#خاطره_بازی
فرزند اولم 2سال و خورده ای بود..🧒🏻
فرزند دومم 1 سال و خورده ای.👦🏻
و فرزند سوم را 4 ماهه باردار بودم..🤰
تازه به خانه اجاره ای🏡 جدید رفته بودیم
اوضاع مالی زیاد جالب نبود💸
ماشین لباسشویی
چند ماهی بود بردَش سوخته بود و کار نمیکرد
و هزینه تعمیرش سرسام آور بود..🤯
علاوه بر لباس های انبوهی که روزانه در حمام منزل جمع میشد
و هفتگی با همسرم میشستیم❤️
راضی به کهنه کردن
فرزند ۱ سال و نیمه ام شدم..😅
سخت بود بسیاااااار سخت🔥
از نم زدن های سریع و بی موقع بگیر😫
تا شستن انبوهی از کهنه با دست😷
کلافه بودم و خسته..
اما بخاطر خدا دوست داشتم من هم بتوانم باری از روی دوش همسرم بردارم 🧕🏻🧔🏻
روزی به خانهء مادرم رفتم🏡
با پدرم گرم گفتگو شدیم😊
از نبود ماشین لباسشویی گفتم
تا کهنه کردن کودکم..
از جواب پدرم متعجب شدم..😲
احسنت👌
خدا اجرت بده دخترم ❤️
میدونستی میتونی کهنه شستن بچه تو واسه خودت لذت بخش کنی😳
اگه گفتی چطوری⁉️
#ادامه_دارد
🌺@koodakanehee🌺
❤️ مادرانه 👩👧👦 کودکانه ❤️
#خاطره_بازی فرزند اولم 2سال و خورده ای بود..🧒🏻 فرزند دومم 1 سال و خورده ای.👦🏻 و فرزند سوم را 4 ماه
#ادامه
#خاطره_بازی
وقتی کهنهء فرزندت رو میشوری..😷
وقتی لباس هاشو تک به تک پاکیزه میکنی👕
وقتی میخوای بهش آب و غذا بدی..🥣
وقتی...
بگو دارم کهنهء سرباز امام زمانو میشورم😅
بگو میخوام به یار امام زمان آب و غذا بدم..
انقددددددر
لذت بخش میشه برات که نگوو😍😍😍
فکرشو کن مادر #شهید_آرمان_علی_وردی میدونست فرزندش قراره شهید بشه؟؟
مادر #شهید_قاسم_سلیمانی چطور؟!
اگه میدونستن
با یک لذت ناگفتنی
پسراشونو بزرگ میکردن🥺
حالا شما از الان میخوای به یار امام زمان خدمت کنی..😇
خدا این فرصتو بهت داده که بتونی واسه کسی که قراره در رکاب خدا تلاش کنه تلاش کنی
پس یا علی بگو..✊🏻
تو مامان بزرگی پیش خدا میشی..
بهت قول میدم..😊
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌺@koodakanehee🌺
#خاطره_بازی
یک ماه قبل از بارداری
با خواهرم تلفنی صحبت کردیم📞👇🏻
خواهرم : خواهرجون خواب دیدم اومدم خونه تون یه #دختر کوچولوی نوزاد
وسط هالتون خوابه🥺
من : وایییی خواهرجون
منکه حامله نیستم 😂
ولی واقعا چی میشه خدا بهم دختر بده (باتوجه به اینکه دوتا پسر داشتم)😍
_میده خواهرجون مطمئنم
حالا اگه خدا بهت یه #دختر بده میخوای اسمشو چی بذاری ؟؟ 🤔
_تازگیا خیلیییی تو فکرم بود که اگه دختردار شدم مثل دختر شما اسمشو بذارم #زینب🤩
_خیلیییی خوبه 😍
هزار تا زینبم داشته باشیم تو خانواده کمه واقعا..👏🏻
_آره معنیش میشه #زینت_پدر
شوهرم عجیب دختر دوست دارن 🥰
خیلی این اسم به دخترمون میادااا...
#ادامه_دارد...
