eitaa logo
پیش دبستانی ها
1.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
375 فایل
🆔 تماس با مدیر: @amoozeshi69 برای آشنایی با نحوه تبلیغ زیرنویس به کانال @baamoalem مراجعه نمایید. تنها روزهای جمعه پاسخگوی درخواست جهت رزرو تبلیغات هستیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Join 👇 ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
خرگوش سفید و چاقی بود که زیاد دروغ می گفت. او دوست داشت که همه حیوانات باور کنند، خرگوش عجیبی است. خرگوش، روزی وارد جنگلی سبز و کوچک شد. همین‏طور که سرش را بالا گرفته بود و شاخ و برگ درخت‏های بلند را نگاه می‏کرد، یک سنجاب را دید. سنجاب، مشغول درست کردن لانه‌‏ای توی دل تنه درخت بود. خرگوش فریاد زد: - سلام آقای سنجاب. کمک نمی‏خواهی؟ سنجاب عرق روی پیشانی‏اش را پاک کرد، جواب سلام خرگوش را داد و پرسید: - تو چه کمکی می‏توانی بکنی؟ خرگوش دمش را تکان داد. دست‏هایش را به کمر زد و گفت: - من می‏توانم با دندان‏ها و پنجه‏های تیزم، در یک چشم‏ برهم زدن برای تو چند تا لانه بسازم. سنجاب حرف او را باور نکرد. خرگوش گفت: «عیبی ندارد. از من کمک نخواه! اما به همه بگو خرگوش سفید می‏توانست برایم لانه بسازد.» خرگوش خداحافظی کرد و به راهش ادامه داد. کمی که رفت، لاک‏پشت پیر را دید. لاک‏پشت آرام به طرف رودخانه می‏رفت. خرگوش سلام کرد و پرسید: عمو لاک‏پشت! می‏توانم تو را روی دوشم بگذارم و زود به رودخانه برسانم. لاک‏پشت، حرف خرگوش را باور نکرد. تنها جواب سلام را داد و شروع به حرکت کرد. خرگوش گفت: - عیبی ندارد. خودت برو. اما به همه بگو، خرگوش سفید می‏توانست مرا به روی دوشش، با سرعت به رودخانه برساند. خرگوش، باز هم به راه افتاد. هویجی از دل خاک بیرون آورد و گاز محکمی زد، ناگهان خانم میمون را دید که یکی- یکی، نارنگی‏ها را جمع می‏کند و در سبدی بزرگ می‏گذارد. جلو رفت سلام داد. گفت: - خانم میمون زحمت نکشید. من می‏توانم از حیوانات زیادی که دوستم هستند بخواهم همه نارنگی‏ها را جمع کنند و سبد را تا خانه‏ی شما بیاورند. میمون هم حرف خرگوش سفید را باور نکرد. تنها جواب سلام را داد و بی‏اعتنا به کارش مشغول شد. خرگوش گفت: - عیبی ندارد. کمک نگیرید. اما به همه بگویید خرگوش سفید دوستان زیادی دارد که همه کار برایش انجام می‏دهند. خرگوش، زیاد از خانم میمون دور نشده بود که جوجه‌‏دارکوبی را دید. جوجه، از لانه روی درخت به روی زمین افتاده بود. خرگوش به او سلام داد و پرسید: - کوچولو! دوست داری پرواز کنم و تو را توی لانه‏ات بگذارم؟ جوجه‌‏دار کوب جواب سلام را داد و با خوشحالی گفت: «مادرم غروب به خانه بر می‏گردد. تا آن وقت حتماً، حیوانات بزرگ من را لگد می‏کنند. پس لطفا مرا توی لانه‏ام بگذار.» خرگوش که فکر نمی‏کرد جوجه دارکوب این خواهش را بکند، دستپاچه شد و گفت: - اما من الان خسته‏ام. نمی‏توانم پرواز کنم! ناگهان بچه‏دار کوب با صدای بلند گریه کرد و گفت: «اگر من را توی لانه‏ام نگذاری، به همه می‏گویم خرگوش سفید و چاق، نمی‏تواند پرواز کند.» خرگوش دستپاچه‏ تر شد و گفت: - باشد! گریه نکن! همین الان پرواز می‏کنیم. او این را گفت و با یک دستش جوجه‏دار کوب را بغل کرد و با دست دیگرش ادای بال زدن را درآورد. اما پرواز نکرد که نکرد. بعد از چند روز، وقتی همه اهالی جنگل ماجرا را فهمیدند، خرگوش سفید و چاق مجبور شد از آن جنگل کوچک برود. چون همه او را دروغگوی بزرگ صدا می‏زند Join 👇 @gh ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
37.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💃 ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
هدایت شده از کلاس اولی ها
آموزش درست و راحت و مفهومی ریاضی ابتدایی و متوسطه اول با لذت ریاضی ‎‌ 📲@lezate_riazi 📲@lezate_riazi7_8 🔮اگه می خوای مهر ماه امسال ریاضـــیتو قوی شروع کنی 💪🏼💪🏼💪🏼 🔮اگه می خوای اونی کــــه ســـر کلاس ریاضـــی همــــیشه دســـتش بالاست و سـوال ها رو حـــل می کنه تو باشی 👌👌👌 🔮اگه می خوای در امتحانات ریاضــــی نتیجه درخشانی داشته باشی🌟🌟 🔮همین الان بزن روی لیـنک زیر تا بـهت بــــگم چـــــطور در ریاضــی فوق العــــــاده باشی👌👌 🔸کانال مخصوص ابتدایی 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3192652403C9da4539836 ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌ 🔸کانال مخصوص متوسطه اول 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3711763242Ca83cad74ed ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎
هدایت شده از کلاس اولی ها
💠کانالی پر از درسنامه ونکات مهم فصل، سوالهای تستی،فیلـمها وصوتهای آمـوزشی، مـــشاوره هــای درسی 💠پشــــتیبانی حرفـــه ای 💠مفــید بـرای دانـش آموزان،اولیا ومعلمین محترم 📲@lezate_riazi 📲@lezate_riazi7_8
✍️شعرشماره تلفن های امدادی آهای آهای بچه ها ، حتی شما بزرگا چند تا شمارست باید ، بلد باشیم همه جا نباید از یاد بره ، تک تک این عددها بیاین با هم حفظ کنیم ، واسه روز مبادا 🚒🚒🚒🚒🚒🚒🚒🚒 آتش نشانی چنده ؟ یکصد و بیست و پنجه حفظ کردن این عدد ، مثل یه دونه گنجه آخه تو هر حادثه آتش نشان می دونه چیکار کنه تا کسی توی خطر نمونه حالا با من تكرار كن شماره اونها رو ١و٢و٥ ⛑⛑⛑١٢٥🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 کانال پیش دبستان نوین تدریس () 🙍🏻↓⏰✂️✏️📚🎒↓🙎🏻‍♂ ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
ماشین آتش نشان ماشین آتشنشانی داره میاد آژیر کشون مامورهای آتش نشان نشسته اند داخل اون زود می رسه به دادمون از توی آتیش و بلا فوری میده نجاتمون عصای دست این ماشین نرده بوم و بالابره تو سختی و حادثه ها همیشه یار و یاوره🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 کانال پیش دبستان نوین تدریس () 🙍🏻↓⏰✂️✏️📚🎒↓🙎🏻‍♂ ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
قصه کودکانه فِرِد شجاع آتش نشان " «فِرِد» داشت با عجله به ایستگاه آتش نشانی می رفت. آن روز نوبت او بود که در ایستگاه ناهار درست کند. برای همین، از قصابی کمی گوشت برای درست کردن کتلت خرید. وقتی وارد ایستگاه شد، «بِنی» تعمیرکار را دید. بنی آمده بود تا یک پنجره ی شکسته را تعمیر کند. فرد گفت: « سلام بنی! » و مستقیم به آشپزخانه رفت تا آشپزی اش را شروع کند. بوی گوشت تازه در همه ی ایستگاه پیچید. «دن» و «مایک» که آن ها هم آتش نشان بودند، به ایستگاه رسیدند و گفتند: « هممم م. چه بوی خوبی میاد! » ناگهان زنگ خطر ایستگاه با صدای بلندی به صدا در آمد: « دَنگ دَنگ دَنگ دَنگ! » آتش نشان مایک با صدای بلند گفت: « یه مورد اضطراری! » و بعد به همراه آتش نشان دن از میله ی مخصوص ایستگاه آتش نشانی پایین پریدند و سوار ماشین آتش نشانی شدند. آتش نشان فرد گفت: « راستی! ناهار چی می شه؟ » بنی تعمیرکار گفت: « نگران نباشید! من حواسم به کتلت ها هست. » آتش نشان فرد پیش بند آشپزی اش را باز کرد و گفت: « ممنون بنی » و با سرعت پیش بقیه رفت. آتش سوزی در پیتزا فروشی « تونی » بود. یکی از فرها آتش گرفته بود. فرد با کپسول آتش نشانی، داخل مغازه پرید و گفت: « نگران نباش! در یک چشم به هم زدن آتش را خاموش می کنیم. » دن و مایک هم با شلنگ آتش نشانی به دنبال او رفتند.فرد با صدای « فیشش ش ش » کپسول آتش نشانی، یک طرفِ آتش را خاموش کرد. دن و مایک هم با صدای « شرررر » طرف دیگر آتش را خاموش کردند. بعد از این که آتش نشان ها آتش را خاموش کردند، تونی از آن ها تشکر کرد و گفت: « حالا می تونم برم و پیتزا بپزم. » آتش نشان ها داشتند ماشین را روشن می کردند تا به طرف ایستگاه آتش نشانی حرکت کنند. صدایی از بی سیم آن ها آمد: « یک موقعیت اضطراری! شیشه پاک کن روی یک ساختمان، در خیابان «کاج» گیر کرده. تمام. » آتش نشان ها آژیرشان را روشن کردند و ویژ ویژکنان به طرف خیابان کاج حرکت کردند. جمعیت زیادی دور ساختمان «بند انگشتی» جمع شده بود. آن جا بلندترین ساختمان شهر بود. «پالی» پستچی که تازه نامه های آن جا را تحویل داده بود؛ بیرون امد و گفت: « او «ویل» شیشه پاک کن است. نردبانش شکسته و آن بالا گیر کرده. پایش زخمی شده و نمی تواند پایین بیاید. می توانید کمکش کنید؟ » آتش نشان فرد گفت: « معلوم است که می توانیم کمکش کنیم. من می تونم در یک چشم به هم زدن برم اون بالا. » آتش نشان ها بلندترین نردبانشان را آوردند. دن و مایک هم برای احتیاط تور نجات را باز کردند و نگه داشتند. فرد با شجاعت از نردبان بالا رفت. همان طور که داشت بالا می رفت گفت: « نگران نباش ویل. دارم می آم. » وقتی به بالای ساختمان رسید، ویل را محکم گرفت و گفت: « گرفتمت. نگران نباش! » مردم شروع کردند به تشویق کردن. فرد، ویل را پایین آورد و به داخل ماشین برد. آن ها مستقیم به طرف بیمارستان حرکت کردند. ویل به فرد گفت: « ممنونم که مرا نجات دادی. » فرد گفت: « قابلی نداشت. مطمئنم پایت زود خوب می شود ولی فکر کنم باید یک نردبان نو بخری. » آتش نشان ها وقتی با ماشین به نزدیکی ایستگاه رسیدند، فرد گفت: « عجب روز پرحادثه ای بود! من که خیلی خسته شدم. » آتش نشان دن گفت: « ولی هنوز کارمان تمام نشده! نگاه کنید، از آن جا دارد دود بلند می شود! » دن آژیر را روشن کرد. ویژ ویژ ویژ و با سرعت به طرف مرکز آتش حرکت کردند. دود داشت از ایستگاه آتش نشانی بلند می شدو دن و مایک شلنگ را باز کردند و فرد هم با سرعت به طرف ایستگاه دوید. همین که وارد ایستگاه شد، بنی را دید. نفس زنان گفت: « اوووف! » بنی تعمیرکار صورتش از خجالت قرمز شده بود. گفت: « بچه ها معذرت می خوام! فکر کنم کتلت ها را سوزاندم و ناهارتان را خراب کردم. » فرد، اول خیلی ناراحت شد اما به سرعت فکری کرد و گفت: « می دانید کی می تونه مشکل ما را حل کنه؟ » همه با هم پرسیدند : « کی؟ » فرد گفت: « تونی! پیتزا های او خیلی خوشمزه است. فکر کنم پیتزا خانواده اش همه ی ما را سیر کند. » و تلفن را برداشت تا به تونی زنگ بزند.🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 کانال پیش دبستان نوین تدریس () 🙍🏻↓⏰✂️✏️📚🎒↓🙎🏻‍♂ ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ تصویری آتش نشان🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 کانال پیش دبستان نوین تدریس () 🙍🏻↓⏰✂️✏️📚🎒↓🙎🏻‍♂ ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
✍️شعرمرد آتش نشانم مرد آتش نشانم وقت نبرد با آتش خودم یک قهرمانم کارم را دوست دارم من ناجی انسانم بی احتیاطی نکن با آتش بازی نکن تا در امان بمونی خودت رو نسوزونی حادثه های ناجور همیشه در کمینه نجات جان انسان کارم همش همینه ماشین آتش نشان وقتی آژیر می کشه کنار برید زود زود باید زودتر رد بشه خاموش کنه آتیش رو خیلی فوری خیلی زود این آتیش خطرناک هم شعله داره هم دود🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 کانال پیش دبستان نوین تدریس () 🙍🏻↓⏰✂️✏️📚🎒↓🙎🏻‍♂ ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
