#خونه_عمه_جون🏡😍
هفته پیش بود
رفتیم صله رحم خونه عمه خانوم🌹
سه تا جوجه ایشون دارن
سه تا جوجه بنده
خلاصه با تمووووم ترکش هایی که از جانب بچه ها به ما دونفر میرسید💣
باعث نمیشد لحظه ای
دست از کنار هم بودن برداریم😅
حتی به جایی رسیدیم
که عمه جان گفتن
بالشتتو بیار تو آشپزخونه🤣
راحت باهم بحرفیم
خلاصه که
مشغول نماز مغرب و عشاء خوندن
بودیم
که..
با چنین صحنه ی دلچسسسسبی
مواجه شدیم🤤👆
سکوت
رضایت
صمیمیت
🌸 محیا سادات گل
واسه علیرضا جان و سید حسین
شعر میخونه
🌸 نرگس سادات
با دقت عکسای کتاب رو کنکاش میکنه
🌸 آقا محمدرضا
مشغول غذا پختن و چای گذاشتنه
🌸 زینب کوچولو هم
با چرخای ماشین حسابی مشغول شده
این قاب عکس پرشده از آرامش✨
بماند به یادگار
از زمستان ۱۴۰۲ 🖼
.
.