#داستان
#روز_زیارتی_مخصوص_امام_علی_ع
✨تو آزادی✨
🌟امام علی علیه السلام دوباره خدمتکار خود را صدا زد. پاسخی نیامد. امام راه افتاد سمت اتاق های🚪دیگر و باز هم صدایش زد. نه، خبری از خدمتکار نبود. امام به کار خود مشغول شد. دقایقی گذشت. خدمتکار نزد امام آمد. صورتش کمی قرمز شده بود. گویی تب داشت🤒به امام سلام کرد. امام با مهربانی😊 پاسخش را داد و پرسید چرا هر چه صدایت کردم جوابم را ندادی؟
خدمتکار سرش را پایین گرفت و با انگشت های دستش ور رفت. خجالت می کشید😓چشم در چشم👀 امام بدوزد. کمی مِن مِن کرد. سپس گفت: " مولای من صدایتان را شنیدم، چون مریض بودم پاسختان را ندادم. تازه این را هم به خوبی می دانستم که شما ناراحت نمی شوید و مرا تنبیه نمی کنید🤗
لبخند بر لب امام نشست و سرش را رو به آسمان کرد و گفت: " خدایا❤️ تو را سپاس که مرا از کسانی قرار دادی که بندگانت از آزار اخلاق من در امان اند🙏
خدمتکار شاد شد. امام مهربان☺️ نگاهش کرد و گفت: " به هر کجا که می خواهی برو! تو را در راه خدا آزاد کردم😍
خدمتکار از شوق بالا پرید😄 گویی دیگر بیمار نبود.دست هایش را باز کرد تا مولایش را در آغوش بگیرد.
🌷کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔@koodakyaremahdavi