هدایت شده از #کوثر(18)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا🙏
در انتهای شب به فرشتگانت بسپار ✨
در لحظه لحظه نیایش خود
دوستان مرا از یاد نبرند🙏
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
✨میگن شب فرشته ها
✨از آرزوی آدما قصه میگن واسه خدا
✨خدا کنه همین حالا رویای تو
✨هرچی باشه گفته بشه
#شبتون_آرووم ✨🙏
#حکایت
"حرص و آز "
کشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد...
تا اینكه یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد...
اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند.
اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد.
هنگام درو از همسایههایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد...
اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانهاش برد و گفت:
«خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همهاش مال تو!»
از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند...!
باز رو كرد به خدا و گفت:
«ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندمها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!»
سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند.
وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه: «خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندمها را در راہ تو بدهم!!»
همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانهای رسید...
خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدید بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یكجا برد...
مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:
«خدایا! گندمها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟»
هرکه را باشد طمع اَلکَن (لکنت زبان) شود
با طمع کی چشم و دل روشن شود
پیش چشم او خیال جاہ و زر،
همچنان باشد که موی اندر بصر!
جز مگر مستی که از حق پر بوَد
گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود
(مولانا، مثنوی معنوی)
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
@kosar_18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡[•به خودت بگو :
•تو محبوبی، مهمی، محترمی، مفیدی، میتونی، میفهمی . . . ♥️👩🏻🦱]
👨🏼⚕•#دکتر_انوشه
@kosar_18
☘️
🖼 #عکس_نوشت| ویژه هفته مبارک بسیج
🍃🌹🍃
#روشنگری
#ثامن
#هفته_بسیج
🆔 splus.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔rubika.ir/meyar_pb
🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘️
🎥#کلیپ | بسیج و امیدآفرینی
🍃🌹🍃
🌹 بَسیج پارهِ تنِ مَردم🌹
#روشنگری
#ثامن
#هفته_بسیج
🆔 splus.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔rubika.ir/meyar_pb
🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘️
🎥#کلیپ | بسیج و روشنگری
🍃🌹🍃
🌹 بَسیج پارهِ تنِ مَردم🌹
#روشنگری
#ثامن
#هفته_بسیج
🆔 splus.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔rubika.ir/meyar_pb
🍀
☘️
🖼 #عکس_نوشت (۲) | ویژه هفته مبارک بسیج
🍃🌹🍃
#روشنگری
#ثامن
#هفته_بسیج
🆔 splus.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔rubika.ir/meyar_pb
🍀
01(2).pdf
631.6K
☘️
📝مجموعه یادداشت| بسیج متضمّن امنیّت ملّی
🍃🌹🍃
✍️ دکتر قاسم حبیب زاده
#روشنگری
#ثامن
#هفته_بسیج
🆔 splus.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔rubika.ir/meyar_pb
🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #موشن_گرافیک | ویژه هفته مبارک بسیج
🍃🌹🍃
🌹 بَسیج پارهِ تنِ مَردم🌹
#روشنگری
#ثامن
#هفته_بسیج
🆔 splus.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔rubika.ir/meyar_pb
🍀
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
امام خامنه ای مدظله العالی :
• عزیزان من
بسیجی شدید، مبارک است
اما بسیجی بمانید...
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌿 با ماه همراه باشید 🌿
#ثامن
#هفته_بسیج
#بسیج_مردم
🔻 رهبرانقلاب:
👈 بسیج مصداق این آیهی شریفه است: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم.
🔺️ بسیج، یکی از نقطههای برجستهی تصویر واقعی از کشور عزیز ما است، و دشمن با بسیج خیلی مخالف است و عوامل دشمن هم با بسیج خیلی مخالف هستند.
۱۳۹۷/۰۷/۱
❤️🍃 #نشست بصیرتی مجازی
❤️🍃با موضوع:
🇮🇷 "بسیج پاره تن مردم و ضامن عزت و امنیت ملی"
❤️🍃تاریخ : سه شنبه ۱۴۰۰/۰۹/۰۲
❤️🍃⏰ساعت: 15
#نشست_بصیرتی
#ثامن
#هفته_بسیج
AUD-20211123-WA0001.m4a
990K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
─┅═༅𖣔🌸🌸🌺🌸🌸𖣔༅═┅─
🇮🇷✾#نشست_بصیرتی
🇮🇷✾#هفته_بسیج
🇮🇷✾#ثامن
💢بسیج پاره تن مردم و ضامن عزت و امنیت ملی
🎙ارائه : جناب آقای کبریایی
🗒 تاریخ : ۱۴۰۰/۰۹/۰۲
•┈┈••✾•🍃1⃣🍃•✾••┈┈•
🔻برای پاسخ به سوالات ،با ایدی زیر مرتبط شوید
https://eitaa.com/Pelak_1412
AUD-20211123-WA0002.m4a
796K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
─┅═༅𖣔🌸🌸🌺🌸🌸𖣔༅═┅─
🇮🇷✾#نشست_بصیرتی
🇮🇷✾#هفته_بسیج
🇮🇷✾#ثامن
💢بسیج پاره تن مردم و ضامن عزت و امنیت ملی
🎙ارائه : جناب آقای کبریایی
🗒 تاریخ : ۱۴۰۰/۰۹/۰۲
•┈┈••✾•🍃2⃣🍃•✾••┈┈•
🔻برای پاسخ به سوالات ،با ایدی زیر مرتبط شوید
https://eitaa.com/Pelak_1412
167.5K
سوال اول
─┅═༅𖣔🌸🌸🌺🌸🌸𖣔༅═┅─
آیا شورای پایگاههای بسیج و مربی حلقه صالحین وغیره بابت فعالیتی که انجام میدن از فرمانده پایگاه پول دریافت میکنند؟ به طور کلی فرمانده پایگاه برای استفاده از بودجه پایگاه میتونه سلیقه ای عمل کنه؟!
