eitaa logo
کودک خلّاق (بازی، کاردستی...)
105.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
18 فایل
کپی مطالب فقط برای مربیان مهد و والدین مجاز است. 📚 کتابفروشی ما: @child_book 🔴 رزرو تبلیغات: @t_madaranee ⬅️ ادمین ارسالی اعضاء: @Admin_koodakemaa
مشاهده در ایتا
دانلود
🦁 شیر کوچولو خوابش نمیبره یه شیر کوچولو بود. شیر کوچولو خیلی خسته شده بود ولی هر کاری می‌کرد نمی‌تونست بخوابه. به خاطر همین رفت پیش دوستش فیل کوچولو و گفت: ـ سلام فیل کوچولو. ـ سلام شیر کوچولو. ـ من خیلی خوابم میاد، الان هم وقت خوابه، ولی هر کاری می‌کنم نمی‌تونم بخوابم، می‌تونی بهم یاد بدی چه جوری باید بخوابم؟ ـ خب برا اینکه خوابت ببره، باید بری خونه تون و سرت رو بذاری روی بالشِت تا خوابت ببره. شیر کوچولو از دوستش تشکر کرد و بعد خداحافظی کرد و رفت خونه شون تا سرش رو بذاره روی بالش و بخوابه. رفت توی اتاقش و سرش رو گذاشت روی بالشتش، از این ور شد، از اون ور شد، ولی هر کاری کرد خوابش نبرد. به خاطر همین از جاش بلند شد و رفت پیش دوستش زرافه کوچولو و بهش گفت: ـ سلام زرافه کوچولو. ـ سلام شیر کوچولو. ـ من خیلی خوابم میاد، الان هم وقت خوابه، ولی هر کاری می‌کنم نمی‌تونم بخوابم، می‌تونی بهم یاد بدی چه جوری باید بخوابم؟ ـ وقتی می‌خوای بخوابی، سرت رو میذاری روی بالش تا خوابت ببره؟ ـ بله زرافه کوچولو، این کار رو کردم ولی خوابم نبرد. ـ خب ببینم، وقتی سرت رو گذاشتی روی بالش، چشاتو بسته بودی؟ ـ نه. ـ خب اگه می‌خوای خوابت ببره باید چشاتو ببندی تا خوابت ببره. شیر کوچولو از دوستش تشکر کرد و بعد هم ازش خداحافظی کرد و رفت خونشون تا سرش رو بذاره روی بالش و چشاش رو ببنده تا خوابش ببره. این کار رو کرد، ولی هر چی این ور شد و اون ور شد، خوابش نبرد. از جاش بلند شد و رفت پیش دوستش خرسی کوچولو و گفت: ـ سلام خرسی کوچولو. ـ سلام شیر کوچولو. ـ من خیلی خوابم میاد، الان هم وقت خوابه، ولی هر کاری می‌کنم نمی‌تونم بخوابم، می‌تونی بهم یاد بدی چه جوری باید بخوابم؟ ـ بله دوست خوبم، ببینم برا اینکه خوابت ببره، سرت رو گذاشتی روی بالش؟ ـ بله گذاشتم. ـ خب چشات رو هم بستی؟ ـ بله بستم. ولی هر کاری کردم خوابم نبرد. ـ خب بگو ببینم، وقتی چشات رو بستی به خواب فکر کردی؟ ـ نه، چه جوری باید به خواب فکر کنم؟ ـ این کار خیلی راحته، کافیه که به این فکر کنی که الان داره خوابت می‌بره و همه دوستات هم الان خوابیدند. اینطوری خیلی زودتر خوابت می‌بره. شیر کوچولو از دوستش تشکر کرد و بعد هم خداحافظی کرد و رفت خونه شون تا سرش رو بذاره روی بالش و چشاش رو ببنده و به خواب فکر کنه تا خوابش ببره. این کار رو کرد، هی این ور شد و اون ور شد، ولی خوابش نبرد. به خاطر همین از جاش پا شد و رفت پیش دوستش ببر کوچولو و بهش گفت: ـ سلام ببر کوچولو. ـ سلام شیر کوچولو. اع! چی شده، چرا اینقدر چشات قرمز شده؟ ـ آخه من خیلی خوابم میاد، الان هم وقت خوابه، ولی هر کاری می‌کنم نمی‌تونم بخوابم، می‌تونی بهم یاد بدی چه جوری باید بخوابم؟ ـ بله، خب این کار، خیلی راحته. باید سرت رو بذاری روی بالش. ـ من این کار رو کردم ولی خوابم نبرد. ـ خب چشات رو بسته بودی؟ ـ بله بسته بودم. ـ به خواب فکر کردی؟ ـ بله، فقط به خواب فکر کردم و هی این ور شدم و اون ور شدم، ولی خوابم نبرد. ـ آهان! حالا فهمیدم چرا خوابت نمی‌بره، آخه وقتی می‌خوای بخوابی، باید سرت رو بذاری روی بالش و چشات رو ببندی و به خواب فکر کنی و از جات تکون نخوری، اینطوری خیلی زود خوابت می‌بره. اگر هم از مامانت خواهش کنی که برات یه قصه و یه لالایی خوشگل بخونه، خیلی زودتر خوابت می‌بره. شیر کوچولو خیلی خوشحال شده بود، آخه فهمید مشکل کارش از کجا بود و چرا خوابش نمی‌برد، آخه اون هی تکون می‌خورد و از جاش بلند می‌شد، به خاطر همین بود که خوابش نمی‌برد. از دوستش خیلی تشکر کرد و بعد هم خداحافظی کرد و رفت خونشون و برا مامانش همه ماجرا رو تعریف کرد. بعد هم به مامانش گفت: ـ مامان جونم! من دارم میرم توی اتاقم تا سرم رو بذارم روی بالشم و چشام رو ببندم و به خواب فکر کنم و تکون نخورم تا خوابم ببرم. میشه ازتون خواهش کنم که برام یه قصه و لالایی بخونی تا زودتر خوابم ببره؟ ـ بله! شیر کوچولوی ناز من! حتما این کار رو می‌کنم. بعد هم شیر کوچولو رفت توی اتاقش، سرش رو گذاشت روی بالشش و چشاش رو بست و به خواب فکر کرد، به اینکه الان خوابش می‌بره، به اینکه الان دوستاش همه خوابن و سرشون رو گذاشتن روی بالششون و چشاشون رو هم بستند . شیر کوچولو تکون نخورد و از جاش بلند نشد و مامانش هم براش قصه شیرکوچولو رو تعریف کرد و بعد گفت: لالا لالا گل….. ادامه ماجرا میشه همون لالایی و یا زمزمه‌هایی که بچه‌ها بهشون عادت دارند تا باهاشون زودتر خوابشون ببره. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
💠 دعای روز سوم ماه مبارک رمضان 💠 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ و باعِدْنی فیهِ من السّفاهة و التّمْویهِ و اجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ. 🍃 ترجمه: خدایا روزى کن مرا در آن روز هوش و خودآگاهى را و دور بدار در آن روز از نادانى و گمراهى و قرار بده مرا بهره و فایده از هر چیزى که فرود آوردى در آن به بخشش خودت اى بخشنده ترین بخشندگان. التماس دعا @madaranee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️ مناسب ۴ تا ۶ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
سمت راست هر ردیف را مانند نمونه سمت چپ آن پر کن. ✔️ مناسب ۵ تا ۷ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
حرکت روی شانه تخم مرغ ✔️ مناسب کودکان زیر ۵ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
💠 دعای روز چهارم ماه رمضان 💠 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَةِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ و سِتْرِکَ یـا أبْصَرَ النّاظرین. 🍃 ترجمه: خدایا نیرومندم نما در آن روز به پا داشتن دستور فرمانت و بچشان در آن شیرینى یادت را و مهیا کن مرا در آنروز راى انجام سپاس گذاریت به کـرم خودت نگهدار مرا در این روز به نگاه داریت و پرده پوشى خودت اى بیناترین بینایان. التماس دعا 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️ مناسب ۴ تا ۶ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
🐂 گاو پرخور تو یه طویله یه گاو پرخور بود که بیشتر از همه غذا می خورد. وقتی موقع خوردن می شد سرشو می انداخت پایین و هی می خورد. سیر که نمی شد ، انقدر می خورد تا غذا تموم بشه. هی می گفت مااااا ماااا اینا چقدر خوشمزن. یه روز انقدر خورد و خورد تا مثل بادکنک باد کرد. تا خوابید روی زمین، همه چیز زیر شکمش گم شد. خانم مرغه دنبال جوجش می گشت. ببعی دنبال علفاش می گشت. سگه دنبال استخونش می گشت.  یه دفعه گوشه شکمش تکون خورد و یه جوجه از زیر شکمش اومد بیرون و گفت ای ی ی ش. لطفا شکمتونو یه خورده جمع کنید. من زیر شکم شما گیر کرده بودم. گاوه خجالت کشید و گفت ببخشید حواسم نبود. ببعی گوشه ی علفاشو دید که از زیر شکم گاو پر خور پیدا شده بود. اومد جلو و گفت لطفا این طرف شکمتونو یه خورده ببرید بالا من علفهامو بردارم. گاوه از خجالت عرق کرد. ببعی علفهاشو برداشت و با اخم از اونجا رفت.  