eitaa logo
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
380 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
731 فایل
┄┅═✧☫ کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی ، انگوت، موران ☫✧═┅┄ موسس : #علی_مرادی_کلان تاریخ تأسیس: ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ . شناسایی و جذب ،اطلاع رسانی برنامه ها . 👤ارتباط‌با‌ ادمین : @Alimoradikalan 🕊️ 🕊خــ♥️ـادم الشـَـہـیـد🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
#دلتنگے_شهدایے 🌙✨ به قول شهیدمهدےرجب بیگی: ما از نبودن یارانمان رنج نمی‌بریم! بلکه از بودن خود در
به نام خدای شهدا: ♥️🎙 دیروز در دانشگاه محل تحصیل آقا مصطفی صدرزاده، اتفاق عجیبی افتاد! سرکلاس به مناسبتی صحبت آقا مصطفی شد، یکی از دانشجویان دختر گفت حرف محرمانه ای دارم....🧐 سپس ماجرای زندگی خودش رابرای من ودر تنهایی و خلوت با حال گریه میگفت که من سابقاً بسیار بد حجاب بودم! وشهادت آقا مصطفی چه انقلابی در من ایجاد نمود! حتی میگفت من عکس ایشان را روی کاشی سفارش داده و ساخته ام🙃 هر گاه به این تصویر بسیار زیبای برجسته ایشان روی کاشی نگاه میکنم، خیلی در مورد کارهای روزم و خطا ها و اشتباهاتم الهامات خوبی به من میشود... کاملا احساس میکنم ایشان با نگاهش با من صحبت میکند و خطایم را به من تذکر میدهد✨ حاجات و مشکلات سختی را در زندگی ام رفع کرده تا اینکه با او عقد اخوت بستم... ♥️ 🌿 🌺کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی🌺 ⚡️@khademine_koolebar_germi⚡️
♥️🎙 وقتی حرف از جنگ سوریه میشد ؛ میگفت : ما جنگ بزرگتری در پیش داریم و باید خودمون رو برای جنگ با اسرائيل آماده کنیم ✌️🏻😎 ♥️ ༺✦کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/ پاتوق جوانان انقلابی✦༻ ✪@khademine_koolebar_germi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم کمتر دیده شده از سید ابراهیم... عشق به شهادت عشق به تمام خوبی هاست... ༺✦کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/ پاتوق جوانان انقلابی✦༻ ✪@khademine_koolebar_germi
🎤♥️ خیلی به بحث حجاب اهمیت میداد... وقتی چهارشنبه ها از حوزه بیرون میزدیم تا برویم خانه ، مصطفی سرش را پایین مینداخت و اخم هایش را در هم میکرد... میپرسیدم :چی شده باز ؟! با دلخوری میگفت: این همه شهید ندادیم که ناموس مملکت با این سر و وضع بیرون بیاد😔💔 پ.ن :خواهشا به این مسئله توجه بشه...🥀 ✦کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/ پاتوق جوانان انقلابی ✪@khademine_koolebar_germi
♥️🎙 تویِ این جهاد عملت بااخلاص می‌شه و لحظه به لحظه به یاد خدا هستی✨ تویِ سنگر نشستی و تیر دشمن رو می‌بینی که از کنارت رد می‌شه... وقتی این تیرها از کنارم رد می‌شدن می‌گفتم: من هنوز لیاقت شهادت ندارم! بعد می‌فهمیدم که مصطفی‌صدرزاده داره اینجا ساخته می‌شه! خدا می‌خواد یه چیزهایی رو به من بفهمونه... جهاد نقطه عطفیه که انسان اگه توش قرار بگیره روحش متعالی می‌شه...! 📝 ✦کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/ پاتوق جوانان انقلابی ✪@khademine_koolebar_germi
