🦋
آذین کنید خانه و پرچم بیاورید
کم کم بساط روضه و ماتم بیاورید
گریاندن جماعت دلداده سخت نیست
کافیست تا که اسم محرم بیاورید
از شادی حقیر ملولم برای من
از عرش کردگار کمی غم بیاورید
روزی که میبرید مرا سوی مدفنم
پیراهن سیاه مراهم بیاورید
برما چشانده طعم غمش را برای ما
از آن جناب سفره ماتم بیاورید
باید شبیه ابر برای تو گریه کرد
ای چشم ها مباد دمی کم بیاورید
#محمدحسین_امیری
🦋
🥀زبان حال حضرت رقیه(س)
تورا بر مسند خورشید تابان جست و جو کردم
تورا در آسمان همراه باران جست و جو کردم
تو سکّان دار کشتی خدا بودی چرا پس من
تو را در خاک و خاشاک بیابان جستجو کردم
تو را صفحه به صفحه خط به خط آیه به آیه من
تو را از دشت ای آیات انسان جست و جو کردم
تورا هر منزلی با جلوهای نو یافتم انگار
که ابراهیم و یحیی و سلیمان جست و جو کردم
بگو یوسفترین این گرگها با تو چهها کردند
تو را من نخ به نخ کنعان به کنعان جستجو کردم
صدایت میزدم اما به جایت «زجر» میآمد
تو را هر بار با چشمان گریان جستجو کردم
تو حالا آمدی و دخترت را جست و جو کردی
تو را منزل به منزل من فراوان جستجو کردم
#محمدحسین_امیری
غم دوشنبه 1403.pdf
1.84M
🦋
کتابچه غم دوشنبه 1403
مجموعه از اشعار کلاسیک
مناسب برای ده شب محرم
هدایت شده از مشق حماسه 🇮🇷
از این پس من به یادت زیر باران گریه خواهم کرد
چهل منزل کنارت در بیابان گریه خواهم کرد
دمی که آب مینوشم به یاد آن لب عطشان
و بعد از آن برای تو فراوان گریه خواهم کرد
دلم خوش بود این آخر به یک لبخند خشک اما
به یاد خنده های سخت بی جان گریه خواهم کرد
به قدری تشنه بودی اشک هایت در نمی آمد
به یاد چشمهای خشک گریان گریه خواهم کرد
تصور کرد دشمن مصحفی زیر عبا هستی
و از این بعد با آیات قرآن گریه خواهم کرد
ولی بهتر برای آن سر اعظم که بر نیزه ست
میان باد بر موی پریشان گریه خواهم کرد
به زیر سایه ای هرگز نخواهم رفت و بر جسم
به زیر تابش خورشید سوزان گریه خواهم کرد
نشد گرچه جدا گردانم از او نیزه یا تیری
از این پس با تماشای نیستان گریه خواهم کرد
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#محمد_حسین_امیری
🇮🇷 مشقحماسه
https://eitaa.com/mashghehemase
🦋
شکر خدا به آب و گلم اعتبار داد
عشق تورا میان دل من قرار داد
غم را نمیخرید کسی قبل تو حسین
این ماتم تو بود که غم را عیار داد
مارا خدا کبوتر جلد تو آفرید
اول اسیر کرد سپس اختیار داد
یخ کرده بود او به زمستان شبیه بود
عشق تو بر حیات هوای بهار داد
در تنگنا قسم به علی اکبرش بده
این نکته رابه من پدرم یادگار داد
#محمدحسین_امیری
🦋
به آسمان برسان که قمر نمی آید
دم دعای عمو این سحر نمی آید
چه انتظار عجیبی نشسته بر دل ما
هماره منتظر و یک نفر نمی آید
رباب فاتحه جای وان یکاد بخوان
کسی که گفت می آیم دگر نمی آید
به آن صنوبر بالا بلند ما هرگز
قدی شکسته تنی مختصر نمی آید
به پای بی ادبی نیست گر بلند نشد
