سلام علیکم
خبر خوب 🌺
مدرسه علمیه کوثر ورامین سه تا رتبه در جشنواره ی علامه حلی کسب کردند 😍😍
زینب خزایی. رتبه دوم پایان نامه سطح دو
فاطمه حسنی. رتبه سوم. مقاله پایانی
نسرین نوری. رتبه سوم ( پایان نامه ارشد)
این موفقیت را به معاونت محترم پژوهش سرکار خانم نوری که تلاش وافری در پژوهش دارند و به طلاب عزیزی که حائز رتبه شدند و سپس به همه شما طلاب گرامی تبریک عرض می کنم.
امیدوارم در تمامی امور اعم از اخلاقی،ایمانی و تحقیق و پژوهش خوش بدرخشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣
عرض سلام و ارادت خدمت همه ی بزرگواران
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣
📣📣📣👌👌👌طلاب مدرسه علمیه کوثر ورامین در جشنواره ملی علامه حلی درخشیدند🔆🔆
🔅🔅کسب سه مقام برتر در یازدهمین جشنواره ملی علامه حلی رحمه الله علیه🔅🔅🔅
🌹🌹سرکار خانم زینب خزایی: رتبه دوم
پایان نامه سطح دو با موضوع:تکلیف بودن حضانت در فقه و حقوق موضوعه ایران با رویکردی به مسولیت مدنی والدین
🌹🌹سرکار خانم فاطمه حسنی : رتبه سوم
مقالات پایانی سطح دو با موضوع : ریشه های فساد اقتصادی مسولان جامعه اسلامی از منظر آیات و روایات
🌹🌹سرکار خانم نسرین نوری : کسب رتبه سوم
پایان نامه کارشناسی ارشد با موضوع : آیه میقات از منظر مفسران عرفانی معاصر شیعه با تا کید بر اندیشه های عرفانی امام خمینی
🌺🌺🌺ضمن تقدیر و تشکر و آرزوی سربلندی و موفقیت برای این عزیزان ، از همه ی اساتید و بزرگوارانی که در پیشرفت و موفقیت طلاب تلاش می نمایند نهایت تشکر و قدردانی را دارم.
سلام علیکم
خبر خوب 🌺
مدرسه علمیه کوثر ورامین سه تا رتبه در جشنواره ی علامه حلی کسب کردند 😍😍
زینب خزایی. رتبه دوم پایان نامه سطح دو
فاطمه حسنی. رتبه سوم. مقاله پایانی
نسرین نوری. رتبه سوم ( پایان نامه ارشد)
این موفقیت را به معاونت محترم پژوهش سرکار خانم نوری که تلاش وافری در پژوهش دارند و به طلاب عزیزی که حائز رتبه شدند و سپس به همه شما طلاب گرامی تبریک عرض می کنم.
امیدوارم در تمامی امور اعم از اخلاقی،ایمانی و تحقیق و پژوهش خوش بدرخشید.
❣️می نویسم مادر، تو بخوان مرکز پرگار عشق❣️
🌟جشنواره فراخوان ایده های روز مادر🌟
🌸🍃کمتر از دو هفته دیگه یه روز مبارکه، روز میلاد بانوی دو عالم، حضرت زهرا علیهاالسلام، روز مادر💖💖
🌺🍃چطوری میتونیم توی این روز قشنگ بهترین اتفاق را برای شما بانوان عزیز رقم بزنیم 🤔🤔
🌸🍃حوزه علمیه خواهران با این گستردگی در استان تهران، چیکار میتونه بکنه که در سال 1400 مادران حوزوی یک خاطره بیاد ماندنی براشون رقم بخوره؟
☺️☺️ شما برامون بگید:
☘️با چه برنامه ویژه ای، شما که مادرید و یک بانو، حس می کنید یک اتفاق متفاوت و خارق العاده و جذاب رقم خورده؟
☘️چطوری روز میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها در سال 1400، یه خاطره ی خوش و متمایز از همه سال های خدمت و یا زندگیتون براتون رقم میخوره؟
☘️توی اون روز چیکار کنیم تا بهترین حس از مادر بودن رو تجربه کنید؟
☘️در روز مادر، حوزه علمیه خواهران به عنوان یک مرکز پرورش مادران انقلابی و دینی، چه کاری میتونه انجام بده که شهر یک صدا به احترام مادری، رنگ جدیدی به خودش بگیره؟ و به احترام مادران انقلابی تمام قد بایسته؟
🌹ایده های جذاب و کاربردی شما، به پشتوانه تجربیات خوبی که دارید، میتونه راهگشا باشه.🌹
🎁قطعا بهتریناشم جایزه های خوبی داره...🎁
🌸تشریف بیارید، با افتخار در خدمتتون هستیم. از طریق آدرس👇👇
🌐 https://survey.porsline.ir/s/f8WUmzcp
❇️یادتون باشه فقط تا 30 دی ماه فرصت دارید.