به نام خدای شهدا: 🎙🍃 هروقت در کاری موفق می شد من رو هم در کارش شریک می کرد✨ نمیدونم الان ازمن یاد می‌کنه پیش اربابش؟🙃💔 چقدر برام سخته  اگر احساس کنم، دیگه مصطفی منو یادنکنه...🥀 ♥️ راوی مادرشهید. ✦کمیته خادم الشهداء شهرستان گرمی/ پاتوق جوانان انقلابی ✪@khademine_koolebar_germi
♥️🎙 _______________ یادمه همسایه شون میخواست اسباب کشی کنه... مصطفے بهش گفت ما میخوایم فرش هاتون رو بشوریم! یک بچه ی سوم دبیرستانی سه تا فرش دست بافت رو کول کرده بود و آورده بود توی حیاط خونه شون و شست! منم رفتم کمکش و کلی با همدیگه آب بازی کردیم😃 هرجا می دید کسی کمک لازم داره، می رفت برای کمک✨ روی بچه بسیجی ها خیلے حساس بود. هرجا می دید یه بچه بسیجی مظلوم واقع شده می رفت کمکش... (:  ----------------------------- @Khademine_koolebar_Germi
♥️🎙 _____ گاهی سر جلسه ی امتحان میخواستم شیطنت بکنم ؛ اما مصطفے میگفت : ما در حوزه چیزی به نام تقلب نداریم! و عبا را میکشید روی سرش و چیزے حدود چهل دقیقه مینشست و مینوشت ...🙃 ♥️ ----------------------------- @Khademine_koolebar_Germi
به نام خدای شهدا: 🎤♥️ ____ در فرهنگسرای شهریار کلاس بازیگری🎭 گذاشتند... مصطفے  مصمم بود که در کلاسها شرکت کند✨ وقتی دیدم برای رفتن اصرار دارد؛ گفتم : مامان به دو دلیل امکانش نیست؛ اول اینکه از نظر فرهنگ این جور کلاس ها با خانواده ما سازگار نیست! دوم اینکه از نظر مالی هزینه اش برای ما زیاد است، چون شهریه سه ماه را یک جا می گیرند... اما باز مصطفے  روی خواسته اش پا فشاری کرد! با اینکه نسبت به حقوق پدرش میزان هزینه برای ما خیلی زیاد بود؛  گفتم: من برات شهریه را فراهم می کنم ولی خودت پشیمان می شوی...💯 مدتے در کلاسهای تئوری شرکت می کند و به کلاس های عملی که رسید به یک هفته نکشید که کلاسها را ترک کرد! با ناراحتی پیشم آمد گفت: ازشون خواهش کردم بقیه شهریه رو پس بدن قبول نکردن. خیلے ناراحت بود😞💔 خندیدم و گفتم: اشکال ندارد مامان فدای سرت؛ حالا چرا ادامه ندادی؟! گفت: همون که گفتید. مامان اصلا من و که هیچ به حساب نمی آورند؛  تازه از مردهای بزرگ هم حجاب نمی گیرند و خیلی چیزها را رعایت نمی کنند!😕  راوی مادرشهید @Khademine_koolebar_Germi
به نام خدای شهدا: ♥️🎙 ____ یادمه همسایه شون میخواست اسباب کشی کنه... مصطفے بهش گفت ما میخوایم فرش هاتون رو بشوریم! یک بچه ی سوم دبیرستانی سه تا فرش دست بافت رو کول کرده بود و آورده بود توی حیاط خونه شون و شست! منم رفتم کمکش و کلی با همدیگه آب بازی کردیم😃 هرجا می دید کسی کمک لازم داره، می رفت برای کمک✨❤️ روی بچه بسیجی ها خیلے حساس بود. هرجا می دید یه بچه بسیجی مظلوم واقع شده می رفت کمکش... (: @Khademine_koolebar_Germi
📝 🌿❤️ ____ همیشہ‌بہ‌مادرش‌میگفت: دعاڪن‌‌مؤثر‌باشم! شهید‌شدن‌یانشدن‌زیاد‌مهم‌نیست!🙃🖐🏻 @Khademine_koolebar_Germi
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
♥️🎙 _ مصطفے روی یک چیز خیلی حساس بود، اون هم غیبت کردن... هرکسی غیبت میکرد سریع میگفت غیبت نکن! یک خصوصیتے که داشت این بود که زبان شیرینی داشت، آدم از صحبت هاش خسته نمیشد✨ صحبت های زیادی میشد ولی واقعا نمیشد که ما پیش مصطفی پشت کسی حرف بزنیم! @Khademine_koolebar_Germi
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
