قرار بود یک ماه بعد ازدواج کند. یک روز با پسر خالهاش رفته بودند سمت زرند که یک نفر را هماهنگ کنند تا برای شب عروسیاش برنامهای اجرا کند.
توی مسیر به پسر خالهاش میگوید: دوست دارم با شهادت عاقبت بهخیر بشم.
پسر خالهاش میگوید: این چه حرفیه؟! ناسلامتی داری کارهای عروسیات را انجام میدی.
#شهید_اسماعیل_عرب_گورچویی
از شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf