شیفتــہ ۍشهیــد بابایـۍ بود و از وقتۍ با ایـــن شهیــد آشنا شـد شـوق پڔواز دڔ دڔونش، شعلہوڔ شد. او جوان تڔیـــن شهیــد مدافـع حڔم است.🌹
دڔ سوڔیـہ هڔ وسیلہاۍ خــڔاب میشد، مصطفۍ دڔست مۍکڔده تا جایـــۍ کہ اسـم نابغہ کوچک ڔوۍ او گذاشتہ بودند.
موبایـــل هڔ کدام از اعضاۍ خانواده هم کہ خڔاب میشد، مصطفۍ دڔسـت میکڔد بدون اینکــہ آموزشۍ دیـده باشـد.
او بہ دوستانـش گفتہ بود دعـا کنید
تا محڔم تمام نشده،من هم شهیــد شوم
و پیش شهیــد باقڔی بڔوم کہ ڔوز آخڔ محڔم، او هم شهیـــد شــد
#سیره_شهدا
#شهید_سید_مصطفی_موسوی🌹
🌺 رفاقت با شهدا تا قیامت 🌺
🕊 یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊
🔹قرارگاه خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی
@khademine_koolebar_germi
✨مراقبت از بیمار
🌷 شهید مجید پازوکی
🍃گاز اعصاب زده بودند، توی منطقه ی غرب. کوچک ترین نوری اعصابم را بهم می ریخت. چشم هایم را بستند. مجید بعد از نه ماه از کما در آمده بود و باز برگشته بود جبهه.
🍀دوران نقاهتش بود. خودش پرستار لازم داشت. ولی آمده بود بیمارستان صحرایی ، شده بود پرستار من. آن موقع همدیگر را نمیشناختیم. ۲۰ روز تمام همه کارهایم را انجام می داد. غذا دهانم میگذاشت و من را دستشویی و حمام میبرد. شده بود چشمهای من.
📚مجموعه یادگاران، جلد ۲۹، کتاب مجید پازوکی ، نویسنده: افروز مهدیان ناشر: روایت فتح نوبت چاپ: اول: ۱۳۹۴؛ خاطره شماره ۱۰٫
#سیره_شهدا
#شهید_پازوکی
#عکسنوشته_حسنا
🥀@koolebar_Germi
✨سیر مطالعاتی شهید مهدی زین الدین
🍃مهدی تمام درسهایش را سر کلاس یاد میگرفت و در خانه بیشتر وقتش به مطالعه کتابهای غیر درسی و در انبار لابلای کتابهای کتابفروشی آقا جان میگذشت.
🍀با هم مطالعه میکردیم. مسابقه میگذاشتیم که چه کسی بیشتر و سریعتر کتاب میخواند. در یک سیر مطالعاتی کتابهای شهید مطهری و دکتر شریعتی را خواندیم. میخواستیم تفاوت میان این دو تفکر را کشف کنیم.
💫کتاب که تمام میشد مطالبش با هم مباحثه میکردیم. نکته ها و مطالب کلیدی کتاب را در میآوردیم نظر میدادیم به این کتاب به درد چه گروهی میخورد. نقد هم میکردیم.
راوی: خواهر شهید
📚کتاب شهید مهدی زین الدین، نویسنده: مهدی قربانی، ناشر: انتشارت حماسه یاران، تاریخ نشر: اول- ۱۳۹۳ ؛ صفحه ۱۲
#سیره_شهدا
#شهید_زینالدین
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور
🥀@koolebar_Germi
✨ برپایی گود زورخانه در خط مقدم
🍃در مرحله دوم عملیات والفجر هشت، قرار بود در جاده ام القصر حوالی رأس البیشه کار شناسایی انجام بدهیم. ما جلوتر بودیم و منتظر علی آقا. عراق معرکه ای بر پا کرده بود. زمین مثل طبل زیر پای مان می لرزید.
☘علی آقا وقتی رسید، گفت: «بچه ها! می بینید دشمن چه معرکه ای گرفته؟» کسی چیزی نگفت. تا روحیه ها را احیا نمی کرد نمی شد کاری انجام داد.
🌾ادامه داد: «اینجا گود زور خانه است؛ پس اول گود می زنیم. سر یک ساعت بچه ها با گونی سنگری میدان زورخانه را بر پا کردند. علی شد میان دار و بچه های واحد اطلاعات عملیات حلقه زدند. میل و تخته نداشتیم. با کلاش میل گرفتیم و نوار شیر خدا هم مثل همیشه دم دست بود. روحیه ها شد توپ و آماده عملیات.
راوی: کریم مطهری؛ هم رزم شهید
📚کتاب دلیل؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحه ۱۴۱
#سیره_شهدا
#شهید_چیتسازیان
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور
🥀@koolebar_Germi
✨روش تنبیهی شهید سید محمد ابراهیم جنابان
☘مدتی بود داخل هور آموزش بلم سواری می دیدیم. قرار بود بی صدا کار کنیم؛ اما خنده و شوخی بچه ها، صدای مسئولین لشکر را در آورده بود. شهید نظام علی فتحی از اطلاعات لشکر آمده بود برای اخطار.
🍃در همین برنامه، بچه ها “کرزه بر” را وسوسه کردند برای تکبیری رعد آسا؛ که منجر به تنبیهش شد؛ شنای در آب سرد.
با شیرجه او باز همه خندیدند. انگار نه انگار که جلسه توبیخ است.
🌾جنابان فرمان تنبیه عمومی را صادر کرد: «همه داخل آب.» هنوز فرمان فرمانده را هضم نکرد بودیم که خودش پرید توی آب. راهی برای ما نمانده بود. جانشین گردان امام سجاد (ع) داخل آب بود. همه پریدیم داخل آب.از سردی کم مانده بود سنگ کوب کنم. بالاخره نزدیک صبح از آب بیرون آمدیم.
راوی: حاج حسین یکتا
📚کتاب مربع های قرمز؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه ۳۳۹-۳۴۱
#سیره_شهدا
#شهید_جنابان
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور
🥀@koolebar_Germi
طنز_جبهه #سيره_شهدا
بچههـا را
برای نماز صبح بلند میکرد
و این بیت را می خواند :
ای لاله خوابیده چو نرگس نگران خیز
از خوابِ گران، خوابِ گران، خواب گران خیز
می گفت :
اگر آیه آخر سوره ڪهف را بخوانید ،
هر ساعتی که بخواهید بیدار می شوید
یک روز آمد بالای سرم و گفت :
مگر آیه را نخواندی؟!
گفتم : چـــرا ؛
گفت : پس چرا دیر بلند شدی؟
درست موقعِ اذان بود ، گفتم :
نیت کرده بودم سر اذان بیدار شوم که شدم
خندید و گفت : مردِ مؤمن ؛
این را گفتم برای نماز شب بلند شوید
گفتم : حاجیجان ما خوابمان سنگین است
اگر بخواهیم برای نماز شب بیدار شویم ،
باید ڪل سوره ڪهف را بخوانیم
نه آیهی آخـرش را ...
#فرمانده_سپاه_کردستان
#شهید_سردار_محمد_بروجردی
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور
🥀@koolebar_Germi