➖ نان سنگگ گرفته بودیم و می آمدیم طرف خوابگاه. چندتا سنگ به نانها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی. می گفت: «بچه بودم، یک بار نان سنگگ خریدم، سنگ هاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود. خانه که رسیدم، بابام سنگ ها رو جدا کرد داد دستم ،گفت برو بده به شاطر. نانواها بابت این سنگها پول میدهند.»( دوست شهید)
#شهید_احمدی_روشن
#من_مادر_مصطفی
#لقمه_حلال
#https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf