eitaa logo
پیش دبستانی ها
1.8هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
760 فایل
🆔 تماس با مدیر: @amoozeshi69 برای آشنایی با نحوه تبلیغ زیرنویس به کانال @baamoalem مراجعه نمایید. تنها روزهای جمعه پاسخگوی درخواست جهت رزرو تبلیغات هستیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam
➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam
2.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam
➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam
2.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam
➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam
13.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam
🌔🌸🌔🌸🌔 قصه 🍃 آش خوشمزه 🍃 بزبزک زنگوله پا، یک سبد بافت. آن را از سقف خانه آویزان کرد و به بزغاله هایش گفت: « اگر روزی من در خانه نبودم و گرگ آمد، بروید توی این سبد و طناب را بکشید». بزبزک زنگوله پا بچّه هایش را صدا کرد و گفت : « مواظب خودتان باشید. خانه را تمیز کنید، ظر ف ها را هم بشویید. من زود برمی گردم و برایتان یک آش خو شمزّه می پزم.» و رفت. درِ خانه باز مانده بود. گرگ وارد خانه شد و گفت:« بچّه ها، سلام! من خاله تان هستم.» بزغاله ها پریدند توی سبد، طناب را کشیدند و گفتند:« خاله جان سلام. مادرمان گفته بود که شما می آیید تا خانه را تمیز کنید و برایمان آش خوشمزّه بپزید. به ما هم گفته این بالا بمانیم تا مزاحم شما نباشیم. » گرگ ناچار شد که خانه را جارو بزند و گردگیری کند، ظرف ها را بشویَد، آش هم بپزد. بعد هم از خستگی روی تخت اُفتاد و منتظر شد که بزغاله ها پایین بیایند، امّا خیلی زود خوابش برد. بزبزک زنگوله پا از راه رسید. گرگ را دید. جارو را برداشت. با آن، گرگ را زد و از خانه بیرون کرد. بزغاله ها از سبد پایین آمدند. بعد هم دور هم نشستند، آشی را که گرگه پخته بود خوردند و خندیدند. امّا بزبزک زنگوله پا، دلش برای گرگه سوخت. یک ظرف آش هم برای او کشید و پشت در گذاشت. ➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam
11.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖➖➖➖➖ از اینجا در کانال موسیقی بی‌کلام عضو شو و از آرامش موسیقی لذت ببر👇 http://eitaa.com/bikalaam