بعد سگه اومد و گفت حالا که همه چیز از زیر شکم شما پیدا می شه لطفا یه نگاه کنید ببینید استخوون من زیر شکم شما نیست؟ گاو چاق و شکم گنده، از جاش بلند شد. ولی استخوونی روی زمین نبود. خوشحال شد و لبخند زد. سگه زیرشو نگاه کرد دید استخوونش به شکم گاوه چسبیده . استخوونشو برداشت و با اخم به اون نگاه کرد و گفت ایناهاش . اینجاست. این دفعه دیگه گاو شکم گنده از خجالت سرخ شد. سرشو انداخت پایین و رفت تو اتاق خودش دیگه تا شب بیرون نیومد. شب که موقع شام شد تصمیم گرفته بود رژیم بگیره و کم غذا بخوره. شروع کرد به غذا خوردن. وای وای انقدر غذا خوشمزه بود که دوباره همه چی یادش رفت و انقدر خورد و خورد که شکمش مثل یه دیگ گنده شد. اما این بار گاو از بس خورده بود دل درد گرفت و به گریه افتاد. به خودش قول داد دیگه حتی اگه غذا خیلی خوشمزه بود حواسش باشه به اندازه غذا بخوره. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عوض اینکه بچه ت رو با بقیه بچه ها مقایسه کنی، یه بارم خودتو با بقیه مقایسه کن 👌 میخوای در حرف اولو بزنی! پس یه سر به کانال ما بزن😌 نکات تربیتی رو اینجاجمع کردیم 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/368640000C926aa9c60f پدرمادر معمولی نباش دیگه ، بیا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 ماه رمضان بهار قرآن رمضان عطر دل و جان رمضان بزرگترا روزه دارن سحرها از خواب بیدارن از صبح تا شب بی آب و نون روزه دارن با دل و جون شب که میشه وقت اذون می خوریم با هم افطاریمون روزه ماه­ی سلامت هست بهترین عبادت آی بچه ها اما خدا روزه نخواسته از شما باید بازم بزرگ بشید رشد کنید و قد بکشید وقتی شدی بزرگتر روزه بگیر گل پسر (گل دختر) حالا که تو کوچیکی روزه­ بگیر گنجیشکی شاعر : مجید ناصری 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
💠دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان💠 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین.  🍃 ترجمه: خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان و قرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت و قرار بده مرا در این روز از دوستان نزدیکت به مهربانى خودت اى مهربان ترین مهربانان. التماس دعا 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چی به چی مربوطه؟ ✔️ مناسب ۳ تا ۷ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
✔️ مناسب ۴ سال به بالا 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آموزش مرحله به مرحله درست کردن حلزون با خمیر بازی 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
🌸 اسم بازی نفر اول جمع، اسمی را می گوید و نفر بعدی با آخرین حرف اسم قبلی، اسم جدیدی می گوید. قانون بازی هم این است که هر کسی بیش از حد مکث کند می سوزد. نفر آخری که در بازی می ماند سلطان می شود و دور بعد با اسمی که او می گوید شروع می شود. از آنجایی که این بازی به درد جمع های خیلی عمومی تر می خورد، بسته به هر جمعی که در آن هستید می توانیدن یک بازی تخصصی تر هم راه بیندازید؛ مثلا اگر در جمع عشق فوتبالی ها هستید، می توانید بازی را در ژانر اسم بازیکن های فوتبال یا در بین جماعت سینما دوست با اسم بازیگرها پیش ببرید. یا با اسم شاعران، نویسندگان، علماء ... 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