#نکات_کاربردی_تربیتی
تربیت چند فرزند بطور همزمان چالشی بزرگ است.
چالشی پر از فرصتها؛ هم برای والدین و هم فرزندان تا دورانی پراز شادمانی داشته باشند.
خانه های تک فرزند آرام اما فارغ از نشاط است.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
💕💕#قصه_شب
مورچه کوچولو در مزرعه موز
اهداف قصه: تقویت حس همدلی، مهربانی
روزی از روزها مورچهی کوچکی به نام سیاهدونه در مزرعه بزرگ زندگی میکرد. چند کشاورز در این مزرعه موز میکاشتند. موزهای خوشبو و خوشگلی که هرروز زیر نور آفتاب گرم میخوابیدند تا رنگ پوستشان زرد شود و رسیده شوند. سیاهدونه هرروز از خواب بیدار میشد و با دوستانش از روی موزها سر میخوردنند و بازی میکردند.
🐜 🐜 🐜 🐜 🐜 🐜 🐜 🐜 🐜
سیاهدونه با دوستانش روی سر موزها میایستادند و دوردستها را نگاه میکردند. آنها عاشق موزها بودند و وقتی رنگ موزها زرد میشد از بوی آنها لذت میبردند. مزرعه موزها بهترین خانهای بود که سیاهدونه و دوستانش داشتند.
اما یک روز که سیاهدونه و دوستانش مشغول سرسره بازی روی موزها بودند ناگهان صدای گریهای شنیدند. گوشهایشان را تیز کردند و دنبال صدا را گرفتند. سیاهدونه و دوستانش دیدند یک بچه موز کوچولو زخمی شده و شاخه بالای سرش کمی شکسته است.
🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌🍌
سیاهدونه رفت کنار بچه موز و او را دلداری داد. بچه موز اما دائم گریه و زاری میکرد و گفت: اااااه…خدایا..پوست زرد و خوشگلم خراشیده شده. شاخهام درد میکند… کمکم کنید. سیاهدونه با دوستانش دست به کار شدند. آنها از شاخهها پایین آمدند و خیلی زود چند شاخه نی پیدا کردند. از آن برای ساختن یک سوزن بزرگ استفاده کردند.
بعد سیاهدونه و دوستانش رفتند پیش آقای عنکبوت و مقداری نخ از او گرفتند و یک سوزن و نخ درست کردند و دوباره رفتند پیش موز کوچولو که داشت گریه میکرد. سیاهدونه با کمک دوستانش خیلی آرام شروع کرد به دوختن شاخه موز کوچولو. دوستان سیاهدونه هم تند تند و با صدای بلند برای موز کوچولو آواز میخواندند تا حالش خوب شود و دردی متوجه نشود.
🍃🪵🍃🪵🍃🪵🍃🪵🍃🪵🍃
موز کوچولو تا خواست دوباره داد و فریاد راه بیاندازد، سیاهدونه و دوستانش گفتند، دیگر تمام شد. ما شاخهات را دوختیم. حالا حالت خوب میشود. بیا دوباره با هم آواز بخوانیم تا حالت بهتر و بهتر شود.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
خدا همه مادربزرگ ها رو برامون حفظ کنه🤲
بچه های عزیزم قدر خونه با صفای مادر بزرگهاتون رو بدونید 🥰
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ طنز
ای جانم ...🥰
تماشاگر فقط ایشون ...😂😂
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی های گروهی شاد و سرگرم کننده
✅افزایش تمرکز ، افزایش تحرک و فعالیت بدنی
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
بچه ها مسابقه داریم 🥳
چه مسابقه ای ... 🤩
💥یه مسابقه جذاب💥
🥰مسابقه بزرگ نقاشی با موضوع میلاد امام عصر عجل الله فرجه🥰
چه جوایزی ... 🤩
💥پنج جایزه ۵۰ هزار تومانی به بچه هایی که بهترین نقاشیشون رو ارسال کنند. 😍
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
.
⭕️برای شرکت در مسابقه ...🎨
⭕️کافیه بنر مسابقه👆👆 رو برای سه نفر از دوستان هم سن و سال خودت ارسال کنی تا اونها هم بتونن تو این مسابقه جذاب شرکت کنن
⭕️اسکرین شات بگیر و برای @AZ6422 ارسال کن😉
.