کاردستی کپسول آتش نشانی🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 کانال پیش دبستان نوین تدریس () 🙍🏻↓⏰✂️✏️📚🎒↓🙎🏻‍♂ ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
آتش نشانهای مهربان آتش نشان ها افراد مهربانی هستند که به هنگام خطر به ما کمک می کنند. شاید شما فکر کنید که آتش نشان ها فقط آتش را خاموش می کنند، اما این طور نیست. آن ها افرادی را که زیر آوار گیر می کنند و یا کسانی را که در آسانسور گیر می کنندهم نجات می دهند. اگر کسی در چاه یا رودخانه بیافتد این آتش نشان های مهربان هستند که آن ها را از آن جا بیرون می آورند. حتی اگر دست کسی لای چرخ گوشت گیر کند این وظیفه ی آتش نشان هاست که به فرد آسیب دیده کمک کنند. آتش نشانی یک کار پرخطر است، به همین خاطر آتش نشان ها باید بسیار شجاع و باجرات، باهوش و قوی و مهربان باشد.شماره ی مرکز آتش نشانی 125 است. اگر در جایی حادثه ای اتفاق بیافتد مردم با این شماره تماس می گیرند و آتش نشان ها با ماشین های قرمزشان به آن جا می روند. ماشین های آتش نشانی مجهز به وسایلی برای خاموش کردن آتش و وسایلی برای کمک کردن به افراد آسیب دیده است. هیچ وقت نباید برای شوخی و یا بازیگوشی با این شماره تماس بگیرید، شاید کسی در جایی جانش در خطر باشد و به این آتش نشان های مهربان نیاز داشته باشد. پس فقط زمانی که حادثه ای اتفاق افتاد باید با این شماره تماس گرفت.🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 کانال پیش دبستان نوین تدریس () 🙍🏻↓⏰✂️✏️📚🎒↓🙎🏻‍♂ ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
تکالیف پاتریک - @mer30tv.mp3
4.25M
یه قصه شیرین😍 برای کودک دلبند شما🥰 ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 افزایش تمرکز کودک چیزی جز افزایش توجه او نیست. بهترین روش نیز برای افزایش توجه و تمرکز و راههای افزایش دقت، بازی ها هستند. ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
💕💕 بادکنک حسودبچه ها دو تا بادکنک خریدند. یکی سفید و یکی صورتی. هر دو تا بادکنک را باد کردند و با کمک بابا از سقف اتاق آویزان کردند. اما بادکنک سفید از بادکنک صورتی چاقتر و بزرگتر بود. به خاطر همین بادکنک صورتی عصبانی بود.بادکنک صورتی شروع کرد به غر زدن و گفت: بچه ها عمدا من و کم باد کردند و تو رو بیشتر. اصلا بچه ها بین ما فرق می گذارند. من خیلی هم از تو بزرگترم اگر من را حسابی باد می کردند دو برابر تو می شدم. بادکنک سفید گفت ای بابا هر دوتا مون رو تا اونجایی که لازم بود باد کردند. اونا هر دوتا مون رو دوست دارند. ندیدی چقدر به خاطر ما خوشحالی کردند؟بادکنک صورتی اخماشو کرد تو هم و گفت دیگه با من حرف نزن. من خودم یه راهی پیدا می کنم و باد خودم رو بیشتر می کنم و به همه نشون می دم که من از تو بزرگترم.شب شد و بچه ها به خواب رفتند. باد کنک صورتی همین طور که به اطراف نگاه می کرد چشمش به تلمبه روی کمد افتاد. بادکنک از تلمبه خواست تا بادش رو بیشتر کنه. تلمبه اول با مهربونی قبول کرد. ولی وقتی بادکنک رو از نزدیک دید گفت اگه بیشتر از این باد بشی ممکنه بترکی. بادکنک صورتی با شنیدن این حرفها خیلی عصبانی شد و گفت تو هم مثل بادکنک سفید خودخواهی.تلمبه از حرفهای بادکنک صورتی ناراحت شد. بادکنک با همه قهر کرد و اخم کرد. وقتی اخم کرد متوجه شد موقع اخم کردن و قهر کردن بادش بیشتر می شه. بادکنک صورتی از این قضیه خوشحال شد. انقدر اخم کرد و قهر کرد و ادامه داد تا هی بادش بیشتر و بیشتر شد. آنقدر باد کرد و باد کرد و باد کرد تا بالاخره شَتَرَق……………… ترکید و هر تکه اش پرت شد یه طرف اتاق. بیچاره دیگه زنده نبود تا بفهمه هر کسی باید اندازه ی خودش رو بفهمه. ای کاش قهر نکرده بود و هنوز توی اتاق آویزان بود و تکان می خورد و بچه ها را خوشحال می کرد. ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
