💢#برشی_از_کتاب
😍 بازیگر
✍از اهواز با هواپیما می آمدیم تهران.با پسرم رفته بودیم نمایش عروسکی برای بچه های سیل زده.روی صندلی،نگاهی به اطراف انداختم و چهره یک نفر به چشمم آشنا آمد؛حاج قاسم سلیمانی بود.زدم به پهلوی پسرم و گفتم:علی رضا! گمونم اون آقا،حاج قاسم باشه.پوز خندی زد:بابا مگه میشه سردارسلیمانی با همچین پروازی بره و بیاد؟دلت خوشه!هواپیما نشست و اتوبوس آمد پای پرواز تا برویم به سالن اصلی.باز حاجی را دیدم؛یک گوشه اتوبوس بین جمعیت ایستاده بود و سرش را انداخته بود پایین.رفتم سمتش.صورتش را بوسیدم:"سردار شما تنهایی بدون محافظ سفر می کنی؟"لبخندی زد این طوری راحت ترم.تا برسیم به خروجی فرودگاه، با هم صحبت کردیم.به شوخی گفتم:حاجی!اگه وسیله ندارید؛من شما رو می رسونم؛به جاش این پسر من بیاد سرباز شما بشه!خندید و گفت؛اگه می خوای بیاد حومه ی حلب و ادلب خدمت کنه،بفرستش بیاد.
بیرون فرودگاه دستی به شانه ام زد خداحافظی کرد و سوار تاکسی شد و رفت.
💢#جان_فدا
💢#حاج_قاسم
📚 منبع: کتاب سلیمانی عزیز۲ ص ۲۲۱
🌺🌸🌺🌸
✨✨✨✨✨✨✨✨
✅مطالب مفید فرهنگی و پرورشی
تربیتی و کاربردی نکات جالب خانه داری و همسرداری همه و همه در کانال خانواده سبز
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@familygreen