فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 آتش زدن پرچم اسرائیل منحوس با سبکی متفاوت در پایگاه شهید بهشتی رکن آبادشهرستان میبد
┄┄┅┅┅●~❁~●┅┅┅┄┄
به کانال محله ی بزرگ کوشکنو بپیوندید
@kooshkeno
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور شکوهمند مردم اردکان بخصوص دانش آموزان و فرهنگیان عزیز در راهپیمایی یوم الله 13 آبان نشان شور و شعور، نشاط، بصیرت و دشمن شناسی مردم فهیم اردکان بود.
انسجام و اتحاد ملی در برابر دشمن همان چیزی است که مستکبران عالم را عصبانی کرده است.
از همه کسانی که در به نمایش گذاشتن چنین صحنه هایی نقش آفرینی کردند بخصوص اداره آموزش و پرورش اردکان، مدیران، مربیان و فرهنگیان دلسوز و بصیر صمیمانه تشکر می نمایم.
محمد واحدیان اردکانی
دبیرشورای هماهنگی تبلیغات اسلامی شهرستان اردکان
┄┄┅┅┅●~❁~●┅┅┅┄┄
به کانال محله ی بزرگ کوشکنو بپیوندید
@kooshkeno
دلمان را به دل هر کس و ناکس دادیم
شهر اینگونه به دوری شما منجر شد.
#امام_زمان♥
┄┄┅┅┅●~❁~●┅┅┅┄┄
به کانال محله ی بزرگ کوشکنو بپیوندید
@kooshkeno
#داستان_شب 💫
در جنگلی دسته ای از حیوانات زندگی می کردند. در آن حوالی شیری هم زندگی می کرد که مدام در حال شکار بود. روزی حیوانات با خود فکر کردند که با شیر قراری بگذارند. پیمان چنین بود که هر روز قرعه انداخته و به نام هر حیوانی که افتاد خود را غذای شیر می کند. روزها گذشت و نوبت خرگوش رسید. خرگوش که نمی خواست غذای شیر شود گفت ای یاران به من مهلت دهید تا شر این شیر را از سر شما دور کنم.حیوانات از ترس شیر با او مخالفت می کنند. اما او در رفتن به سوی شیر کمی تأخیر می کند. شیر که در انتظار غذای خود بود از این تأخیر عصبانی می شود و می خواهد از حیوانات انتقام بگیرد که خرگوش از راه می رسد.
خرگوش که عصبانیت شیر را می بیند به او می گوید امانم بده تا عذرم را بیان کنم و این گونه داستان خود را بیان می کند: من امروز برای انجام وظیفه به همراه خرگوشی خدمت شما می آمدم اما در وسط راه شیری به طرف ما آمد و می خواست هر دوی ما را بگیرد من به او گفتم ما غذای شاهنشاه هستیم اما او گفت من، هم تو هم شاه تو را پاره پاره می کنم. او خرگوش دیگر را گرو نگه داشته است تا من بیایم و شما را پیش او ببرم. او راه را بسته است و حیوانات دیگر نمی توانند از آنجا عبور کنند و مقرری خود را به شما برسانند.
شیر گفت اگر راست گفته ای در پیشاپیش من برو تا من جزای آن شیر را بدهم اما اگر دروغ گفته باشی سزای تو را کف دستت می گذارم.
خرگوش با شیر همراه گشته و او را به سوی چاه برد. زمانی که به نزدیکی چاه رسیدند خرگوش عقب رفت و گفت من از ترس دیگر توانایی رفتن ندارم. آن شیر در همین چاه ساکن است. شیر خرگوش را به آغوش کشید و تا نزدیک چاه آمدند. هنگامی که به چاه نگریستند عکس شیری را دیدند که خرگوشی را در بغل خود نگه داشته است. شیر خرگوش را کنار گذاشته و به داخل آب چاه جست زد و به همان چاهی که خود کنده بود افتاد و به هلاکت رسید.
مثنوی معنوی
┄┄┅┅┅●~❁~●┅┅┅┄┄
به کانال محله ی بزرگ کوشکنو بپیوندید
@kooshkeno
⚪️آرامش يك هديه است🔴
هديه اى ارزشمند از
انسانهاى خوب❤️
تحفه اى گرانبها با رنگ عشق
و آرامش همان عشق است
ازخدا میخواهم
شبی سرشار از عشق و آرامش
داشته باشید🙏
شبتون سرشار از آرامش الهی✨🙏
┄┄┅┅┅●~❁~●┅┅┅┄┄
به کانال محله ی بزرگ کوشکنو بپیوندید
@kooshkeno
#صفحه ۱۲۹
┄┄┅┅┅●~❁~●┅┅┅┄┄
به کانال محله ی بزرگ کوشکنو بپیوندید
@kooshkeno
1_3315700187.mp3
6.1M
#ترجمه صفحه ۱۲۹
┄┄┅┅┅●~❁~●┅┅┅┄┄
به کانال محله ی بزرگ کوشکنو بپیوندید
@kooshkeno