#قصه_شب
☘ موش تنبل و کلاغ دانا
یکی بود یکی نبود کپل بچه موشی بود که با برفی برادرش، پدر و مادرش در لانه شان در صحرا زندگی می کردند.
کپل خیلی تنبل بود و تمام مدت روی صندلی مخصوصش نشسته بود و از خوراکی هایی که آنها به لانه می آوردند می خورد و ایراد می گرفت: اینها چیه دیگه؟ یه چیز خوشمزه تر بیارید!
آن ها از دستش خسته شده بودند و هر چه اعتراض می کردند فایده ای نداشت. تا اینکه یک روز که کپل بیرون لانه در حال استراحت در آفتاب بود و بقیه داخل لانه بودند باد شدیدی وزید و او را به جای دوری برد.
وقتی کپل چشمانش را باز کرد خودش را کنار یک برکه دید. او خسته و گرسنه بود و حتی بلد نبود برود و برای خودش غذا پیدا کند.
کپل شروع به گریه کرد. کلاغی صدای او راشنید و از روی درخت پرسید: چرا گریه می کنی؟
کپل ماجرا را برای او تعریف کرد. کلاغ گفت: اگر همیشه منتظر باشی تا دیگران کارهایت را انجام دهند هیچ وقت چیزی یاد نخواهی گرفت.
کپل گفت: درست است. من قول می دهم تنبلی را کنار بگذارم.
کلاغ گفت: من هم تو را پیش خانواده ات می برم. کپل خوشحال شد و به همراه کلاغ به لانه اش برگشت و از آن روز تنبلی را فراموش کرد.
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
🌸 ذکر روز پنج شنبه
هست ذکر پنج شنبه ها
شکوه و لطف خدا
لا اله الا الله
خدایی نیست جز الله
ملک الحق المبین
لطف خدا رو ببین
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#نقاشی
آموزش مرحله به مرحله نقاشی گلدان گل
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#بازی
#دست_ورزی
#هماهنگی_چشم_دست
بازی بستن کش مو برای تقویت انگشتان دست کودک
✔️ مناسب ۴ تا ۶ سال
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#ارسالی
نقاشی خلاق ارسالی اعضای کانال 😊🌸
❤️ پریسا خانم اسدی یونسی
ادمین ارسالی اعضا👇
🆔 @Admin_koodakemaa
#شعر_کودکانه
💧 قطره
قطره رو کرده خورشید
بخار آب با زحمت
تا برگرده رو زمین
بشه بارون رحمت
یادش میاد یه روزی
قطره ای بود تو دریا
شور شده بود حسابی
باز بخار شد رفت هوا
تا بشه شبنم رو گل،
قطره خدا خدا کرد
یا برسه به خونه
قطره خیلی دعا کرد
قطره ازون بالاها
اومد افتاد تو لجن
می گفت چرا افتادم
اینجا نبود جای من
باز دوباره تلاش کرد
تا بره تو آسمون
قطره بشه بباره
تبدیل بشه به بارون
✍ شاعر: خانم #باران، از اعضاء خوب و فعال کانال کودک خلاق🌸
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