#خاطره_بازی
دیروز رفتیم سوگواره نگین شکسته
من یکبار دیده بودم ولی👇🏻
خیلی دوست داشتم به اتفاق #همسرم برم تا ایشون هم تو ۳۰ سال عمرشون یک تئاتر مذهبی مشاهده کنن😊
قرار شد زینب کوچولو رو بسپاریم به کسی
ولی قسمت نشد
و چون دیر شده بود
سریع رفتیم سمت سوگواره..🚙
دو تا پسرا همراه با پدرشون بودن و
دختری با خودم ☺️
تو سالن انتظار بودیم که با خودم گفتم بذار زینب رو یه دستشویی هم ببرم که وسط نمایش رااااحته راحت باشم 🤣
حس کردم خدا اون موقع بهم گفت
بیخود بیخود🤨
تو امشب باید
بیشتر ازون چیزی که انتظار داری
ثواب ببری و چند نفر دیگه رو هم تو ثوابت شریک کنی...🤩👌
حالا چطوری⁉️
میگم بهتون ..............💁🏻♀
#ادامه_دارد
❤️ مادرانه 👩👧👦 کودکانه ❤️
#خاطره_بازی دیروز رفتیم سوگواره نگین شکسته من یکبار دیده بودم ولی👇🏻 خیلی دوست داشتم به اتفاق #همس
🔴🔴🔴
راستی خانوما
من کلییییی
#خاطره ی اینجوری با فسقلا دارم
از همون ابتدای زندگی بگیر تا الان🤣
اگه دوست دارین
بازم براتون #خاطره_بازی کنم
اینجا بهم بگین😉👇🏻
@SarbazeEemam
اعتقاد دارم
از دل همین خاطره ها
کلییییی تجربه ی با ارزش بدست میاد
#خاطره_بازی
#عشق
۶ سال پیش بود که من و همسرم در دوران شیرین عقد به سر میبردیم 💑
اون موقع من
سیده زهرا ۱۶ ساله
از مشهد مقدس بودم 🤣
و همسرم ۲۵ سالشون بود..
یادمه اون موقع بخاطر سنم
صورتم کلی جوش دوران نوجوانی داشت🥴
واسه اینکه همسرم یوقت خوششون نیاد اکثر اوقات با کرم سفید کننده میپوشوندمشون
حتی خیلی اوقات تو خیابون خودمو با خانمای صورت صاف دیگه #مقایسه میکردم و حس حقارتم میگفت بنده خدا شوهرم که باید صورت پرجوش منو تحمل کنن 😖
اواسط عقد بود که همسرم
کرم سفید کننده ای که بتازگی خریداری کرده بودم رو از کیف لوازم آرایشیم برداشتن و انداختن دور 😧
با ناراحتی گلایه کردم که آخه چرا این کارو کردین⁉️ تازه خریده بودمش😥
در جوابم گفتن:
همینجوری خوشگلی
نمیخواد بخاطر من به صورتت#آسیب بزنی
منم قنددددد تو دلم آب شد و گفتم
چشممممم☺️
دیگه بعد ازون ماجرا
کرم شیمیایی مضر استفاده نکردم و
صورتم بعد از پنج سال با گذشت زمان
بهتر و بهتر شد👌🌸
و حال خوب صورتمو
مدیون #عشق همسرم هستم❤️
واقعاااااااا عشق هُلت میده تو زندگی و باعث میشه خیلی از ضعفا رو نبینی و
به سادگی ازش رد بشی👌
🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره_بازی
بالاخره یه کلیپ پیدا کردم که
واسه دهه هفتادیا و هشتادیا دنیاااای خاطره ست.. 😍😍👌
ببینیم و لذت ببریم ❤️
کانال 🌺مادرانه 👩👧👧کودکانه🌺
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4
#خاطره_بازی
مامانی بابایی جااااااانم (مادربزرگ و پدربزرگ)
انقدر دوستشون دارم و دوستمون دارن
که حد و اندازه ندارههه🥰
هر بار میرفتیم خونشون
بابایی دستمو میگرفتن میرفتیم مغازه و برام یک بسته چیپس سرکه ای بزرگ میخریدن
شبا موقع خواب مامانی برامون قصه های شنگول و منگول ، خاله سوسکه و خاله پیرزنه رو تعریف میکردن
خیلی وقتا واسه اینکه خونه خودمون نریم
خودمونو به خواب میزدیم
که مثلا فکر کنن خوابیم مارو نبرن😂
آخرشم با پا درمیونی مامانی😉
و رضایت مامانجون باباجون اونجا موندگار میشدیم..🥳
یا وقتایی که با خاله ها میومدن خونمون
سرررریع چادراشونو ، کفشاشو قایم میکردیم که نتونن برن 😝
بابایی حلیم که درست میکردن
گندم خالی پخته شده رو از دستشون میقاپیدیم و شروع میکردیم به خوردن😋
خلاصه که با فکر کردن به گذشته
یه جووووری کامم شیرین میشه که گفتنی نیست..😋
ان شاءالله سایه ی بابرکتشون سالیان سااااااال بالای سرمون مستدام باشه❤️
راستی
شما چه خاطره هایی از پدر بزرگ ، مادر بزرگاتون دارین ؟؟؟ 👇
@SarbazeEemam
.