که ایستادن بی دست بر نمی آید
◾️
چه ناتوان شده بابا پس از علمدارش
که هرچه میکشد این تیر در نمی آید
#محمدحسین_امیری
🦋
روضه کوتاه بود و جانکاه است دخلت زینب وعلی ابن زیاد
در دل طشت صورت شاه است دخلت زینب و علی ابن زیاد
اُف به تو صد هزار بار ای دهر چقدر از ورودی این شهر
تا به کاخ ستمگران راه است دخلت زینب و علی بن زیاد
مقتل از این به بعد در زنجیر خط به خط کرد روضه خوان را پیر
اولین حرف صفحه ها آه است دخلت زینب وعلی ابن زیاد
روی نیزه است شاخ شمشادی بر لبانش سرود آزادی
بانگ قرآن او چه دلخواه است دخلت زینب و علی بن زیاد
بر روی نیزه های رو در رو آن که خوابیده است بر پهلو
راس پاک و منور ماه است دخلت زینب و علی بن زیاد
وارد شهر میشوند آرام امت خون دل بلند مقام
روضه کوتاه بود و جانکاه است دخلت زینب وعلی ابن زیاد
#محمدحسین_امیری
هدایت شده از کوچۂپروانہ(مح.امیرے)
🥀به یاد جامانده اربعین #حضرت_رقیه (س)
عشق پدر عزیز پدر دختر پدر
در آسمان چشم پدر اختر پدر
مستوره عفیفه و دردانه حسین
گنج گران بهای پدر گوهر پدر
زهرای دوم است و از این رو شناخته اند
اورا تمام عالمیان مادر پدر
مویش اگرچه سوخته اما هنوز اوست
زیباترین بهانه در محشر پدر
چون میگرفت دست پدر، دست کوچکش
می شد شبیه حلقه انگشتر پدر
دستش توان نداشت که سر را بغل کند
آرام سر گذاشت به روی سر پدر
هر منزلی که می نگری روضه ای از اوست
در دختران شده است علی اکبر پدر
◾️
تو خیر زندگی حسینی(ع) بدون شک
ای سوره سه ساله و ای کوثر پدر
◾️
#محمدحسین_امیری
🦋 @kooparvaneh
هدایت شده از کوچۂپروانہ(مح.امیرے)
بایست بنا شود شبستان حسن
یک صحن پر از آینه حیران حسن
باید چه کنیم چون نخواهد گنجید
ابعاد جهان درون ایوان حسن
#محمدحسین_امیری
🦋 @kooparvaneh
🦋
یاحسن بن علی(ع)
همین که در ازل افتاد بر ما برق چشمانش
بلی گویان ز خود رفتیم و افتادیم حیرانش
به توحیدی سرم را داده ام کاموزگار آن
کبوتر با اناالحق میپرد از کنج ایوانش
مقامی دارد از بدو تولد که پیمبر خود
به سعیش میدوید و در صفا میرفت قربانش
به قلب بادیه انداخت مهرش را که در هر حج
ز بوسه آبله انداخت پایش را بیابانش
همین که نام او می آید استکبار می لرزد
که صف های جمل را میشکافد بانگ عنوانش
چنان از رزم خود مبهوت کرده دشمانش را
که می دیدند حیرت میچکید از نوک پیکانش
حسن میخواستم گویم حسین آمد به لب هایم
تفاوت نیست در معنی بخوانی این و یا آنش
شود از هرکجای عالم ایشان را صدایش کرد
که شرق و غرب عالم را گرفته طاق ایوانش
نفیری داشت تشیعش که مرد و زن بر آن نالید
جدا میکرد جسمش را برادر از نیستانش
#محمدحسین_امیری
رفقا من برگشتم کرمانشاه
هرکدوم از عزیزان قصد زیارت داره برای استراحت منت بذاره بهم اطلاع بده اسباب پذیرایی فراهمه...
🦋
بعد آن روز بی جواب سلام
میگذشتند از کنار علی
بعد آن روز کهنه میخ دری
طعنه میزد به ذوالفقار علی
#محمدحسین_امیری