ی زاهدی انداخت. من او را تا خانه ی زاهد دنبال کردم .خانه تاریک بود و پس زاهد هم در خانه نشسته بود. من انگشت پسر را به گمان این که قورباغه است نیش زدم و او مرد. زاهد نیز مرا نفرین کرد و از خدا خواست تا خوار و کوچک شوم، به گونه ای که سلطان قورباغه ها بر پشت من نشیند و من توان خوردن هیچ قورباغه ای را نداشته باشم. سلطان قورباغه ها با شنیدن این سخن خوشحال شد و بر پشت مار نشست. سلطان با آن کار خود را بزرگ و نیرومند می پنداشت و بر دیگران فخر می فروخت . پس از گذشت چند روز مار به سلطان گفت: زندگانی سلطان دراز باد مرا نیرویی نیاز است که با آن زنده بمانم و در خدمت به تو روزگار را سپری کنم. سلطان گفت: درست می گویی هر روز دو قورباغه برایت آماده میکنم که بخوری» پس مار هر روز دو قورباغه میخورد و چون در این کاری که انجام میداد سودی میشناخت آن را دلیل خواری خود نمی پنداشت. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
توصیه ای برای افزایش وزن لاغرها ☕️چای خود را به همراه خرما و انجیر میل کنید. می توانید به جاي چای بیشتر آب ميوه استفاده نماييد 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
✅ تشویق کودک بایستی متناسب با سن و سطح توانایی‌های او باشد. زمانی که به یک کودک کم سن می گویید می‌بینم که کفش‌هایت را درست پوشیدی؛ این برای کودک تشویق تلقی می‌شود، اما برای یک نوجوان این حرف یک توهین پنداشته می‌شود. ♨️ تشویق کودک نباید به گونه‌ای باشد که شکست‌های گذشته را نیز به او یادآوری کند: "فکر نمی‌کردم در ریاضی نمره خوبی بگیری ولی گرفتی! " شور و شوق فراوان از طرف والدین می‌تواند مانعی برای کودک محسوب شود گاهی اوقات شور و شوق بیش از حد والدین فشار زیادی به کودک می‌آورد: " تو بالاخره یک دانشمند بزرگ می‌شوی " 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚽️بازی هوش و ذکاوت 🤓 چقدر بلدی بدون خطا انجامش بدی❓ 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
گاو دانا - @mer30tv.mp3
4.15M
گاو دانا 🥱😴🥱😴🥱🥱🥱😴🥱😴🥱 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🌸🌼سلام صبحتون بخیردوستان 🌷🌼ان شاءالله امروز 🌷🌼برای تک تک دوستانم 🌼🌷همون روزی بشه که 🌼🌷آرزوشودارید🤲🤲🤲 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔸️شعر نماز پرنده 🌸خروس داره رو دیوار 🌱 اذون می‌گه دوباره 🌸سرخ و طلایی شدن 🌱 ابرای پاره پاره 🌸 پیش از طلوع خورشید 🌱 مامان جونم بیداره 🌸عطر گل و تو خونه 🌱نسیم با خود میاره 🌸پرنده‌های زیبا دارن 🌱آواز می‌خونن 🌸تو لونه‌هاشون انگار 🌱دارن نماز می‌خونن 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
گوشه ی یک باغچه ی زیبا، مراسم جشن تولد به پا شده بود. گل سرخ، گل یاس ، شاپرک، زنبور عسل و سنجاقک... مهمون های این جشن تولد بودند. جشن تولد برای یک پروانه ی کوچولو بود که یک ساعت پیش از پیله ی خودش بیرون آمده بود. پروانه تازه چشماشو باز کرده بود و داشت دنیای زیبا را تماشا می کرد. و با دوستانش آشنا می شد. دنیای پروانه از همان اول پر از کادو های قشنگ شده بود. گل سرخ برای پروانه یک گلبرگ زیبا هدیه آورده بود. تا پروانه هر وقت دوست داشت روی آن بخوابد. گل یاس هم یک شیشه عطر یاس آورده بود. شاپرک یک لاک طلایی برای رنگ کردن دایره های زیبای روی بالهای پروانه تهیه کرده بود. زنبور عسل هم با بهترین عسلش از پروانه و همه ی مهمانها پذیرایی می کرد. سنجاقک هم برای پروانه بهترین آوازش را می خواند. خلاصه جشن تولد پروانه خیلی قشنگ بود. تا اینکه ... یک دفعه دود علیظی همه چیز را خراب کرد. همه شروع به سرفه کردند. پروانه حالش بد شد.