✨مدیریت حوزه علمیه خواهران استان تهران
https://eitaa.com/joinchat/3728801837C49d47ebf93
🔴نامه برای آب
#شهید_یوسف_قربانی شهیدی که ۶ماهگی پدرش وفات کرد ۶سالگی مادرش ۸سالگی مادربزرگش ۱۰سالگی تنها برادرش ۲۰سالگی غریب و تنها در شلمچه و در عملیات #کربلای۵ شهید شد. این شهید بزرگوار غریب و بی کس بودند. غواصی که کسی را نداشت و برای آب نامه می نوشت .. نامه برای آب ...
برای شادی روح این شهید عزیز فاتحه و صلواتی عنایت بفرمائید
بچهها یکی پس از دیگری، مظلومانه در داخل آب افتاده و شهید میشدند تقریبا به نزدیکیهای دشمن رسیده بودیم یوسف داشت با فاصله کمی از من حرکت میکرد.
به گزارش ایسنا، یوسف قربانی در خردسالی پدر و مادرش را که از قشر مستضعف جامعه بودند از دست داد، یوسف به همراه برادرش در کنار مادر بزرگ در خانهای محقر سالهای اول دبستان را پشت سر میگذارد که ناگهان خداوند تنها پناهگاه آنها را نیز از دنیا میبرد و اینک یوسف و برادرش ماندهاند و بیکسی در سختیهای زندگی.
دوران نوجوانی یوسف قربانی
بعد از سه سال زمانی که یوسف سال چهارم ابتدایی را میخواند، همراه برادرش به تهران میروند و نزد فردی حدود چهار یا پنج سال زندگی و کار میکنند و دوباره به زنجان برگشته و در خانهای کوچک ساکن میشوند.
یوسف به همراه برادرش سختیهای زیادی را متحمل میشوند اما تجربه گرفته و آماده میشوند تا اندوخته خویش را در معرض ظهور قرار دهند. برادر یوسف هنرمند بود و بر روی سنگ و آجر، نقاشی و کندهکاری میکرد و همه او را به این لقب میشناختند و هیچ کس نمیدانست که در این هنر او چه چیزی نهفته بود.
دوران جوانی
با پیروزی انقلاب اسلامی و سپری شدن دوران ستمشاهی، یوسف نیز همراه دیگر فرزندان مستضعف امام پا به عرصه انقلاب میگذارد و با تشکیل اولیه بسیج، جذب خیل عاشقان انقلاب میشود که در همین سالها یوسف برادرش را نیز در سانحه رانندگی از دست میهد.
در دوران دفاع مقدس
با آغاز جنگ تحمیلی یوسف به سپاه پیوست و به عضویت اطلاعات عملیات گردان ولیعصر (عج) زنجان درآمد و لباس غواصی به تن کرد.
یوسف نقش موثری در عملیاتهای والفجر ۸ و کربلای ۵ ایفا کرد و سرانجام در ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید.
شهید یوسف قربانی از زبان همرزمش
همرزم یوسف میگوید هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم کسی را ندارم که !!!!
