🍂
🔻پنهان زیر باران 5⃣3⃣
#سردارعلی_ناصری
عملیات خیبر با موفقیت انجام شد و با کمترین تلفات نیروها، توانستند جزایر مجنون را به تصرف خود درآوریم. دشمن حسابی غافلگیر شده بود. بعدها بچه ها برایم گفتند که عراقیها با ماشین در جزایر مجنون آوازخوان در حال عبور بودند که ما ناگهان مثل صاعقه بر سرشان فرود آمدیم و ماشین آنها را با آرپی جی ۷ به هوا فرستادیم و سربازان دشمن را به رگبار مسلسل بستیم و نابود کردیم. بسیاری از سربازان و افسران عراقی با لباس زیر غافل گیر و اسیر شده بودند.
روز دوم عملیات، حمید رمضانی پیشنهاد کرد که به خط مقدم برویم و آنجا را ببینیم. از روطه کنار رود دجله رفتیم. هنوز به قوس نود درجه رودخانه نرسیده بودیم که دشمن یک خمپاره فسفری زد. فوری به حمید گفتم:
. حمید، اینجا نمائیم، خیلی خطرناک است.
همراهمان، سعید خزائلی، فرمانده گروهان شناسایی، گفت:
- حمید، اینجا نمانیم خطرناک است. حمید رمضانی با لهجه دزفولی گفت: . بگذار کمی بمانیم و نگاه کنیم. من گفتم:
- حمید، نمانیم. فسفری زد و همین حالا شروع می کند به خمپاره جنگی زدن.
- نه، بمانیم.
هنوز از موتور پیاده نشده بودیم که یک خمپاره ۶۰ کنارمان منفجر شد. موج انفجار خمپاره، از روی زمین بلندمان کرد و آن طرف تر انداخت. حمید هراسان گفت:
- بچه ها، خوردید؟ من گفتم: . بله.
ترکشهای ریزی به سرم خورده بود و خون از سرم فواره می زد. پا و دستم هم زخمی شده بود.
حمید گفت:
- سعید، علی را برسان عقب.
بدجوری از سرم خون می رفت. با خودم گفتم: نکند شهید بشوم قرار شد من اسیر شوم و اسارت را خواستم. خدایا، شاهد باش السلام علیک یا ابا عبدالله. اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله ... و فرازهایی از زیارت عاشورا را خواندم.
_
سعید به همراه حمید با موتور مرا به عقبه رساند. هنوز هوش داشتم؛ اما خون زیادی از بدنم رفته بود و بی حس بودم.
🍂
🔻پنهان زیر باران 6⃣3⃣
#سردارعلی_ناصری
در عقبه، به دستم سرم وصل کردند و مشغول پانسمان سرم شدند که بیهوش شدم. قبل از آنکه از هوش بروم، فقط به سیامک بمان که بالای سرم بود، گفتم: مواظب حاج حمید باش. می دانی که خیلی دوستش دارم. نگذار جلو برود.
سیامک گفت: خود حمید هم ترکش خورده. حسابی تعجب کردم.
مرا با قایق به عقب آورده و از آنجا با آمبولانس به بیمارستان امام اهواز منتقل کرده بودند. نمی دانم چه کسی خانواده ام را خبر کرده بود. به بیمارستان آمدند و کلی ابراز احساسات کردند که متأثر شدم. در بیمارستان، از سرم عکس گرفتند. ترکش در جای خطرناکی نبود و نیاز به جراحی و بیرون آوردن نداشت. سرم را بخیه و پانسمان کردند و عصر همان روز مرخص شدم. من هم فوری خود را به جبهه و هور رساندم. دلم قرار نمی گرفت که من در اهواز باشم و بچه ها در خط مقدم مشغول نبرد با دشمن. بدنم بی حس بود و سرم درد می کرد؛ اما مردانگی نبود به این بهانه پشت جبهه بمانم. غروب به جبهه رسیدم. بچه ها مرا در آغوش گرفتند و بوسیدند و از اینکه جراحتم جدی نبود، خوشحال شدند. فردا صبح مطلع شدم که نیروهای کمکی به موقع نتوانسته اند خود را به نیروهای مستقر در القرنه برسانند. بچه ها تا المزرعه پیش رفته و خود را به پل المزرعه رسانده و نگهبانان پل را خلع سلاح کرده و به فرماندار شهر القرنه پیام فرستاده بودند که تسلیم شود و مقاومت نکند. فرماندار نظامی ابواعروبه نام داشت که مسئول شاخه بعث در القرنه بود. نگهبان پل وقتی پیام ایرانیان را به او می رساند، با پرخاش می گوید:
احمق بیشعور، این حرفها چیه میزنی؟ نیروهای ایرانی کجا بودند؟
- والله خودم دیدم. مرا آزاد کردند تا بیایم و پیغامشان را به شما بگویم.
- کجا؟
۔ سر پل المزرعه.
- ایرانی؟ مگر از آسمان آمده اند؟
- نمی دانم؛ اما آمده اند.
پیگیر باشید
جنگ بر سر امید_1399716234522.mp3
4M
👆🏻👆🏻
┄┅═🌸﷽🌸═┅┄
🌹"ألَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً " آیه ۳۹ سوره احزاب
🔰 جنگ بر سر امید
💢 تلاش اصلی جنگ نرم دشمن این روزها برای این موضوع است!
🎧 شاهد این ماجرا را در قرآن بشنوید
✨✨✨✨✨✨✨✨
☘️یا ذالجلال و الاکرام ، ۱۰۰ مرتبه☘️
🔅امروز یکشنبه
🗓 ۲۴ اسفند ۱۳۹۹هجری شمسی
🗓 ۳۰ رجب المرجب ۱۴۴۲ قمری
🗓 14 مارس 2021 میلادی
#ماه_رجب
┄┅═✧☘️🌸☘️✧═┅┄
انتخابات.m4a
3.78M
👆🏻👆🏻
✨✨✨✨✨✨✨✨
🎧 سپاه و #انتخابات۱۴۰۰
🎙سردار یدالله جوانی _ معاون سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🔻متاسفانه مطابق انتخابات گذشته برخی ها مدعی هستند که سپاه و بسیج از کاندیدای خاصی حمایت می کند‼️
🔹 سپاه طبق دکترین رفتار سیاسی سپاه و اسناد بالادستی، هرگز در انتخابات ورود مصداقی ندارد.
🔸سپاه حزب سیاسی نیست و رفتار سیاسی ندارد.
🔺مهمترین کاری که سپاه براساس چارچوب هاي قانونی انجام می دهد؛ دعوت مردم به حضور حداکثری در #انتخابات۱۴۰۰ است.
┄┅═✧☘️🌸☘️✧═┅┄