گل سرخ نفسش گرفته بود. سنجاقک رفت تا ببیند چه خبر شده. اما زود سرش گیج رفت و افتاد. زنبور عسل فقط توانست پروانه کوچولو را کمی از وسط دودها کنار ببرد... جشن تولد حسابی به هم ریخت و همه چیز خراب شد. دل نازنازی ها، پر از ترس و نگرانی شده بود. اما بعد از نیم ساعت دود کم شد. و مهمانها توانستند نفس راحتی بکشند. اما چه کسی مسئول این همه خراب کاری بود. واقعا چه کسی می توانست این همه بی انصاف باشد و شادی ذیگران را اینطوری خراب کند؟ طفلکی ها بعدا متوجه شدند که این همه خراب کاری فقط به خاطر یک ته سیگار بوده که کاملا خاموش نشده و نزدیک آنها روی زمین افتاده بود. باور کنید این نازنازی ها، نه تنها هیچ حرف بدی نزدند و آرزوی بدی برای آن سیگاری بی انصاف نکردند، بلکه خیلی هم خدا را شکر کردند . آنها خدا را شکر کردند که این ته سیگار روی سر کسی نیفتاد و باعث سوختن کسی نشد. آخه گلها، پروانه ها و شاپرکها دلهای مهربانی دارند. اما بعضی ها که فکر می کنند از همه بزرگتر و مهمترند چقدر ... کارهای بد می کنند. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
خواص دارویی شاهی برگ‌ها، ساقه‌ها و تخم شاهی در تهیه داروهای سنتی به کار می‌روند. برای مثال، تخم شاهی به عنوان درمانی برای کاهش علائم آسم و همچنین بهبود عملکرد ریه‌ها در افراد مبتلا به آسم مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین شاهی می‌تواند برای درمان افراد مبتلا به هموروئید نیز به کار ‌رود. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🛎زنگ سلامت🤓🍅 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#نقاشی #الفبا #اول_ابتدایی نقاشی برای آموزش حرف « ش » 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
❌ گفتار و رفتار دوگانه شما؛ کودک را گیج و سردرگم می‌کند. ↩️ مثلا یک شب به کودک بگوییم باید دیگه در اتاق خواب خودت بخوابی. چند شب بعد بگوییم: اشکالی نداره روی تخت ما بخوابی!! ↩️ یا یک روز بگوییم دیگه اجازه نداری بیشتر از یک ساعت با کامپیوتر کار کنی. و یک روز که کار داریم بگوییم: امروز هر چقدر خواستی با کامپیوتر بازی کن! ↩️ به کودک بگوییم نمیشه روی صندلی جلوی اتومبیل بشینی. یک روز که مجبوریم بگوییم تو کوچکی بیا صندلی جلو تا عقب ماشین، جا تنگ نباشه!! یا اینجا پلیس نیست، بیا جلو بشین! ⚠️ با این رفتار و گفتار چندگانه ما 👇👇👇 ⭕️ کودک متوجه عدم قاطعیت ما می‌شود. ⭕️ بچه گیج و سردرگم میشه. ⭕️ سبب اضطراب فرزندمان میشه. زیرا نمی‌داند کدام حرف ما همیشگی است، و نمی‌تواند روی حرفهای ما حساب کند. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
با مقوا، در فلزی بطری و آهنربا یک کاردستی و بازی جذاب درست کنید. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