خاطرهای از شهید یوسف قربانی
پیش از عملیات کربلای 5 بود ما در موقعیت شهید اوجاقلو و در کنار رود کارون، دوره آموزش غواصی را میگذراندیم. یکی از روزها به دلیلی از من خواسته شد تا به گروهان دیگری منتقل شوم، ولی من نپذیرفتم، کلی هم ناراحت و عصبانی شدم. هرگز فراموش نمیکنم که او پیش من آمد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: چته پسر؟ این همه اخم و تخم میکنی که چی؟ آسمان که به زمین نیومده! اصلا بگو ببینم تو برای چی به جبهه اومدی؟ ها؟ برا تفریح؟ یا برا مهمونی؟ آدم که نیومده با این حرفا دلخور بشه؟ من نمیدونم اگه تو به جای من بودی چکار میکردی؟ فکر نمیکنم در این دنیای بی در و پیکر به اندازه من رنج و تنهایی کشیده باشی؟ از اول زندگیم همزاد غم و غصه بودم و همراه درد و رنج بزرگ شدم. در آسمان بلند زندگیام یک ستاره آشنا هم برایم سوسو نمیزند!
او راست میگفت. در دنیای به این بزرگی، هیچکس و کاری نداشت. وقتی که به مرخصی میآمد، اکثرا در پایگاه بسیج بود گاهی هم بچهها او را به خانه خود دعوت میکردند. اما هرگز از خود ضعف و ناتوانی نشان نمیداد و جزع و فزع نمیکرد. همیشه سرزنده و شاداب بود.
شهادت
وقتی که عملیات کربلای 5 آغاز شد با هم در یک گروهان بودیم شب اول عملیات بود ما مسافت زیادی از دریاچه مصنوعی موسوم به آبگرفتگی در دشت شلمچه را با لباسهای غواصی طی کرده بودیم.
دوشکا و تیربارهای دشمن شدیدا کار میکرد سطح آب را آتش پر حجمی پوشانده بود. پیشروی در آب با آن همه مواضع مثل سیمهای خاردار و موانع خورشیدی واقعا دشوار بود. بچهها یکی پس از دیگری، مظلومانه در داخل آب شهید میشدند تقریبا به نزدیکیهای دشمن رسیده بودیم یوسف داشت با فاصله کمی از من حرکت میکرد.
یوسف ناگهان از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت گلوله از سمت راست اصابت کرد و از سمت چپ خارج شد نزدیک بود در آب بیفتد که من گرفتمش. خون از دهان و گوشهایش فوران میکرد و او سرش را آرام به چپ و راست میچرخاند صدایش کردم: یوسف! یوسف! یوسف او آرام آرام زار میزد نمیتوانست چشمانش را باز کند.
دیدگانش پر از خون بود قطرات اشک امانم را برید خدایا! بچه ها چقدر غریبانه و دلگیر پرپر میشوند! لحظاتی بعد به آرامی نسیم سحری سر بر بالین شهادت گذاشت و به آرامشی به رنگ سبز و جاودانه فرو رفت پیشانیش را بوسیدم و وداعش گفتم. او شهید یوسف قربانی از گردان ولیعصر (عج) زنجان، لشگر عاشورا بود.
✅چکیده مقاله سرکار خانم نسرین نوری معاون پژوهش مدرسه علمیه کوثر ورامین و برنده رتبه ی سوم پایان نامه ی کارشناسی ارشد از یازدهمین جشنواره علامه حلی (ره)
✅موضوع مقاله : آیه میقات از منظر مفسران عرفانی معاصر شیعه با تاکید بر اندیشه های عرفانی امام خمینی ( ره )
http://www.kosarvaramin.ir/%d8%a2%db%8c%d9%87-%d9%85%db%8c%d9%82%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d8%b2-%d9%85%d9%86%d8%b8%d8%b1-%d9%85%d9%81%d8%b3%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d8%b1%d9%81%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%85%d8%aa%d8%a7%d8%ae%d8%b1-%d8%b4/
❣️می نویسم مادر، تو بخوان مرکز پرگار عشق❣️
🌟جشنواره فراخوان ایده های روز مادر🌟
🌸🍃کمتر از دو هفته دیگه یه روز مبارکه، روز میلاد بانوی دو عالم، حضرت زهرا علیهاالسلام، روز مادر💖💖
🌺🍃چطوری میتونیم توی این روز قشنگ بهترین اتفاق را برای شما بانوان عزیز رقم بزنیم 🤔🤔
🌸🍃حوزه علمیه خواهران با این گستردگی در استان تهران، چیکار میتونه بکنه که در سال 1400 مادران حوزوی یک خاطره بیاد ماندنی براشون رقم بخوره؟
☺️☺️ شما برامون بگید:
