#بازی مناسب دو سال به بالا
رول های دستمال را از وسط ببرید و رنگ کنید یا کاغذ رنگی دور آن بپیچید . یک سر نخ کاموا یا بند را طوری ببندید که حلقه ها خارج نشوند ، سپس بند و حلقه ها را در اختیار کودک قرار دهید و راهنمایی کنید ، این یعنی قدرت حل مسئله . این بازی برای افزایش تمرکز و دست ورزی کودک هم مناسب است .
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
تا حالا با برگ ، گرگ درست کردی 🐺🐺
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#قصه_شب
نماز حمید
حمید روی تخت بیمارستان بود. ملافهی سفیدی سرش کشیده بود و آرام آرام اشک میریخت. دو روز بود که از عمل او میگذشت. حمید حوصلهاش حسابی سر رفته بود. او یک غصهی بزرگ دیگر هم داشت. او فکر میکرد در اتاق بیمارستان نمیتواند نماز بخواند. دلش برای مسجد، بچههای مسجد و تکبیر گفتن در نماز جماعت تنگ شده بود.
یکدفعه صدای در آمد. نگاه حمید به آقای سبحانی، روحانی مسجد، افتاد. او با دوستان حمید به عیادتش آمده بودند. آنها با حمید سلام و احوالپرسی کردند. آقای سبحانی دست حمید را در دست گرفت و برای شفایش دعا کرد و بچهها آمین گفتند. آقای سبحانی گفت: «حمیدجان! چیزی احتیاج نداری؟» حمید گفت: «نه. فقط از این ناراحتم که نمیتوانم از روی تخت بلند شوم و نماز بخوانم.»
آقای سبحانی گفت: «میتوانی تیمّم بگیری و نشسته و حتی خوابیده نماز بخوانی.» حمید گفت: «خوابیده؟» آقای سبحانی گفت:
کسی که نمیتواند ایستاده نماز بخواند، باید نشسته بخواند؛ و اگر نشسته هم نمیتواند بخواند، باید خوابیده بخواند.
آقای سبحانی گفت: «خدا دوست دارد در هر حال بندگانش با او گفتوگو کنند و صدای آنها را بشنود؛ مخصوصاً در تنهاییهای بیمارستان خداوند به تو توجه بیشتری دارد.»
حمید خوشحال شد. آقای سبحانی و دوستان حمید نیم ساعتی کنار حمید نشستند. آقای سبحانی به ساعت نگاه کرد و گفت: «خُب حمیدجان، ملاقات تمام است. انشاءالله زود خوب شوی و دوباره به مسجد بیایی. فقط قول بده اگر ما مریض شدیم، تو هم به عیادت مان بیایی و برایمان کمپوت بیاوری. قول میدهی؟😉»
حمید گفت: «چشم، حتماً میآیم و کمپوت میآورم!»
آقا گفت: «نگو چشم میآیم. بگو خدا نکند که مریض بشوید.»
حمید خندید، بچهها هم خندیدند.😄😄
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#ایده تزئین عصرانه کودک
یه پنکیک خوشمزه جذاب😋
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#لطیفه_های_کودکانه
دو نفر سوار آسانسور میشوند و همین طور می ایستند.
ده دقیقه بعد یک نفر دیگر سوار میشود و دگمۀ آسانسور را میزند و آسانسور راه میافتد.
یکی از آن دو نفر با صدای بلند میگوید برای سلامتی آقای راننده صلوات 😂😂
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#کلاژ خوشگل و ساده با برگ های پاییزی
🍁🍁🍂🍁🍁🍂🍁🍁🍂🍁🍁
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a