◾️♥️😅 _______ چند روز قبل از عملیات بصرالحریر، با جمعی از دوستان ، شامل سید ابراهیم،ابو عباس، ابو زینب، دانیال، سید سجاد و... نشسته بودیم. شهید صدرزاده با حالت خیلی جدی رو به یکی از بچه ها،شروع کرد به تعریف کردن خواب دیشبش: خواب دیدم که قیامت شده ،حساب کتاب و پل صراط و... خلاصه بهش گفت : من تا اومدم از پل صراط رد بشم، پاهام لرزید و از پل افتادم و دست و پاهام شکست، خیلے غصه خوردم و حالم گرفته بود که سنگینی بار گناه و معصیت، نذاشته از پل رد بشم و وسط راه سقوط کردم... 💔 با خودم درگیر بودم که تو (اشاره به همون رزمنده) اومدی و خیلی سبکبال و با شادی داشتی از پل عبور میکردی که متوجه آه و ناله ی من شدی و دلت به حالم سوخت و چون دست و بالم شکسته بود، من رو روی پشتت سوار کردی و با خیال راحت از پل صراط عبور کردی...😁😃 خلاصه، رسیدیم دم در بهشت... تو هم یه حس خیلی خوبی داشتی و از اینکه تونسته بودی من رو هم از پل رد کنی، احساس غرور میکردی... نگهبان بهشت تا چشمش به ما افتاد و دید من روی پشت تو ام، با صدای خیلی محکمی رو به من گفت : خودت بیا تو و افسار .... رو ببند دم در😂😂 کل بچه ها از خنده ترکیدن...🤣 اینقدر جدی تعریف میکرد که تا لحظه ی آخر هیچ کس فکر نمیکرد سید داره همه رو فیلم میکنه!  راوی شهیدمرتضےعطایی @Khademine_koolebar_Germi
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
◾️ 🎤♥️ ______ دفعه آخر قبل از رفتنشون با ما تماس گرفتن و خواهش کردن که برام دعا کنید تا که برم پیش داداش حسن✋🏻💔 و ادامه دادند ؛ چرا بچه هاے مشهد میان و زود شهادت رو می گیرند؟! من هم در جوابشون گفتم بچه هاے مشهد لحظه آخر میرن پابوس امام رئوف و شهادت رو از امام رضا ؏ میگیرن...🙃✨ من اصرار کردم بیاین مشهد دل ما براى شما و خانواده تنگ شده!🥀 بدون تعلل گفتند چشم! دو روز بعد مشهد بودند... یک هفته اے پیش ما بودن. ادب و معرفت خاصى داشت، روز آخر وقت خداحافظے گفتند آمدم پابوس حضرت و شهادت رو خواستم شما هم برام دعا کنید!🤲🏻 تا زود به داداش حسن برسم!💔 ادب کرد، معرفت داشت خدا براى خودش انتخابش کرد :) و زود به داداش حسنش رسید🕊✨  راوی مادرشهیدقاسمےدانا @Khademine_koolebar_Germi
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
◾️ 🎤♥️ ____ مصطفے به هیچ چیزی در دنیا وابسته نبود...✌️🏻 مصطفے به هیچ چیز در دنیا وابسته نبود به همین خاطر خیلے راحت توانست برود! پای فیلم‌های دفاع مقدس ضجه میزد💔 مصطفے اصلا برای ماندن نبود! نمیتوانست بماند! آن زمانی هم که اینجا بود، اینجا نبود. گمشده خودش را پیدا کرده بود... وقتی فیلم‌های دفاع مقدس را می‌دید ضجه میزد🥀 هفته دفاع مقدس حسی داشت که من در هیچکس حتی برادرانم ندیدم! کنترل تلویزیون کلا دست او بود. از این شبکه به آن شبکه، فقط دنبال فیلم های دفاع مقدس می‌گشت! از دیدن فیلم‌های دوران دفاع مقدس لذت می‌برد! هفته بسیج هم همینطور بود... اگر فیلمی پخش نمیشد شروع می‌کرد به اعتراض و گفتن این حرف‌ها که: «الان وقت نمایش این چیزهاست! بچه‌ها باید این تصاویر را ببینند و بدانند که چه اتفاقاتی افتاده است✋🏻».💔  راوی همسرشهید @Khademine_koolebar_Germi
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