☘️با چه برنامه ویژه ای، شما که مادرید و یک بانو، حس می کنید یک اتفاق متفاوت و خارق العاده و جذاب رقم خورده؟
☘️چطوری روز میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها در سال 1400، یه خاطره ی خوش و متمایز از همه سال های خدمت و یا زندگیتون براتون رقم میخوره؟
☘️توی اون روز چیکار کنیم تا بهترین حس از مادر بودن رو تجربه کنید؟
☘️در روز مادر، حوزه علمیه خواهران به عنوان یک مرکز پرورش مادران انقلابی و دینی، چه کاری میتونه انجام بده که شهر یک صدا به احترام مادری، رنگ جدیدی به خودش بگیره؟ و به احترام مادران انقلابی تمام قد بایسته؟
🌹ایده های جذاب و کاربردی شما، به پشتوانه تجربیات خوبی که دارید، میتونه راهگشا باشه.🌹
🎁قطعا بهتریناشم جایزه های خوبی داره...🎁
🌸تشریف بیارید، با افتخار در خدمتتون هستیم. از طریق آدرس👇👇
🌐 https://survey.porsline.ir/s/f8WUmzcp
❇️یادتون باشه فقط تا 30 دی ماه فرصت دارید.
✨مدیریت حوزه علمیه خواهران استان تهران
https://eitaa.com/joinchat/3728801837C49d47ebf93
https://shokohmadari.razavi.ir/
لطفا مادران زیر چهل سال دارای سه فرزند به بالا سریعتر تا سایت بسته نشده است ثبت نام کنند
@mahdaviatvaramin
👇👇👇👇مهم مهم مهم👇👇👇👇
ثبت درخواست مهمان و انتقال و مرخصی تا روز دوشنبه تمدید شد.
1_795098160.mp3
4.11M
🏴 #وفات_حضرت_ام_البنین(س)
✅ادب حضرت ام البنین(س)
🎤حجت الاسلام #رفیعی
✨﷽✨
*ای مادر عباس، فدای پسرت*
*ای همسر خورشید،فدای قمرت*
*ای ام البنین، مادر مردان نبرد...*
*عالم به فدای چار، نور بصرت*
*✍مادر سقّا...*
*بدون تردید حضرت اموالبنین علیهاالسلام، از زنان بافضیلت و عارف به حق اهلبیت علیهم السلام بود.وی محبتی خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستی ایشان کرده بود. اهلبیت علیهمالسلام نیز برای او جایگاهی والا و موقعیتی ارزنده قائل بودند .*
*⚫️ حضرت امّالبنین علیهاالسلام هنگام برگشت کاروان کربلا به سوی مدینه، به بشیر گفت: «ای بشیر! از اباعبدالله الحسین علیه السلام برایم بگو»بشیر، خبر شهادت چهار* *فرزندش را به او داد. وی گفت:*
*«قَطَّعتَ نِیاطَ قَلْبِي، اَخْبِرنِي عَنْ اَبِي عَبْدِ اللّه علیه السلام ، اَوْلادِي وَمَنْ تَحتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِي عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیهالسلام.*
*🖤 ای بشیر! با این خبر ناگوار، بندهای دلم را پاره کردی. از حسین برایم خبر بده؛ فرزندانم و هر آنچه در زیر آسمان کبود است، فدای اباعبداللّه الحسین علیهالسلام باد». بشیر گفت:خداوند به سبب مصیبت مولایمان امام حسین علیه السلام به شما پاداش بزرگ عنایت کند. این سخنان حضرت ام البنین علیهاالسلام، نیروی ایمان و محبتش را به اهل بیت علیهمالسلام نشان میدهد.*
📚تذکرة الشهداء ، ص ۴۴۳
*✨▪️وفات حضرت ام البنین تسلیت▪️✨*
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
با عرض سلام خسته نباشید خدمت طلاب گرامی
به استحضارمیرساند پایگاه حوزه علمیه کوثردرنظردارد به مناسبت ایام الله دهه فجر نمایشگاهی از دستاوردهای طلاب عزیز درمصلی صاحب الزمان برگزار نماید،طلابی که تمایل به شرکت دراین نمایشگاه رادارند به آیدی زیر مراجعه نماینده
نفیسه کریمی
@NAFMKAR
باعرض سلام وقت بخیر خدمت طلاب عزیز مدرسه علمیه کوثر🌹🌹
درنظرداردبه مناسبت ایام ولادت حضرت صدیقه ی طاهره فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها)مراسم جشن باشکوهی درروز یکشنبه/۱۱/۵/ساعت۱۴:۳۰تا۱۶:۳۰ باحضور سرکار خانم دکتر عبدالحمید با همکاری هیات رزمندگان ورامین واحد خواهران در حسینیه ثارالله(گلزار شهدای گمنام )برگزار نماید.