.
بچه های گلم که هنوز نقاشی هاتون رو ارسال نکردید، زود باشید 🎨🎨
تا شنبه بیشتر فرصت ندارید ها ...😉
.
💕💕#قصه_شب
داستان قورباغه باهوش
اهداف قصه: مغرور نشدن ، ترس از خطرهای احتمالی ، کمک به دوستان
روزی روزگاری توی دل یه جنگل ، یه برکه کوچیک و زیبا بود که ماهی ها ، قورباغه ها و خرچنگ های زیادی توی اون زندگی میکردن.
دو تا ماهی به اسم های بادی و نیلی هم توی این برکه زندگی میکردن که از همه ماهی ها بزرگتر و زیباتر بودن و به همین دلیل به ظاهر زیباشونن مینازیدن.
🦀 🦀 🐠🐟🦀 🦀 🐠🐟🦀🦀
تو این برکه یه قورباغه هم به همراه خانواده اش زندگی میکرد به نام قورقوری که بسیار قورباغه باهوشی بود. بادی و نیلی با قورقوری و با همه حیوونای برکه دوست بودن و با آرامش کنار هم زندگی میکردن.
🐸 🐸 🐸 🐸 🐸 🐸 🐸 🐸
یه روز نزدیک های غروب که همه ماهی ها و قورباغه ها و خرچنگ ها مشغول بازی بودن ، دو ماهیگیر که از ماهیگیری کنار رودخانه برمیگشتن ، داشتن از اون نزدیکی ها عبور میکردن.
ماهیگیرها چشمشون به ماهی ها و قورباغه ها افتاد که از توی آب میپرن بیرون و با هم بازی میکردن.
یکی از ماهیگیرها گفت: عجب ماهی های خوشگلی. اینجا کلی ماهی و قورباغه و خرچنگ هست ، بیا اینا رو بگیریم و با خودمون ببریم. ماهیگیر دیگه گفت: الان داره شب میشه و بار ما هم که خیلی سنگینه ، بیا بریم و فردا صبح برگردیم و اینجا ماهی میگیریم. ماهیگیر اول قبول کرد و هر دو به سمت خونه هاشون رفتن.
👨🌾👨🌾 👨🌾👨🌾 👨🌾👨🌾 👨🌾👨🌾
قورباغه که صحبت کردن دو ماهیگیر رو شنیده بود به بقیه دوستاش گفت: شنیدید چه گفتن؟ اونا فردا برمیگردن تا ما رو با خودشون ببرن ، باید امروز یه جای امنی رو پیدا کنیم و بریم اونجا اما بادی و نیلی گفتن: چی؟ بخاطر حرف دو تا ماهیگیر خونه قشنگمون رو بزاریم و بریم؟ نه هرگز. شاید اصلا برنگردن ، تازه اگه برگردن هم ما هزار راه بلدیم که از تور اونا فرار کنیم.
بقیه ماهی ها و خرچنگ ها هم به حرف بادی و نیلی گوش کردن و تو برکه موندن اما قورباغه به همراه همسرش از برکه رفتن تا جای امنی برای موندن پیدا کنن تا ماهیگیرها بهشون آسیب نرسونن.
🐸🐸🦀🦀🐟🐟🐸🐸🦀🦀🐟🐟
فردا صبح ماهیگیرها برگشتن و تور خودشون رو توی برکه پهن کردن ، ماهی ها هرکاری کردن نتونستن خودشون رو نجات بدن. بادی گفت: نخ های این تور خیلی محکمه ، نمیتونیم اونا رو پاره کنیم.
همه ماهی ها و خرچنگ ها نگران و ناراحت بودن که متوجه شدن قورقوری با کلی پرنده دارن به سمت برکه میان ، پرنده ها با نوک زدن ماهیگیرها رو ترسوندن و ماهیگیرها رو فراری دادن.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
به این ترتیب ماهی ها و بقیه حیوونا نجات پیدا کردن و کلی از قورباغه تشکر کردن و فهمیدن که باید در موقع خطر احتیاط کنن و حواسشون رو بیشتر جمع کنن.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
.
میلاد میوه دل اباعبدالله بر شما مبارک
🌺🍃🌺 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a