✳️ ۲۵ سال کارش همین بود!
🔻 دکتر، سرش را پایین انداخت و گفت: متأسفم. ترکش به نخاع شما خورده و فلج شدهاید! چند روزی در بیمارستان ماندم. بعد از آن، خانوادهام آمدند و مرا بردند.
🔸 اوایل فروردین زنگ خانه را زدند. همسرم رفت و در را باز کرد. صدای آشنایی به گوشم خورد. آمد توی اتاق. درست میدیدم؛ قاسم سلیمانی به دیدنم آمده بود. با دستهای گرمش مرا به آغوش کشید و چندبار بوسید. با آن همه مشغله چند ساعت با هم گپ زدیم. بعد به همسرم گفت: تصمیم گرفتهام اول هر سال بیایم و به ناصر خدمت کنم.
🔺 دقیقا ۲۵ سال این کارش بود. اول هر سال به کرمان میآمد، سری به پدر و مادرش میزد و بعد از دو سه روز میآمد و پرستارم میشد، غذا درست میکرد و حمامم میبرد. هم خوشحال بودم که فرماندهام کنارم هست؛ هم ناراحت که برایش مزاحمت درست کردهام. خدا خیرش دهد!
📢 راوی: جانباز شهید ناصر توبهایها
📚 برگرفته از کتاب #سیمای_سلیمانی
📖 صفحات ۳۲ و ۳۳
🌺 #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🥀http://Eitaa.com/koolebar_germi
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
مقيد بود هر روز #زيارت_عاشورا را بخواند.
حتي اگر كار داشت و سرش شلوغ بود، حتما سلام آخر زيارت عاشورا را ميخواند.
دائما میگفت:
"اگر دست جوانان را در دست #امام_حسين سلام الله علیه بگذاريم، همه مشكلاتشان حل میشود و امام با ديده لطف به آنها نگاه میكند.
شهید ابراهیم هادی
🥀@koolebar_germi
🍂🌘 شبتون شهدایی 🌘🍂