65.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕💕 😍این داستان، دوستان مدرسه😍 ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
هدایت شده از کلاس اولی ها
✅ موفقیت، هدیه ما به شماست سامانه جامع برنامه ریزی درسی ✳️ مجموعه ای از بهترین مهارتهای تحصیلی و مشاوره ای برای دانش آموزان و خانواده ها 🔵 مهارتهای برنامه ریزی و مدیریت زمان 🔵 مهارتهای مطالعه و یادگیری مفهومی 🔵 مهارتهای تمرکز حواس و تقویت حافظه 🔵 مهارتهای تست زنی و امتحان دادن 🔵 مهارتهای کنترل اضطراب و استرس 🔵 مهارتهای انگیزشی و ایجاد علاقه 🔵 مهارتهای خلاصه نویسی و یادداشت برداری ✅ سامانه جامع برنامه ریزی درسی با مشاوره 24 ساعته👇 https://eitaa.com/joinchat/1567294369Ccce5066d5e ⭐️ وقتشه موفقیت و پیشرفت را از ما هدیه بگیرید ⭐️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهداف آموزشی آشنایی با روز آتش نشان و شعر آتش نشان : پرورش هویت ملی آموزش تعلقات ملی آشنایی با مناسبتهای ملی و مذهبی پرورش مهارت های فارسی درک پیام های کلامی آشنایی با شماره آتش نشانی آموزش نکات ایمنی آموزش رنگ لباس اتش نشان آموزش وسایل آتش نشانی🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 کانال پیش دبستان نوین تدریس () 🙍🏻↓⏰✂️✏️📚🎒↓🙎🏻‍♂ ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی الگو یابی هدف 👇👇 ۱-دقت و تمرکز و حافظه دیداری ,شباهت 2- مهارت پیدا کردن رابطه ی بین الگوها 3- بازی با ایجاد نظم فکری🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 کانال پیش دبستان نوین تدریس () 🙍🏻↓⏰✂️✏️📚🎒↓🙎🏻‍♂ ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انیمیشن آیه فقل سلام علیکم ..🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 کانال پیش دبستان نوین تدریس () 🙍🏻↓⏰✂️✏️📚🎒↓🙎🏻‍♂ ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الله الرحمن الرحیم🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 کانال پیش دبستان نوین تدریس () 🙍🏻↓⏰✂️✏️📚🎒↓🙎🏻‍♂ ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
افزایش دقت و تمرکز خطوطی روی کاغذ رسم کنید و از کودک بخواهید روی آن مهره ها را بچیند. ابتدا از خطوط مستقیم و سپس منحنی و پیچیده استفاده کنید. ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
شیر و آب ( قسمت اول ) - @mer30tv.mp3
4.12M
یه قصه شیرین😍 برای کودک دلبند شما🥰 ➖➖➖➖➖ از اینجا عکس‌ها و فیلم‌هایی بی‌نظیر از طبیعت ببین👇 eitaa.com/aksekhoob
می‌خوای از روز اول پایه درس زبان خودتو قوی کنی؟ از اینجا زبان انگلیسی رو قورت بده👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1010958645C8661330334
هدایت شده از کلاس اولی ها
🔻 کانال های آموزشی پایه های اول تا دوازدهم و پیش دبستانی های مجموعه بامعلم در پیامرسان ایتا👇 🔴 پیش دبستانی 🔵 کلاس اول 🔵 کلاس دوم 🔵 کلاس سوم 🔵 کلاس چهارم 🔵 کلاس پنجم 🔵 کلاس ششم 🔴️ کلاس هفتم 🔴️ کلاس هشتم 🔴️ کلاس نهم 🔵 کلاس دهم 🔵 کلاس یازدهم 🔵 کلاس دوازدهم