17.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 مهارت های زندگی 📼 این قسمت : چه جوری مریم رو خوشحال کنم 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
دوموش بلا - @mer30tv.mp3
4.45M
دوموش بلا 🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
❄️در این صبح دل انگیز 💗از خدا میخواهم ❄️که نور عشق بی حدش را 💗بر قلبهای پاک شما بتاباند ❄️تا پیام آور مهر و محبت 💗و شادی برای دلهای غمگین ❄️و خسته باشید ❄️صبحتون بخیر و سرشار از نگاه پر مهرخدا 💗 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔸️شعر مادر خانه 🌸مادر به من گفت 🌱می‌روم خرید 🌸نروی کوچه 🌱باش پیش سعید 🌸من می‌روم تا 🌱سعید خوابیده 🌸نشده بیدار 🌱مرا ندیده 🌸رفته مادرم 🌱حالا به خرید 🌸من مانده‌ام با 🌱خانه و سعید 🌸با خود می‌گویم 🌱حالا مادرم 🌸چه‌طوری سعید 🌱ای گل پسرم 🌸انگاری سعید 🌱حرفم را شنید 🌸چون توی خوابش 🌱آهسته خندید 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🦊 روباه و لک لک روزی روزگاری روباه بدجنسی در جنگل زندگی می کرد که دوست داشت حیوانات دیگر را اذیت کند و به آنها بخندد. کسی از این کارهای او خوشش نمی آمد اما خودش از مسخره کردن دیگران لذت می برد و خیلی می خندید. در آن جنگل لک لکی زندگی می کرد که باادب و خوش اخلاق بود. روباه تصمیم گرفت لک لک را هم مسخره کند. یک روز به لک لک گفت: « من شما را برای ناهار به خانه ام دعوت می کنم. فردا ظهر به خانه ام بیایید تا با هم ناهار بخوریم.» لک لک که خیلی مهربان بود، دعوت او را قبول کرد و برای ناهار به خانه اش رفت. روباه بدجنس شیربرنج پخت و آن را داخل دو تا بشقاب صاف ریخت و سر سفره گذاشت. لک لک با منقار بلندش نمی توانست شیر برنج را از داخل بشقاب بخورد اما روباه با زبانش تا ته بشقاب را لیسید و شیربرنج را خورد و از طعم خوب آن تعریف کرد و به لک لک که نتوانسته بود از آن بخورد خندید و مسخره اش کرد. لک لک چیزی نگفت اما نقشه ای کشید و چند روز بعد روباه را به خانه اش دعوت کرد. آش خوشمزه ای پخت و آن را در دو کوزه با دهانه های تنگ و باریک ریخت و سر سفره آورد و به روباه تعارف کرد تا آش بخورد. لک لک منقار بلند و باریکش را داخل کوزه کرد و تندتند آش را خورد اما پوزه ی روباه داخل کوزه نمی رفت و روباه نتوانست آش بخورد. لک لک گفت:« من هم می توانم تو را به خاطر اینکه نمی توانی از درون کوزه آش بخوری مسخره کنم اما این کار را نمی کنم، چون مسخره کردن دیگران کار خوبی نیست.» روباه که خیلی خجالت کشیده بود، به لک لک قول داد که دیگر کسی را مسخره نکند. از آن روز به بعد دیگر کسی ندید که روباه دیگران را مسخره کند و به آنها بخندد. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
میدونستی کسانی که از زردچوبه به عنوان چاشنی دربرنامه غذایی خود استفاده میکنند کبد مقاوم تری در برابر ابتلا به بیماری کبدچرب دارند واحتمال ذخیره شدن ذرات چربی درکبدآنها کمتر است. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
⚠️حواسمون باشه که...❗️ 🍽️ حتما در رستوران بعد از سفارش غذا دستان خود را بشوییم. منوی غذا معمولا یکی از آلوده ترین چیز هایست که آن را لمس می کنیم!🦠 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