گفتم : نگرانتیم ...
اینقدر موقع اذان توی جاده نزن کنار
چند دقیقه دیرتر نماز بخونی چی میشه؟
افتادی دست کومولهها چی؟
خندید!
گفت : تمام جنگ ما بخاطر همین نمازه
تمام ارزش نمازم
توی اولوقت خوندنشه!
#شهیدمهدیزینالدین
https://eitaa.com/joinchat/1835663527C2037793e97
نمیخواهم عکسش رو ببینم
چند روز پیش بچه دار شده بود.دم سنگر که دیدمش،لبه ی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون.
گفتم:"هان،آقا مهدی خبری رسیده؟"چشم هایش برق زد.
گفت:" خبر که... راستش عکسش رو فرستادن".
خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم.با عجله گفتم:"خب بده، ببینم".
گفت:" خودم هنوز ندیدمش". خورد توی ذوقم.
قیافه ام را که دید، گفت:" راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحه ی عملیات،اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش".
نگاهش کردم.چه می توانستم بگویم؟
گفتم:" خیلی خب،پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می بینم".
خاطره ای از #شهیدمهدیزینالدین/ تو که آن بالا نشستی،ص39-40
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf