🇮🇷#شناسنامه_آذربایجان
شهید مرتضی یاغچیان🌹
او در تیر ماه 1335 در خانوادهای مذهبی در شهرستان تبریز به دنیا آمد..
💠وی در جبهه سوسنگرد مسئول محور بود. در جبهه کرخه سنگری بود مشهور به سنگر مرتضی. او پس از آزادی سوسنگرد به آبادان رفت. در عملیات بیتالمقدس با سمت مسئول محور تیپ عاشورا شرکت جست و در عملیات رمضان معاون تیپ عاشورا بود. پس از تلاش بیوقفه، تیپ عاشورا به لشکر 31 عاشورا تبدیل شد. فرماندهی این لشکر به عهده شهید آمهدی باکری بود و حمید باکری و مرتضی یاغچیان معاونینش بودند. یاغچیان در عملیاتهای والفجر مقدماتی، والفجر 2 و والفجر 4 شرکت داشت و از خود رشادت بسیار نشان داد.
شهادت مرتضی یاغچیان را با بی سیم به آمهدی باکری خبر دادند. پیکر شهید مرتضی یاغچیان پس از عملیات در منطقه جا ماند و تا سال ۱۳۷۵ مفقودالاثر بود تا اینکه در این سال در پی جستجوی گروه های تفحص ، بقایای پیکرش کشف شد و در وادی رحمت تبریز به آرام گرفت.
🔹 فرازی از وصیت نامه:
خداوندا، امروز نائب امام زمانت با دم مسیحایی خود به ما ارزش انسان بودن و انسان شدن را آموخت و روز امتحان است و اگر لحظه ای درنگ کنیم فرصت از دست رفته، پس ما را یاری بفرما و راهنمایمان باش
هدایت شده از مسجد آیت الله شهیدی (تبریز)
#شناسنامه_آذربایجان🇮🇷
#سالروز_شهادت
●همسر شهید وحید نومی گلزار می گفت: روز عاشورا به آقا وحید میگویند بیا به زیارت برویم که ایشان پاسخ میدهد اگر به گفته امام حسین(ع) بخواهم عمل کنم همینجا هم میتوانم زیارتم را انجام دهم. وحید ظهر عاشورا بعد از خواندن نماز شهید شد و شهید ظهر عاشورا لقب گرفت.
●ولادت : ۱۳۶۱/۵/۵ تبریز
●شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲ بیجی ، عراق
#شهید_وحید_نومی_گلزار
💠 #مسجد_آیت_الله_شهیدی
@masjed_ayatolla_hshahidi
هدایت شده از 🌹شهیـد آقا مهـدے باکرے🌹
💬در عملیات رمضان آن طور که از بی سیم ها خبر میرسید، یک گردان از بچه های ما بعد از رفتن به جلو و شکستن خط، در محاصره عراقی ها گیر افتاده بودند. آقا مهدی با شنیدن این وضعیت، بی معطلی نشست پشت جیپ و خودش رفت سمت خط. دل شیر داشت. وقتی پای جان نیروها وسط بود، لحظه ای درنگ نمی کرد. نمی دانم چقدر از رفتنش گذشته بود که خبر آوردند آقا مهدی مجروح شده و انتقالش داده اند به پست امداد. تیر درست از فاصله چند میلی متری قلبش رد شده بود. بعدها رضا قاضیان از پرستارهایی که در پست امداد بود، برایم تعریف کرد که: وقتی آقا مهدی را آوردند، سینه اش غرق خون بود. به دلیل عمیق بودن زخم و فاصله کمش با قلب و بالا بودن ریسک کار، امدادگر گفت که بهتر است او را به بیمارستان منتقل کنند تا در اتاق عمل، گلوله را در بیاورند، اما آقا مهدی زیر بار نرفت و گفت نمی توانم وسط عملیات، نیرئها را رها کنم و بروم. از آن ها اصرار و از آقامهدی انکار. او از بچه های امداد خواست که همانجا فکری برایش بکنند. هرچه بچه ها گفتند که اینجا امکانات جراحی محدود است و از همه مهم تر، نمی توانند بی هوش کنند، قبول نکرد و گفت که بی هوشی لازم نیست. خدا می داند و خود آقامهدی که تا آن گلوله بدون هیچ بی هوشی و بی حسی از توی قفسه سینه اش بیرون کشیده شد، چه دردی را تحمل کرده و دم نزده..
🎙روایت غلامحسن سفیدگری
📚گزیده ای از کتاب (ف.ل.۳۱)
#شناسنامه_آذربایجان🇮🇷
#شهيد_آقا_مهدی_باكري
💠کانال شهید #مهدی_باکری 👇
@Mehdibakri2