▫️🎤💚 ____________ ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ توضیح ﻣﻴﺪﺍﺩ. ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺷﺐ ﻗﺒﻠﺶ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ.😣 ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﺳﯿﺪ ﮔﻮﺵ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﯾﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺳﻤﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻮ ﻟﻴﺴﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﻔﺮﺳﺘﻪ!😳 ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ؛ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩ.😢 ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺳﯿﺪ ﻣﻨﻮ ﻧﻤﯿﻔﺮﺳﺘﯽ؟» ﮔﻔﺖ: «ﻭﺍﺳﻪ ﺷﻤﺎ ﻳﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻢ.» 😍☺️ ﮔﻔﺖ: «ﭘﺲ ﻓﺮﺩﺍ ﻳﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻣﯿﺪﻡ.» ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ. ﺭﻓﺘﻢ ﮐﺎﻣﻞ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩﻡ.😴 ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﺳﯿﺪ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺳﯿﺪ ﺟﺎﻥ، ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ ﭼﯽ ﺑﻮﺩ؟» 🧐🤔 ﮔﻔﺖ: «ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩﯼ؟» ﮔﻔﺘﻢ: «ﺁﺭﻩ»😌 ﮔﻔﺖ: «ﻣﻴﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ. ﺍﮔﻪ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺑﺮﻭ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﯾﺎ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﯽ، ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ. ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﯽ. ﺣﺎﻻ ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﺖ ﺧﺎﺹ! ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺳﺮ ﻧﺰﺩﯼ؛ ﺑﺮﻭ ﺳﺮ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺑﯿﺎ.» 🤭🤩 ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺳﯿﺪ؛ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺑﻮﺩ، ﺧﯿﻠﯽ. ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺬﮐﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻧﻤﻴﺪﺍﺩ. ﻫﺮ ﮐﯽ ﺟﺎﯼ ﺳﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩ...❤️ ____________ •♡• @Khademine_koolebar_Germi
◾️ 🎙🕊 همیشه عادت داشت زیارت عاشورا را آرام بخواند، اما روز های آخر زیارت عاشورا را با صدای بلند می خواند... انگار که میدانستند روز های آخرش است :) دو روز قبل از شهادتش با هم داخل ماشین نشسته بودیم. محرم بود و یک مداحی از جواد مقدم گذاشته بود...🎧🏴 روضه رسید به اینجا که ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم💔 سیدابراهیم هم سرش را تکان داد و با لبخند ، نرم روی سینه اش زد و گفت: "ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم :)♥️"  راوی همرزم شهید @Khademine_koolebar_Germi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ببینید | توصیه‌های یکی از فرماندهان خطاب به نیروهایش: قرآن، مُهر و تسبیح، این سه چیز را همیشه به همراه داشته باشید. 🔸 (سید ابراهیم) نیز در تصویر دیده می‌شود. 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌸🍃الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🥀@koolebar_Germi