─┅═༅𖣔🌸🌸🌺🌸🌸𖣔༅═┅─
#پرسش_پاسخ
264.7K
سوال دوم
─┅═༅𖣔🌸🌸🌺🌸🌸𖣔༅═┅─
توی خیلی از پایگاههای بسیج غالبا نوجوانان و جوانان رفت و آمد چندانی ندارند چون میگن برامون جذابیتی نداره و بیشتر افراد میانسال یا مسن هستند! بعضی از پایگاهها هم که در این دو ساله کرونا را بهانه کردند و شاید در طول ماه هیچ فعالیت خاصی انجام ندن! برای حل این مشکلات و جذب قشر جوان چه راهکارهایی پیشنهاد میفرمایید؟
─┅═༅𖣔🌸🌸🌺🌸🌸𖣔༅═┅─
#ارسال_سوالات_شبهات_به
#پرسش_پاسخ
357.9K
سوال سوم
─┅═༅𖣔🌸🌸🌺🌸🌸𖣔༅═┅─
بسیجی ها چطوری میتونن رسیدگی به معظلات جامعه مثل بدحجابی رو از مسئولین مطالبه کنند؟ کلا شیوه صحیح مطالبه گری اثرگذار به چه شکلی هست؟
─┅═༅𖣔🌸🌸🌺🌸🌸𖣔༅═┅─
#پرسش_پاسخ
🔘داستان کوتاه
"خصوصیات ذاتی"
روزی در دُر گرانبهای پادشاه لکه سیاهی مشاهده شد هر کاری درباریان کردند نتوانستد رفع لکه کنند هر جایی وزیر مراجعه کرد کسی علت را نتوانست پیدا کند تا مرد فقیری گفت من میدانم چرا دُر سیاه شده، پس مرد فقیر را پیش پادشاه بردند او به پادشاه گفت در دُر گرانبهای شما کرمی هست که دارد از آن میخورد پادشاه به او خندید و گفت ای مردک مگر میشود در دُر کرم زندگی کند ولی مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد پادشاه گفت اگر نبود گردنت را میزنم و مرد بیچاره پذیرفت وقتی دُر را شکافتند دیدند کرمی زیر قسمت سیاهی رنگ وجود دارد پادشاه از دانایی مرد فقیر خوشش آمد و دستور داد اورا در گوشه ای از آشپزخانه جا دهند و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند.
روز بعد پادشاه سوا بر اسب شد و رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظرت تو چیست، مرد فقیر گفت بهترین در تند دویدن هست ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه گفت چه ایرادی فقیر گفت در اوج دویدن اگر هم باشد وقتی رودخانه را دید به درون رودخانه میپرد پادشاه باورش نشد و برای امتحان اسب و صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت که اسب سریع خودش را درون آب انداخت پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد.
روز بعد خواست تا او را بیاورند، وقتی نزد پادشاه آمد پادشاه از او سوال کرد ای مرد دیگر چه میدانی مرد که به شدت میترسید با ترس گفت میدانم که تو شاهزاده نیستی پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت و پادشاه نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم مادرش بعد کمی طفره رفتن گفت حقیقت دارد پسرم چون من و شاه بیبهره از داشتن بچه بودیم و از به تخت نشستن برادرزادههای شاه هراس داشتیم وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم و بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد.
پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست ولی این مرتبه برای چگونگی پی بردن به این وقایع بود و به مرد فقیر گفت چطور آن دُر و اسب و شاهزاده نبودن مرا فهمیدی مرد فقیر گفت دُر را از آنجایی که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمیرود را فهمیدم و اسب را چون پاهایش پشمی بود و کُرک داشتند فهمیدم که این اسب در زمان کُره ای چون اسب ها و گاومیشها یک جا چرا میکردن با گاومیشی اُنس گرفته و از شیر گاومیش خورده بود و به همین خاطر از آب خوشش میآید سپس پادشاه گفت اصالت مرا چگونه فهمیدی، مرد فقیر گفت موضوع اسب و دُر که برایت مهم بودند را گفته بودم ولی تو دو شب مرا در گوشه ای از آشپزخانه جا دادی و پاداشی به من ندادی و این کار دور از کرامت یک شاهزاده بود و من هم فهمیدم تو شاهزاده نیستی.
"آری اکثر خصایص ذاتی است یعنی در خون طرف باید باشد."
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
@kosar_18