فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
این بچه خرس های بامزه رو حتما ببینید😂😂
مادرشون کلافه شد از دستشون 😄
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#کاربرگ_هوش
بچه ها میتونید دایناسور رو به بچه اش برسونید ؟!😉
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقاشی
یه #کلاژ زیبا ، آسون و جذاب ببینیم 👏👏
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#بازی
برای آموزش مفهوم جمع به بچه ها میتونید از ابزارهای جذاب و متنوع استفاده کنید
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🔻 راهپیمایی طرفداران فلسطین در لندن انگلستان
🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸
🔻 خبرنگار: "چرا امروز اینجایی؟"
دختر بچه انگلیسی: برای اینکه فلسطینی ها کشته نشوند!
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#قصه_شب
سارا نماز میخواند
سارا روی پله نشسته بود. مادربزرگ کنار حوض وضو میگرفت. مادربزرگ همانطور که به صورت و دستهایش آب میریخت، زیر لب دعا میخواند.
مادر به گلدانهای کنار باغچه میرسید و منتظر بود کار وضو گرفتن مادربزرگ تمام شود تا او هم وضو بگیرد.
سارا با خودش گفت: کاش من هم میتوانستم نماز بخوانم!
با این فکر، از روی پله بلند شد و به اتاق رفت. دو تا جانماز از توی کمد برداشت و روبهقبله در کنار هم پهن کرد. یکی برای مادربزرگ، یکی برای مادر.
مادربزرگ وارد اتاق شد و جانمازهای پهنشده را دید. به سارا نگاه کرد و لبخندی زد. به اتاق خودش رفت و در را بست.
سارا خیلی دلش میخواست بداند مادربزرگ برای چهکاری به اتاقش رفت و در را بست .
مادر در حالیکه صورتش را خشک میکرد وارد اتاق شد و نگاهی به جانمازها و نگاهی به سارا کرد و لبخندی زد. سارا خیلی دلش میخواست همراه مادر و مادربزرگش نماز بخواند. اما او که بلد نبود. نمیدانست وقت نمازخواندن چه باید بگوید.
مادربزرگ از اتاقش بیرون آمد. بقچه سفیدی در دست داشت. او ، سارا و مادر را صدا کرد و گفت:
– بیایید اینجا. با شما کار دارم.
سارا و مادر در کنار مادربزرگ نشستند. هر دو منتظر بودند تا مادربزرگ بقچه سفیدش را باز کند. مادربزرگ خیلی آرام و با احترام بقچه را باز کرد. توی بقچه یک سجاده آبی گلدوزی شده بود. آن را جلوی سارا گذاشت و گفت:
– بازش کن سارا جان. این مال تو است.
سارا آنقدر خوشحال شده بود که نمیدانست سجاده را باز کند یا بپرد مادربزرگ را ببوسد.
مادر گفت:
– زود باش سارا جان، باز کن ببینم چه شکلی است.
سارا آهسته سجاده را باز کرد. توی سجاده یک جانمازِ آبی، یک مُهرِ کوچک که یکطرفش آینه داشت، یک تسبیح و یک کتاب کوچک بود.
مادربزرگ گفت:
– من هم همسن سارا بودم که مادرِ خدابیامرزم این سجاده و جانماز را برایم دوخت و گلدوزی کرد. چقدر آن موقع خوشحال شدم. مادرِ خدابیامرزم خودش نمازخواندن یادم داد و من هم سالهای زیادی روی همین سجاده و جانماز، نماز خواندم. حالا اینها مال ساراست.
مادر گفت: مبارکت باشد، سارا جان!
اما سارا با ناراحتی گفت:
– من که نمازخواندن بلد نیستم!
مادر گفت:
– اینکه ناراحتی ندارد! خودم یادت میدهم. همانطور که مادرِ مادربزرگ به او یاد داده بود.
و بعد کتاب کوچکی را که توی سجاده بود برداشت و گفت:
– این کتاب به ما یاد میدهد که چگونه نماز بخوانیم. از روی عکسهایش خیلی زود میتوانی یاد بگیری.
سارا کتاب را گرفت و آن را ورق زد. توی کتاب عکسهای پسری بود که یک جا وضو میگرفت، یک جا به رکوع رفته بود و یک جا سجده میکرد. در کنار هر عکس هم نوشتهای بود.
مادر گفت:
– «من از روی نوشتههای کتاب چند بار برایت میخوانم. تو هم آنها را یاد میگیری ، باشد؟» و بعد صورت سارا را بوسید. مادربزرگ هم سارا را بوسید و هر دو برخاستند و به سراغ جانمازهایشان رفتند و شروع کردند به خواندن نماز.
سارا جانماز و سجاده آبی را که دیگر مال او بود با دقت تا کرد و توی بقچه سفید گذاشت.
بعد از چند روز او یاد گرفت که نماز بخواند و همراه مادر و مادربزرگش وضو گرفت. سجاده آبی گلدوزی شدهاش را در کنار جانماز مادر و
مادربزرگ پهن کرد. وقتی مادر و مادربزرگ چادرهایشان را سر کردند و روبه روی جانمازهایشان ایستادند، هر سه یادشان افتاد که سارا یکچیزی کم دارد. بله سارا چادر نداشت! سارا خیلی غمگین شد. مادربزرگ کمی فکر کرد و بعد گفت:
– سارای من، حالا مقنعه سفیدت را سر کن، عصر که شد باهم میرویم، پارچه میخریم و خودم برایت چادر میدوزم.
سارا دوید مقنعه سفیدش را از جالباسی برداشت و به سر کرد. بعد آمد کنار مادر و مادربزرگش ایستاد و اولین نمازش را بر روی سجادهای به رنگ آسمانِ آبی خواند.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#بازی
بهترین سرگرمیهای خلاقانه برای کودکان
✂️ بریدن و چسباندن
📄 از کودک بخواید اشکال کتاب رنگآمیزی و یا مجلات کودکانه رو برش بده و روی کاغذ بچسبونه.
✂️کودکی که در مسیر رشد مناسبی قرار گرفته است باید برش زدن کاغذ را در سن دو سالگی شروع کند. دلایل زیادی برای این موضوع وجود دارد از جمله :
📄برش زدن عضلات دست کودک را به خاطر حرکت مداوم باز و بسته کردن قیچی تقویت می کند. از این عضلات در نوشتن، نقاشی کردن و گرفتن اشیا در دست مانند مسواک نیز استفاده می شود.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
بچه ها دوست دارید این #نقاشی قشنگ از شب نقاب ها رو خیلی آسون یاد بگیرید 😉
کلیپ زیر رو حتما ببینید 👇👇😍
#کاربرگ_هوش
عزیزکم چند تا تفاوت میتونی بین دو شکل پیدا کنی ؟!😉
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
دوست داری برای خودت عروسک چوبی درست کنی 😍
پس زود باش دست بکار شو و کاردستی قشنگت رو برام ارسال کن 👍
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن عروسک های دوست داشتنی
این قسمت : سیب زمینی
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a