🌴🌹همنوا با شهدا🌹🌴 بسم رب الشهدای و الصدیقین 🌷خدایا از تو ممنونم بی‌اندازه که در دل‌ما‌محبت سید علی‌خامنه‌ای راانداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را، درس اینکه یزید‌های دوران را بشناسیم و جلوی آن‌ها سر خم نکنیم. 🍁 از تمام دوستان‌و‌آشنایان‌در ابتدای وصیت‌نامه خویش تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش‌ دهند تا گمراه نشوند؛ زیرا ایشان بهترین دوست‌شناس و دشمن‌شناس است. 🥀 در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست،‌ دل امام زمان بیشتر و که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضی‌ها نگه‌داشته نشد و ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم… 🌷بی‌بی زینب (س) آن زمانی که شما در شام‌ غریب بودید گذشت‌دیگر به‌احدی اجازه نمی‌دهیم به شما و به سلاله حسین (ع) بی‌احترامی کند. مظلومیت شیعه تمام شده. بی‌بی‌جان« انی‌سلم ‌لمن ‌سالمکم‌و حرب لمن حاربکم »بی‌بی عزیزم مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن... 🥀@koolebar_Germi 🍁عاقبتتون شهدایی🍁
44.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدیو شهید مدافع حرمی که مادرش، نذر حضرت عباس‌ میکنه او رو و در روز تاسوعا شهید میشه در سوریه 🍃 🌹 🥀@koolebar_germi
🥀🥀یه بار از سید ابراهیم پرسیدن: چرا این قدر دوست داری شهید بشی؟ گفت: من به خودم اعتماد ندارم 🌷اگه این جنگ تموم بشه و شهید نشیم، معلوم نیست چه عاقبتی در انتظار مونه؛ اون وقته که دوران خاک برسری مون شروع میشه.. 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🥀@koolebar_germi
🖇 🌱 با پول‌ توجیبیش‌ اراذل‌ محل رومیبرد استخر! میگفتن‌ مصطفی‌ چرا اینکارو میکنی؟ میگفت‌: دوساعت‌ کمتر‌ دیگران رو‌ اذیت کنن! حدودا ۲۵ سالش بود💔
گفتم : بہ‌نظرت‌کیا‌شهید‌میشن؟! گفت : اونایے‌کہ‌اسراف‌میکنن گفتم : اسراف! توچے؟! گفت : تو"دوست‌داشتن‌خدا" ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @koolebar_germi ╰┅─────────┅╯
🌷 با نام جهادی ، شهیدی که امروز مقام معظم رهبری به ایشان اشاره کرد را بهتر بشناسیم 👈 شهید قاسم سلیمانی می‌گوید: آن زمان در  دیرالعدس دیدم یک صدای خیلی برجسته ای می آید، سید ابراهیم صدرزاده خیلی صدای مردانه‌ای داشت مثل داش مشتی های تهرانی، من او را نمی شناختم وقتی از پشت بی سیم حرف می زد گفتم او کیست که از تهران آمده و در تیپ فاطمیون جای گرفته است. حسین گفت: سید ابراهیم! وقتی از دیرالعدس برمی‌گشتیم، از حسین سئوال کردم این سید ابراهیم کیست که با این صدای بلند و مردونه صحبت می‌کرد؟! سید را نشان داد گفت: این!👈 یک جوان رشید باریک که خیلی تودل‌برو بود و آدم لذت می‌برد که نگاهش کند، من واقعا عاشقش بودم... 🌹شهید مصطفی صدرزاده 👈 جانباز فتنه شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده که در فتنه ۸۸ دو بار مجروح شدند, بار اول ۲۵ خرداد با پنج ضربه چاقو به پای چپ و یک ضربه قمه به بازوی دست چپ آسیب دید، با آن همه جراحت، فتنه گران اجازه نمی دادند که آمبولانس به آنها کمک کند و تهدید به آتش زدن آمبولانس کردند و مصطفی با تمام این جراحت و خونریزی از ساعت ۵ بعدازظهر تا ۱۲ شب کف خیابان در میدان آزادی تهران افتاده بود، بعد از هفت ساعت خونریزی به بیمارستان منتقل شد. خون‌ریزی آنقدر شدید بود که تا ۲ روز توان ایستادن نداشت.