🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
در نهانگاه #چشمانت اقیانوسی از اشارت جاری است که مرا به #ساحل نجات رهنمون می سازد ، حرفهایت در #غروبی برای من و در #طلوعی برای تو متولد شد .
در این #تنهایی و انزوا ، در این #عصر خستگی های مسری ، در #انتظار دعوتی از سمت توام تا مرا به سوی #خودت دعوت کنی و باز در #سکوتی که بوی #باران می دهد مرا با #خودم با #خودت و با #معبودی که #عاشقانه می پرستی اش آشنا سازی .
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
بی قرارم ، خسته ام و از تمام #دنیا بریده ام ، بگیر #دستانم را که اگر مرا از #نگاهت محروم سازی به قهقرا #سقوط خواهم کرد ، مرا در یادت #مدفون ساز
، مرا با #خودت ببر .
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام
🌹 #حیدر_غلامی
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
╔═══°🦋🍃🦋°═══╗
🌷 @koolebar_osku 🌷
╚═══°🦋🍃🦋°═══╝
💢دلنوشته دختر شهید رئیسی
🔹🔸امروز داشتیم یک دسته از دارو ها را جابجا می کردیم. مامان گفتند ببین روی این کرم ها چی نوشته بلند خواندم کرم ترک پا ، کرم ....، ...
دلم تکان خورد دیدم مامان زیر دست هایشان بی صدا گریه می کنند.
♦️مدت زیادی بود که به خاطر سفر های زیاد و پشت هم و سفر با ماشین تو جاده های سخت زانو های بابا درد های زیادی داشت . گاهی حتی نشستن در نماز براشون سخت میشد . به زحمت نماز می خواندند. این هفته های قبل از شهادت درد پا اذیت میکرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود . نمی دونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاجاقا خیلی حساس بود که اطرافش پر از تاول شده بود. کار به اورژانس و پانسمان و...کشید. من با شنیدن این خبر خیلی بهم ریختم. از تصور دردی که می کشند خیلی اذیت بودیم. حساسیت فصلی پوستی هم اضافه شده بود . پاشنه پاشون ترک میزد. این همه کرم برای همان بود.
♦️وقتی می رفتند تبریز هنوز پاشون پانسمان داشت.
پوست حساس لطیف و پانسمان و تاول ها همه در چند ثانیه سوخت .
بعد تر ها فهمیدیم بخشی از پای ایشان در ورزقان جا مانده بود و دوستانمان همانجا به خاک سپرده اند.
پیکر اربا اربا سهم روضه های شب هشتم محرم بود برای حاجاقا....
ما را بخرد کاش
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
#شهید_عزیزم 💔
🌷شادی روح پاک شهدا صلوات
╔═══°🦋🍃🦋°═══╗
🌷 @koolebar_osku 🌷
╚═══°🦋🍃🦋°═══╝