💕💕
#شعر
#حسنی_و_بره
حسنی ما یه بره داشت🐑
بره شو خیلی دوس میداشت🥰
بره ی چاق و توپولی ، زبر و زرنگ و توقولی
دس کوچولو ، پا کوچولو ، پشم تنش کرک هلو
خودش سفید ، سمش سیا ، سرو کاکلش رنگ حنا😍
بچه های این ور ده ، اون ور ده ، پایین ده ، بالای ده👇🏻
همگی باهاش دوس بودن❤️
صبح که میشد از خونه در می اومدن🏡
دور و برش جمع می شدن ، پشماشو شونه می زدن🎀
به گردنش النگ دولنگ ، گل و گیله های رنگارنگ🌸
حسنی ما سینه اش جلو سرش بالا قدم میزد تو کوچه ها نگاه میکرد به بچه ها👀
یه روز بهار🌳
باباش اومد تو بیشه زار👨🏻
داد زد : اهای حسن بیا کجایی بابا ؟🧐
بره تو بیار ، خودتم بیا👣
قیچی تیز✂️
پشم سفید🐑
بره رو گرفت ، پشماشو چید😱
بره ی چاق و توپولی ، زبرو زرنگ و توقولی
شد جوجه ی پر کنده😲
همگی زدن به خنده😂
پیشیه میگفت : تو بره ای یا بچه موش لخت راه نرو یه چیزی بپوش😝
حسنی ما
شونه اش بالا
سرش پایین قدم میزد تو کوچه ها
نگاه میکرد روی زمین
ننه ی حسن دوون دوون اومد بیرون👵🏻
پشما رو بسته بسته کرد
سفید و گلی دو دسته کرد
ریسید و تابید و کلاف کرد
شست و تمیز و صاف کرد
منظم و مرتب
پیچید توی چادر شب
یه جفت میل و یه مشت کلاف🧶
حالا نباف و کی بباف
ننه حسن سر تا سر تابستون🌳
نشسته بود تو ایوون
بی گفتگو ، بی های و هو
برای حسن لباس میبافت👕
فصل زمستون که رسید بارون اومد ، برف بارید⛈
حسنی ما ، لباسو پوشید خرامون اومد میون میدون
حیوونا شاد و خندون😍
خانمی گفت : لباس حسن عالی شده قشنگ تر از قالی شده👌
پیشیه میگفت :لباس حسن قشنگه مثل پوست پلنگه🐆
ببعی میگفت : بع ، سرده هوا ، نع
اما حسن ، لباس به تن ، خنده به لب
شونه شو داده بود عقب🙂
میون برف بارون قدم میزد تو میدون
باباش بهش نیگاه میکرد دود چپق هوا میکرد
ننه ش میگفت : ننه حسنی ماشالله چشم نخوری ایشالله🥰
کانال ❤️مادرانه 👩👧👧کودکانه❤️
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4