eitaa logo
کوثر نور
57 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
24 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 داستان گفتگوی حجاج و چوپان 💠 در بعضی تواریخ نوشته اند: وقتی حجاج بن یوسف ثقفی استاندار حجاز شده بود با دستگاه حکومتی حرکت می کرد.برای محل ماموریتش قبل از ظهردر بین راه به محلی رسید. آنجا خیمه زدند د دو طرف خیمه را بالا دادند تا هوا رد وبدل شود و هوا جریان پیدا کند.سفره که پهن کردند همینطورکه نگاه می کرد؛در مسافت دور چوپانی و چند گوسفند به چشم او خورد. چوپان در اثر گرما و سوزش آفتاب سرش رو زیر شکم گوسفندی کرده بود که لااقل آفتاب برسرش نتابد. حجاج رقتی کرد گفت بروید چوپان را بیاورید. 🍃🍂🍃 چوپان را آوردند اعتنایی به حجاج نکرد و گفت: بنشین. چوپان گفت: کار دارم باید مواظب گوسفندانم باشم. حجاج گفت: فعلا اینجا هم سایه است هم طعام لذیذ بنشین خوراک بخور و استراحت کن آن وقت برو. شبان گفت:قبلا جایی دعوت دارم. حجاج با تعجب پرسید کجا؟ چوپان گفت: جایی که از مهمانی تو بزرگتر است. حجاج با تعجب دوباره پرسید:او کیست؟ شبان گفت:من روزه ام روزه دار مهمان خداست. چوپان بیان و این ایمان خیلی شگفت است.💥💥 حجاج به او گفت:روز به این گرمی مناسب با روزه نیست ☀️ چوپان گفت: آتش جهنم گرمتر است»🔥🔥 یعنی تو از آتش🔥 جهنم خبر نداری. اگر خبر داشتی روزه در این گرما را مناسب می دانستی. 🍃🍂 حجاج گفت: امروز طعام زخور فردا روزه بگیر. 🍃🍂 چوپان گفت: آیا تو ضامن می شوی فردا زنده باشم؟ ازکجا شاید امروز آخر عمرم باشد. 🍃🍂🍃 حجاج متغیر شد: گفت: چه آدم کم عقلی هستی؛ چنین خوراک ملوکانه ای را که ذر عمرت ندیده و نخواهی دید؛🍃🍂 نمیخوری برای اینکه روزه هستی؟ شبان گفت: حجاج ! آیا تو این خوراک را پاکیزه و خوب قرار دادی؟«اگر خدا عافیت بدهد خوراک طیب می شود هر چند نان جو باشد. اگر خدا عافیت را بگیرد طیب نیست؛ هر چند این سفره باد.🍃🍂🍃 @kosarnoor1 💫✨✨🌺💫✨✨🌺💫✨✨🌺🍃🌱🍃🍃🌱🍃🌱🌱🍃
💞 رسول خدا صلی الله علیه و آله 🐠 ان الکذب یهدی الی الفجور و الی الفجور یهدی الی النار؛ 🦋 همانا دروغ؛ «انسان را» به زشتی ها؛ و زشتی ها؛ به آتش «جهنم» می کشاند. ۱۲ص۱۸۱ @kosarnoor1 💫✨✨🌺💫✨✨🌺💫✨✨🌺🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🍃🌱🍃🍃🌱🍃🌱🍃🌱
💞 رسول خدا صلی الله علیه و آله 🐠 ان الکذب یهدی الی الفجور و الی الفجور یهدی الی النار؛ 🦋 همانا دروغ؛ «انسان را» به زشتی ها؛ و زشتی ها؛ به آتش «جهنم» می کشاند. ۱۲ص۱۸۱ @kosarnoor1 💫✨✨🌺💫✨✨🌺💫✨✨🌺🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🍃🌱🍃🍃🌱🍃🌱🍃🌱
🔹 داستان گفتگوی حجاج و چوپان 💠 در بعضی تواریخ نوشته اند: وقتی حجاج بن یوسف ثقفی استاندار حجاز شده بود با دستگاه حکومتی حرکت می کرد.برای محل ماموریتش قبل از ظهردر بین راه به محلی رسید. آنجا خیمه زدند د دو طرف خیمه را بالا دادند تا هوا رد وبدل شود و هوا جریان پیدا کند.سفره که پهن کردند همینطورکه نگاه می کرد؛در مسافت دور چوپانی و چند گوسفند به چشم او خورد. چوپان در اثر گرما و سوزش آفتاب سرش رو زیر شکم گوسفندی کرده بود که لااقل آفتاب برسرش نتابد. حجاج رقتی کرد گفت بروید چوپان را بیاورید. 🍃🍂🍃 چوپان را آوردند اعتنایی به حجاج نکرد و گفت: بنشین. چوپان گفت: کار دارم باید مواظب گوسفندانم باشم. حجاج گفت: فعلا اینجا هم سایه است هم طعام لذیذ بنشین خوراک بخور و استراحت کن آن وقت برو. شبان گفت:قبلا جایی دعوت دارم. حجاج با تعجب پرسید کجا؟ چوپان گفت: جایی که از مهمانی تو بزرگتر است. حجاج با تعجب دوباره پرسید:او کیست؟ شبان گفت:من روزه ام روزه دار مهمان خداست. چوپان بیان و این ایمان خیلی شگفت است.💥💥 حجاج به او گفت:روز به این گرمی مناسب با روزه نیست ☀️ چوپان گفت: آتش جهنم گرمتر است»🔥🔥 یعنی تو از آتش🔥 جهنم خبر نداری. اگر خبر داشتی روزه در این گرما را مناسب می دانستی. 🍃🍂 حجاج گفت: امروز طعام زخور فردا روزه بگیر. 🍃🍂 چوپان گفت: آیا تو ضامن می شوی فردا زنده باشم؟ ازکجا شاید امروز آخر عمرم باشد. 🍃🍂🍃 حجاج متغیر شد: گفت: چه آدم کم عقلی هستی؛ چنین خوراک ملوکانه ای را که ذر عمرت ندیده و نخواهی دید؛🍃🍂 نمیخوری برای اینکه روزه هستی؟ شبان گفت: حجاج ! آیا تو این خوراک را پاکیزه و خوب قرار دادی؟«اگر خدا عافیت بدهد خوراک طیب می شود هر چند نان جو باشد. اگر خدا عافیت را بگیرد طیب نیست؛ هر چند این سفره باد.🍃🍂🍃 @kosarnoor1 💫✨✨🌺💫✨✨🌺💫✨✨🌺🍃🌱🍃🍃🌱🍃🌱🌱🍃