#نکته_تربیتی
🌺 راهکاری برای تقویت حس ارزشمند بودن و اعتماد به نفس در کودک
در زمان صحبت با او:
🌱تمام توجه تان را به سخنانش معطوف کنید.
🌱گوشی موبایل خود را کنار بگذارید.
🌱کار با کامپیوتر را برای دقایقی تعطیل کنید.
🌱تلویزیون را خاموش کنید.
🌱تلویزیون را خاموش کنید.
🌱و تنها به کودک، کلمات و چهره او متمرکز شوید.
💕
💜💕
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#ترانه_کودکانه
🌳اتل متل توتوله کجاست حسن کوچوله؟
🍊یه کار تازه دارم میخوام نهال بکارم
🍊اونوقت میشه یه درخت زیرش میذارم یه تخت
🍊زیر سایهاش میشینم شکوفشو میبینم
🌳اتل و متل دوباره روز شده وقت کاره
🍌روزها مییاد تو هوا اکسیژن از درختها
🍌هوا تمیزتر میشه درخت، خوبه همیشه
🌳کاج و سرو و سپیدار صنوبر رو هم بکار
🍒درخت میوه هم هست از ثمرش میشیم مست
🍒درخت و سیب و انبه درخت گیلاس و به
🍒درختهای خرمالو درختهای آلبالو
🍒درخت خوب هلو درختهای زرد آلو
🌳اتل متل توتوله ببین حسن کوچوله
🍇این همه میوه اینجاست رو شاخۀ درختهاست
🍇حسن هر چی میبینه باز مییاد و میچینه
🍇میوه نعمت خداست رو شاخۀ درختهاست
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
ArmisaiS1218.pdf
1.06M
#کتاب_بخونیم
قصه های پیامبران
برای کودکان و نوجوانان
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_شب👼🏻🌜
" سیاره تاریک "
🌒
🌑🌒
🌒🌑🌒
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
⭐️🌙#لالایی🌙⭐️
لالا لالا شب تاره
درخت سیب بیداره
لپ سیبا همه سرخه
درخت انگار تب داره!
لالالالاگل سنبل
نشسته توی ایوون گل
هواگرمه که این طوری
عرق کرده تن بلبل
لالالالاگل گندم
لالاخوابن همه مردم
نترس ازشهر خواب امشب
کسی اونجا نمی شه گم
لالالالاگل صدپر
گل نیلوفر مادر
بخواب آروم که می خنده
شب زیبا
سروده:مریم اسلامی
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
💚صبح زیبـاتون بـخیر
💚روزتـون پراز موفقیت
💚حـال امـروزتــون زیبــا
💚 دلاتون پراز عشق و محبت
💚تنتون سـالم و روزتـون قشنگ
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#قصه_متنی
😍😍😍😍😍
"خرگوش سفیدی که می خواست عجیب باشد"
🐰🥕
خرگوش سفید و چاقی بود که زیاد دروغ می گفت. او دوست داشت که همه حیوانات باور کنند، خرگوش عجیبی است.
خرگوش، روزی وارد جنگلی سبز و کوچک شد. همینطور که سرش را بالا گرفته بود و شاخ و برگ درختهای بلند را نگاه میکرد، یک سنجاب را دید.
سنجاب، مشغول درست کردن لانهای توی دل تنه درخت بود.
خرگوش فریاد زد:
- سلام آقای سنجاب. کمک نمیخواهی؟
سنجاب عرق روی پیشانیاش را پاک کرد، جواب سلام خرگوش را داد و پرسید:
- تو چه کمکی میتوانی بکنی؟
خرگوش دمش را تکان داد. دستهایش را به کمر زد و گفت:
من میتوانم با دندانها و پنجههای تیزم، در یک چشم برهم زدن برای تو چند تا لانه بسازم. سنجاب حرف او را باور نکرد.
خرگوش گفت: «عیبی ندارد. از من کمک نخواه! اما به همه بگو خرگوش سفید میتوانست برایم لانه بسازد.»
خرگوش خداحافظی کرد و به راهش ادامه داد. کمی که رفت، لاکپشت پیر را دید.
