#داستان
بچه ها جون
امام حسن (علیه السلام) تنها هفت سال داشتند. ☺️👇
که
مادرشون فاطمه زهرا (علیهاالسلام)
ایشون رو به مسجد می فرستادن.
تا
امام حسن (علیه السلام) هر چیزی که از پیامبر می شنیدن به خاطر می سپردن و وقتی به خانه بر می گشتن شنیده های خودشون رو برای مادرشون بازگو می کردن. 😍👌
در آن روزها هر وقت حضرت علی (علیه السلام) به خانه میومدن، می دیدن حضرت زهرا (علیهاالسلام) آیاتی از قرآن رو که تازه بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله)
نازل شده بود از حفظ می خوندن.😳
از همسرشون می پرسیدن این آیات و علوم رو از کجا یادگرفتین؟🤔
حضرت زهرا (علیهاالسلام) جواب می دادن از پسرم حسن (علیه السلام) یاد گرفتم. 😌
یک روز امام علی (علیه السلام) در خانه مخفی شدن تا ببینن پسرشون حسن (علیه السلام) چطوری سخنان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) رو برای حضرت زهرا (علیهاالسلام) تعریف می کنه. 😉
امام حسن (علیه السلام) طبق معمول وارد خونه شدن تا هرچی از پیامبر شنیده بودن برای مادرشون تعریف کنن. ولی این بار هنگام سخن گفتن زبانشون گیر می کرد. 😧
حضرت فاطمه تعجب کردند ولی امام حسن (علیه السلام) پرده از راز برداشتن و به مادرشون گفتن: تعجب نکنین! شخص بزرگی سخنم رو می شنوه بخاطر همین زبونم گیر می کنه😅
در همین لحظه حضرت علی (علیه السلام) از مخفیگاه خارج شدن و حسن (علیه السلام) رو محکم در آغوش گرفتن و حسابی بوسیدن.😘❤️😍
#داستان
#ولادت_امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسن
کانال 🌙مادرانه 👩👧👧کودکانه🌙
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4