مجروحیت بعدی وی در روز ۱۶ آذر از ناحیه انگشت دست بود که دچار شکستگی شد... بعدها همین اقا مصطفی در نبردی دیگر با تکفیری ها در سوریه با سمت فرماندهی گردان عمار. به عنوان مدافع حرم به شهادت رسید... 🔸سال ۸۸ فتنه گران چند ضربه چاقو بهش زدن و انگشتش را شکستند و چند سال بعد تکفیری های داعش کار ناتمام فتنه گران را تکمیل کردند...👇 ماه رمضان سال 91، برای خرید به بازار رفتم. وقتی می دیدم خیلی ها به راحتی در ملا عام روزه خواری می کنند، بسیار ناراحت و عصبانی شدم، تا جایی که حتی قدرت خرید نداشتم و دست خالی به خانه برگشتم. مصطفی وقتی مرا دید با تعجب گفت: «به این سرعت خرید کردید؟» گفتم: «اصلا دست و دلم به خرید کردن نرفت.» و جریان را برایش تعریف کردم. مصطفی سری تکان داد و گفت: «کسی که روزه خواری می کند در واقع دارد با خدا علنی می جنگد، چون خداوند برای کسانی که روزه خواری در ملا عام میکند حد معین کرده است. حالا فکر کنید با این کار چقدر دل امام زمان به درد می آید. قربون دل آقا بشم.» من آن روز ناراحتیم به خاطر نادیده گرفته شدن قانون بود و مصطفی دلش به خاطر رنجش امام زمان لرزیده بود.. راوی: مادر شهید 🌷مصطفی یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: بپر بغل بابا و فاطمه به آغوش او پرید.  بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت. او پرید و می‌دانست که من او را می‌گیرم، اگر ما این طور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلات مان حل بود. توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست. 🌷یک اتفاق عجیب در👈 تدفین فرمانده مدافع حرم: «می‌دانم زنده‌ای! با تو زندگی می‌کنم مصطفی»👇 ☀️مصطفی آرام داخل قبر خوابیده، همسرش می‌خواهد مثل همیشه او را از زیر قرآن رد کند، قرآن را در می‌آورد و روی صورت مصطفی می‌گذارد، یک اتفاق عجیب... همسرش همانجا می‌گوید:«می‌خواستی نشانم دهی که شهدا زنده‌اند؟ اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی». ☀️مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر مقتدر فاطمیون بود. او درست در شب عاشورای حسینی به شهادت رسید. او  از شهدای عملیات محرم بود که در حلب جریان داشت. مصطفی توانایی عجیبی در یادگیری زبان و تقلید لهجه‌ها داشته است. او به مشهد می‌رود، ریش‌هایش را کوتاه ‌می‌کند و به مسئول اعزام می‌گوید که یک افغانستانی است... کتاب مدافعان حرم, ناصرکاوه. راوی: همسر شهید 🌷اگر می خواهید کارتان برکت پیداکند به خانواده شهداسربزنید،زندگی نامه شهدا را بخوانید سعی کنیددر روحیه خود شهادت طلبی راپرورش دهید.🕊 🥀 📌 @koolebar_germi
2-عاشورا.mp3
8.01M
زیارت عاشورا 🎤 ۸ دقیقه برای زیارت امام حسین (علیه‌السلام) لینک دسترسی به 📖 متن 👇 ✅🔝 eitaa.com/ppt_doa/2915 به نیت تعجیل درامرفرج آقا صاحب الزمان عجل الله فرجه وسلامتی نائب برحقشون 🎤🌿 مصطفے خیلے زیارت عاشورا رو دوست داشت✨ در زمان شهادت هم به خواب بعضی هاس اومدن و تو خواب سفارش کردن که زیارت عاشورا بخونید♥️ هدیه به نیت شهدا والا مقام 🕊️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌️️ 🕊⃟🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌️️