لاکپشت آرام به طرف رودخانه میرفت. خرگوش سلام کرد و پرسید:
عمو لاکپشت! میتوانم تو را روی دوشم بگذارم و زود به رودخانه برسانم.
لاکپشت، حرف خرگوش را باور نکرد. تنها جواب سلام را داد و شروع به حرکت کرد. خرگوش گفت:
- عیبی ندارد. خودت برو. اما به همه بگو، خرگوش سفید میتوانست مرا به روی دوشش، با سرعت به رودخانه برساند.
خرگوش، باز هم به راه افتاد. هویجی از دل خاک بیرون آورد و گاز محکمی زد، ناگهان خانم میمون را دید که یکی- یکی، نارنگیها را جمع میکند و در سبدی بزرگ میگذارد. جلو رفت سلام داد. گفت:
- خانم میمون زحمت نکشید. من میتوانم از حیوانات زیادی که دوستم هستند بخواهم همه نارنگیها را جمع کنند و سبد را تا خانهی شما بیاورند.
میمون هم حرف خرگوش سفید را باور نکرد. تنها جواب سلام را داد و بیاعتنا به کارش مشغول شد. خرگوش گفت:
- عیبی ندارد. کمک نگیرید. اما به همه بگویید خرگوش سفید دوستان زیادی دارد که همه کار برایش انجام میدهند.
خرگوش، زیاد از خانم میمون دور نشده بود که جوجهدارکوبی را دید. جوجه، از لانه روی درخت به روی زمین افتاده بود. خرگوش به او سلام داد و پرسید:
- کوچولو! دوست داری پرواز کنم و تو را توی لانهات بگذارم؟
جوجه دار کوب جواب سلام را داد و با خوشحالی گفت: «مادرم غروب به خانه بر میگردد. تا آن وقت حتماً، حیوانات بزرگ من را لگد میکنند. پس لطفا مرا توی لانهام بگذار.» خرگوش که فکر نمیکرد جوجه دارکوب این خواهش را بکند، دستپاچه شد و گفت:
- اما من الان خستهام. نمیتوانم پرواز کنم!
ناگهان بچهدار کوب با صدای بلند گریه کرد و گفت: «اگر من را توی لانهام نگذاری، به همه میگویم خرگوش سفید و چاق، نمیتواند پرواز کند.»
خرگوش دستپاچهتر شد و گفت:
- باشد! گریه نکن! همین الان پرواز میکنیم.
او این را گفت و با یک دستش جوجهدار کوب را بغل کرد و با دست دیگرش ادای بال زدن را درآورد. اما پرواز نکرد که نکرد. بعد از چند روز، وقتی همه اهالی جنگل ماجرا را فهمیدند، خرگوش سفید و چاق مجبور شد از آن جنگل کوچک برود. چون همه او را دروغگوی بزرگ صدا میزدند.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
14.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصههای دلنشین
#شهر_قصه
این قسمت: من امام میشوم
♥️این قصه دلنشین در ایام مبارک #دهه_فجر تقدیم به همه شما کوچولوهای مهربون
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#تزیین_غذای_کودک
کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه
🌼
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترانه شاد سفر به استانهای ایران 💁♀
#عمو_پورنگ ✈️🚀
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
khar_avazeh_khan.pdf
1.75M
#کتاب_بخونیم
- خر آوازخوان و چند داستان کوتاه دیگر
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
با وسایل بازیافتی یک کاردستی زیبا درست کنید.😍
🌷
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
22.mp3
653.2K
⭐️🌙#لالایی🌙⭐️
❤️🍃لالایی ۱۴ معصوم🍃❤️
لالا لالا گل داوود
گل بخشنده و پر جود
جواد ای رهبر دینم
به درگاه تو مسکینم
لالا لالا گل شادی
تو هستی حضرت هادی
تو حسن یوسف و پروین
هدایتگر به سوی دین
لالا لالا گل عنبر
گل عطر و گل ساغر
امام عسکری جانم
تو هستی نور ایمانم
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
ســـــــــلام
صبح قشنگ تون بخیر♥️💭
صبحتـون شــاد و پـر انـرژی ♥️💭
روزتـون مـعطر بـه نـور الهی♥️💭
سـرآغاز روزتـون
سـرشار از عـشق و شـادی♥️💭
وخبرهای خوش و عالی♥️💭
صبح تــون زیبــا♥️💭
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#قصه_متنی
🍃🐺 نمکی و گرگی 🐺🍃
مادر نمکی، میخواست برود خانهی خالهی مریض. به بچه ها گفت: «در را برای هیچکس باز نکنید. مواظب گرگ بد گنده باشید. گولش را نخورید!»
مادر رفت و خواهرها نشستند به دوختن لحاف چهل تیکه.
ناگهان صدای در آمد. تق تق تق
خواهرها: «کیه کیه در میزنه؟»
گرگ: «منم منم مادرتون!»
نمکی رفت در را باز کند، اما خواهرها نگذاشتند.
خواهرها: «صدای مادر ما نازکه»
گرگ سرفه کرد. صدایش را نازک کرد.
گرگ: «گرد و خاک پریده بود تو گلوم.»
خواهر بزرگتر: «باید از زیر در، دست و پاهاتو نشون بدی»
گرگ: «وا خب مگه باید چه جوری باشن دست و پاهام؟»
نمکی از دهانش در رفت و گفت: «باید سفید و نرم باشه.»
گرگ توی کولهی حیله گری، آرد داشت. دست و پایش را آردی کرد و از زیر در نشان داد.
بچه ها گول خوردند و در را باز کردند.
گرگ هم پرید تو همه را خورد؛ اما نمکی کوچولو، توی خمره قایم شد.
مادر نمکی که آمد، نمکی همه چیز را برایش تعریف کرد.
مادر و نمکی، دنبال رد پای گرگ رفتند تا رسیدند به خانه اش. گرگ با شکم گنده خوابید بود.
مادر یواش قیچی را از زیر چارقدش در آورد. به نمکی گفت: «چند تا سنگ جمع کن!»
مادر، شکم گرگ را پاره کرد و خواهرها را نجات داد. به جای خواهرها، سنگها را گذاشت.
همگی فرار کردند. گرگ از خواب پرید، خواست دنبالشان بدود، ولی سنگین بود و افتاد توی برکه.
نمکی و خانواده برگشتند به خانه. آنها چه کار کردند؟ یک رمز عبور برای آمدن توی خانه، گذاشتند.
🐺
🍃🐺
🐺🍃🐺
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون زیبای پلنگ صورتی
« جزیره صورتی»
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
nokhodi_o_malake_moorcheha.pdf
7.6M
#کتاب_بخونیم
- نخودی و ملکه مورچهها
- حمید عاملی
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#تزیین_غذای_کودک
کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه
🌼
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
هیجانی
دقت، توجه و تمرکز
هماهنگی چشم ها
هیجان و تعادل
قدرت و دخالت حواس
✨
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#شعر_بخونیم
💭مدرسه متفاوت 💭
امسال، درس و مدرسه
یک شکل و جور دیگر است
با همکلاسیهای خود
حتی نباید داد دست
مثل همه، من هم زدم
یک ماسک خیلی تمیز
با فاصله از بچهها
من مینشینم پشت میز
ماژیکِ من دست خودم
ماژیکِ او هم مال اوست
اصلاً نمیگیرم از او
حتی اگر باشیم دوست
با حرف ناظم یا مدیر
بهداشت، بهتر میشود
خیلی رعایت میکنیم
تا زنگِ آخر میشود
💜
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#اختلاف
تصویر به کودک نشان دهید و بگید اختلاف ها پیدا کند 😍مناسب برای ۵ سال به بالا
این فعالیت به کودک شما کمک می کند تا تمرکز و فکر کند و یاد بگیرد که جزئیات را متوجه شود.
در ابتدا دو تصویر یکسان به نظر می رسند ، اما اگر به سختی نگاه کنید تفاوت های کوچکی را مشاهده خواهید کرد.
در مورد تصاویر با هم صحبت کنید و اگر کودک شما به کمی کمک نیاز دارد نکاتی را بیان کنید.
✨
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