#نقاشی
کاربرگ رنگ آمیزی به مناسبت حمایت از فلسطین 💪💪
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#قصه_شب
کوآلای قهرمان
یکی بود یکی نبود توی جنگل ما کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که خانم کاکلی و جوجه هایش در آنجا زندگی می کردند هر چه زمان گذشت جوجه ها بزرگتر می شدند و به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همین خانم کاکلی و آقای کاکلی با هم به دنبال غذا رفتند
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
جوجه ها تنها مانده بودند یک دفعه یک پروانه قشنگ پر زد و روی شاخه ای نشست جوجه ها که پروانه ندیده بودند از ترس سر هایشان را زیر پرهایشان کردند « مثلا پنهان شدند» .
پروانه گفت : چرا می ترسید ؟ به من میگن پروانه معمولا پرنده ها از دیدن من خوشحال می شوند چون من غذای آنها هستم .جوجه ها که گرسنه بودند تلاش کردند پروانه را بگیرند و بخورند ولی پروانه بالاتر پرید .
آنها به پروانه گفتند: چقدر تو زیبا هستی و چه قشنگ می پری ، پروانه گفت: خداوند این بالهای زیبا را به من داده بعد هم پر زد بالاتر چون می ترسید پرنده ها بخورنش .
🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋
جوجه ها داشتند درباره پروانه حرف می زدند که درخت تکان خورد فوری ترسیدند وسر هاشونو لای پر هم پنهان کردند.
یک حیوان بزرگ با پنجه های قوی به درخت چسبیده بود با گوشهای پهن و بدن پشمالو خیلیم با نمک و مهربون به نظر می رسید . به جوجه ها گفت :
نترسید شما که غذای من نیستید.جوجه ها گفتند : ما را چه جوری دیدی ما که غایم شدیم . او گفت : ولی فقط شما سرتان را پنهان کردید بدنتان بیرون بود جوجه های قشنگ اسم من کوآلا است من نوعی خرس درختی هستم و در همسایگی شما با خا نواده ام کنار کلبه زندگی میکنم .
جوجه ها گفتند : خوش به حالت می تونی همه جا بروی . کوآلا گفت : ولی من و همه حیوانات که بال نداریم دوست داریم مثل شما پرنده باشیم و در آسمان آبی و زیبای خداوند پرواز کنیم خدا نعمت بزرگ پرواز کردن را به شما داده صبر کنید بزرگتر شوید ، عجله نکنید .
🐨 🐨 🐨 🐨 🐨 🐨 🐨 🐨
یک مرتبه کوآلا دید پرنده ی شکاری به سوی جوجه ها می آید فریاد زد : خطر! کوآلا خود را روی لانه ی جوجه ها انداخت و با پنجه های خود به بالهای پرنده شکاری می زد .
پروانه خود را به خانم کاکلی رساند و گفت : مرا نخورید جوجه هایتان در خطر هستند زود بیائید . خانم کاکلی و کو آلا با کمک هم به هر زحمتی که بود پرنده ی شکاری را دور کردند .
🦅 🦅 🦅 🦅 🦅 🦅 🦅 🦅 🦅
کوآلا کمی زخمی شده بود ولی خوشحال بود که توانسته جوجه های همسایه را نجات بدهد.
خانم کاکلی از پروانه و کوآلا تشکر کرد و بعد از آن داستان شجاعت کوآلا در جنگل پیچید و همه او را کوآلای قهرمان می نامیدند .
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
یه #ایده با مزه برای کیک تولد کودک🎂🍰
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#نکات_کاربردی_تربیتی
مامان بابا های محترم! 💖💖
🍎حواستون باشه سر سفره جنجال به پا نکنید.
🍎با همسرتان بحث نکنید.(این چه موقع شکلات دادن به بچهست)
🍎زود باش بخور ببینم. ریخت و پاش نکن.
🍎سر سفره در مورد رفتارهای اشتباه کودک به همسرتان نگویید و او را سرزنش نکنید. ( تو که نیستی؛ این بچه منو میکُشه)
🍎همه این ها به کودک اضطراب وارد میکند. اشتهای کودک و بقیه اعضای خانواده را کور میکند.
🍎کودک تمایل دارد تنها غذا بخورد.
و از آمدن سر میز یا سر سفره غذا طفره میرود.
🍎پس لطفا میز غذا را مفرح و لذت بخش کنید و به خاطره خوش تبدیل کنید.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#کاربرگ_هوش
عزیزم بگو ببینم هر کدوم از این سگ ها به چی نیاز دارن ؟!😉
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقاشی
#بازی تقارن
این بازی برای بچه ها هم سرگرم کننده است هم مفهوم تقارن و همسانی رو به راحتی یاد میگیرن
علاوه بر اینکه باعث تقویت هماهنگی چشم و دست میشه
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#قصه_شب
🎃 کدو قلقله زن🎃
یکی بود یکی نبود. یه پیرزنی بود. یه روز خواست بره دیدن یه دونه دخترش . کارهاشو رو به راه کرد و در خونه اش رو بست و رفت و رفت و رفت تا رسید به کمرکش کوه، که یک دفعه یه گرگ گنده سر و کله اش پیدا شد، جلوش دراومد و گفت :
آهای ننه پیرزن کجا می ری؟ بیا که وقت خوردنت رسیده.
🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺🐺
پیرزنه گفت: ای بابا من که پیرم و پوست و استخون. بگذار برم خونه دخترم چاق و چله بشم بعد می آم تو منو بخور.
گرگه گفت : خب برو. من همین جا منتظرم.
پیرزن رفت و رفت و رفت تا رسید به یک پلنگ. پلنگه گفت:
آهای ننه پیرزن کجا می ری؟ هیچ جا نرو که من خودم می خورمت.
پیرزنه گفت: من پیرم، پوست و استخونم بزار برم خونه دخترم پلو و چلو بخورم چاق و چله بشم، بعد می آم تو منو بخور.
پلنگه گفت : خیلی خب برو اما من همین جا منتظرم.
🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆
پیرزن رفت و رفت و رفت تا رسید به آقا شیره. آقا شیره یه خرناسی کشید و گفت:
ننه پیرزن کجا می ری؟ بیا اینجا که می خوام بخورمت.
پیرزنه گفت: ای آقا شیر عزیز. ای سلطان جنگل آخه من پیرزن پوست و استخون که خوردن ندارم. بزار برم خونه دخترم حسابی بخورم چاق و چله بشم بعد می آم تو منو بخور.
آقا شیره هم که دید بد نمی گه ، گفت : باشه برو اماخ من همین جا منتظرم.
🦁🦁🦁🦁🦁🦁🦁🦁🦁🦁
خلاصه پیرزن رفت و رفت و رفت تا رسید به خونه دخترش. چند شب که موند دلش شور خونه زندگی شو زد و خواست که برگرده ، اما می دونست که شیر و گرگ و پلنگ سر راه منتظرش هستند. به دخترش گفت هر وقت رفتی بازار یه کدو تنبل گنده برام بخر. دخترش هم رفت و یه کدوی تنبل بزرگ براش خرید و نشستند توی کدو رو حسابی پاک کردن و پیرزن رفت توش نشست و به دخترش گفت یک قل بده تا من باهاش برم.
کدو و پیرزن قل خوردن و رفتند و رفتند تا رسیدند به آقا شیره . آقا شیره گفت: ای کدوی قلقله زن ندیدی تو یه پیرزن؟
پیرزنه از تو کدو گفت: نه که ندیدم ! نه که ندیدم. قِلم بده بزار برم شیره قِلش داد.
🎃🎃🎃🎃🎃🎃🎃🎃🎃🎃
کدو رفت و رفت تا رسید به پلنگه. پلنگ گفت: ای کدوی قلقله زن ندیدی تو یه پیرزن؟ پیرزنه از اون تو گفت: نه که ندیدم . نه که ندیدم!! قِلم بده بزار برم. پلنگه قِلش داد و کدو رفت.
کدو رفت و رفت تا رسید به آقا گرگه. گرگه گفت: ای کدوی قلقله زن ندیدی تو یه پیرزن.؟ پیرزنه از توی کدو گفت: نه که ندیدم . نه که ندیدم. قِلم بده بزار برم.
گرگه یه قِل قایم داد. کدو خورد به یه سنگ بزرگ و از وسط دو نصف شد و پیرزن اومد بیرون.
گرگ گفت : خوب گیرت آوردم. داشتی از چنگ من فرار می کردی؟ الان می خورمت.
👵👵👵👵👵👵👵👵
پیرزنه گفت:آقا گرگه به جان شما رفته بودم این تو که قل بخورم و زودی بیام شما منو بخوری. اما حالا که رفتم این تو حسابی کثیف شدم و بوی کدو گرفتم. این دم آخری که می خوای منو بخوری آبرو داری کن و بزار من برم حموم لااقل منو تمیز بخور که فردا پشت سرم حرف در نیارن که عجب پیرزن شلخته ای بود. گرگه یه کم فکر کرد و گفت بدم نمی گه. تمیز بشه خوشمزه ترم می شه.
خلاصه گرگه قبول کرد ولی گفت خودم باید پشت سرت بیام که مطمئن بشم فرار نمی کنی. پیرزن هم از خدا خواسته گفت : باشه بیا . من که نمی خوام در برم.
پیرزنه رفت سر تون حمام و از اونجا یه مشت خاکستر پاشید تو چشم گرگه . داد و فریاد گرگ به آسمون رفت و یه دفعه همه اهل آبادی سر رسیدند و با چوب و چماق به جون گرگه افتادند . گرگ هم دوپا داشت دوتا دیگه هم قرض گرفت و دمش رو گذاشت رو کولش و فرار کرد و دیگه هیچ وقت اون دور و برا پیداش نشد.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#کاربرگ_هوش
عزیزم میتونی به خرگوش ما کمک کنی تا به هویجش برسه ؟!😉👌
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#نقاشی دایناسور با مزه 🎨🎨
یه الگوی ساده برای کشیدن نقاشی دایناسور
🦖🦖🦖🦖🦖🦖🦖🦖🦖🦖
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی #کاردستی
با هم دیگه یه آدمک بکشید لباسهاش رو ببرید و به بند آویزان کنید ☺️👏
👚👕👗👖👚👕👗👖
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#کلاژ
میتونید وسایلی مثل دگمه های اضافی رو در اختیار بچه ها قرار بدید و راهنماییشون کنید تا خلاقیتشون رو بروز بدن 👏👏
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a