دراین جشن باشکوه از مادران طلبه ی دارای۴فرزند به بالا تقدیر به عمل خواهدآمد.
حضورگرم شما رونق بخش محفل پرازنورماست.❤️❤️
فراخوان چهاردهمین جشنواره علامه حلی آغاز شد
طلاب زیر ۳۵ سال حوزههای علمیه برادران و خواهران سراسر کشور تا پایان روز شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ فرصت دارند در این جشنواره شرکت نمایند.
توضیحات تکمیلی در خصوص شرایط و مراحل جشنواره و ریزموضوعات بخش ویژه دوره چهاردهم را در سایت جشنواره علامه حلی(ره) مطالعه نمایید:
https://3c5.com/fPtfs
@jhelli_ir
باسلام و عرض ادب
قابل توجه عزیزانی که علاقمند به شرکت در جشنواره علامه حلی هستند . می توانند آثار علمی خود اعم از کتاب ،مقاله، تحقیق پایانی،پایان نامه دانشگاهی و حوزوی خود را تا تاریخ ۳۱اردیبهشت در کوثر نت قسمت سامانه فراخوان ها بارگذاری نمایند . اگر چنانچه موفق به بارگذاری نشدید به پی وی بنده اطلاع دهید . لطفاً قبل از ارسال وارد سایت شوید و شرایط را مطالعه بفرمائید.
حجت پناه:
همسر شهید نواب صفوی :
بعد از افطار به آقا گفتم :
دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم حتی نان خشک!
فقط لبخندی زد!
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم!
سحر برخاست، آبی نوشید!
گفتم: دیدید سحری چیزی نبود؛
افطار هم چیزی نداریم!
باز آقا لبخندی زد!
بعد از نماز صبح هم گفتم!
بعد از نماز ظهر هم گفتم!
تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم!
اذان مغرب را گفتند، آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود :
امشب افطارى نداریم؟
گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم؛ نداریم، نیست!
آقا لبخند تلخی زد و فرمود : یعنی آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟!
خندیدم و گفتم :
صد البته که هست؛
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم، بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا!
هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند!
طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در!
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند.
آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا
همه آمدند!
سلام و تحیت و نشستند.
آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند!
من هم گفتم: بله آب در لولهها به اندازه کافی هست!
رفتم و آوردم!
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند!
در همین هنگام باز صدای در آمد.
به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم :
برو در را باز کن، این دفعه حتماً از مشهدند!
الحمدلله آب در لولهها هست فراوان!
مرحوم نواب چیزی نگفت!
یوسف رفت در را باز کرد،
وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است!
گفتم: اینها چیه؟!
گفت: همسایه بغلی بود؛
ظاهراً امشب افطاری داشتهاند،
و به علتی مهمانی آنان بههم خورده است!
آقا نگاهى به من کرد، خندید و رفت.
من شرمنده و شرمسار!
غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم.
ميل کردند و رفتند.
آقا به من فرمود :
یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تاخیر شد چهقدر سر و صدا کردی؟!
وقتی هم نعمت رسید چهقدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست!
بعد فرمود: مشکل خیلیها همین است؛
نه سکوتشان منصفانه است و نه سر و صداشان!
وقتِ نداشتن داد میزنند!
وقتِ داشتن بخل و غفلت دارند!