eitaa logo
خوشه چین
153 دنبال‌کننده
352 عکس
45 ویدیو
1 فایل
■امام علی علیه السلام: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» بنگر که چه گفته می‌شود نه این که چه کسی می‌گوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹اعتقاد به خدا و حکمرانی مسئولانه🔹 📢 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در تاریخ فلسفه سیاسی می‏ خوانیم که آنگاه که مفاهیم خاصّ اجتماعی و سیاسی در غرب مطرح شد و مسأله حقوق طبیعی و مخصوصاً حقّ حاکمیت ملّی به میان آمد و عدّه‏ ای طرفدار استبداد سیاسی شدند و برای توده مردم در مقابل حکمران حقّی قائل نشدند و تنها چیزی که برای مردم در مقابل حکمران قائل شدند وظیفه و تکلیف بود، این عدّه در استدلال های خود برای اینکه پشتوانه‏ ای برای نظریات سیاسی استبداد مآبانه خود پیدا کنند، به مسأله خدا چسبیدند و مدّعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسؤول نیست، بلکه او فقط در برابر خدا مسؤول است، ولی مردم در مقابل حکمران مسؤول‏ اند و وظیفه دارند. مردم حقّ ندارند حکمران را بازخواست کنند که چرا چنین و چنان کرده‏ ای؟ و یا برایش وظیفه معین کنند که چنین و چنان کن؛ فقط خداست که می‏ تواند او را مورد پرسش و بازخواست قرار دهد. مردم حقّی بر حکمران ندارند، ولی حکمران حقوقی دارد که مردم باید ادا کنند. از این رو طبعاً در افکار و اندیشه‏ ها نوعی ملازمه و ارتباط تصنّعی به وجود آمد میان اعتقاد به خدا از یک طرف، و اعتقاد به لزوم تسلیم در برابر حکمران و سلب حقّ هر گونه مداخله‏ ای در برابر کسی که خدا او را برای رعایت و نگهبانی مردم برگزیده‏ است و او را فقط در مقابل خود مسؤول ساخته است از طرف دیگر. و همچنین قهراً ملازمه به وجود آمد میان حقّ حاکمیت ملّی از یک طرف، و بی‏ خدایی از طرف دیگر. آقای دکتر محمود صناعی در کتاب آزادی فرد و قدرت دولت نوشته‏اند: «در اروپا مسأله استبداد سیاسی و اینکه اساساً آزادی از آن دولت است نه مال افراد، با مسأله خدا توأم بوده است. افراد فکر می‏ کردند که اگر خدا را قبول کنند، استبداد قدرت های مطلقه را نیز باید بپذیرند؛ بپذیرند که فرد در مقابل حکمران هیچ گونه حقّی ندارد و حکمران نیز در مقابل فرد هیچ گونه مسؤولیتی نخواهد داشت؛ حکمران تنها در پیشگاه خدا مسؤول است. لذا افراد فکر می‏ کردند که اگر خدا را بپذیرند باید اختناق اجتماعی را نیز بپذیرند، و اگر بخواهند آزادی اجتماعی داشته باشند باید خدا را انکار کنند؛ پس آزادی اجتماعی را ترجیح دادند.» از نظر فلسفه اجتماعی اسلامی، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسؤولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسؤول می‏ سازد و افراد را ذی حقّ می‏ کند و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرّفی می‏ کند. 📚 علل گرایش به مادیگرایی، ص ۱۵۷ - ۱۵۹ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹ادب و احترام🔹 📣 حجت الاسلام استاد قرائتی به عیادت یكى از مراجع رفتم، ایشان از جاى خود بلند شد و عمّامه‌اش را به سر گذاشت و نشست، علّت را پرسیدم. فرمود: به احترام شما. من تقاضا كردم راحت باشد و استراحت كند، ایشان قبول كرد و فرمود: حال كه اجازه مى‌دهى عمّامه را بر مى‌دارم. شاید من تمام درس هایى كه در محضرش خوانده‌ام فراموش كرده باشم، ولى این خاطره هنوز در ذهنم مانده كه به احترام من بلند شد و عمّامه به سر گذاشت. 📚 خاطرات استاد قرائتی، ج ۱، ص ۴۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹آزادی بیان🔹 ✍ رهبر معظم انقلاب اسلامی برای‌ بیدار کردن‌ عقل‌ جمعی‌، چاره‌ای‌ جز مشاوره‌ و مناظره‌ نیست‌ و بدون‌ فضای‌ انتقادی‌ سالم‌ و بدون‌ آزادی‌ بیان‌ و گفتگوی‌ آزاد با «حمایت‌ حکومت‌ اسلامی‌» و «هدایت‌ علماء و صاحب نظران‌»، تولید علم‌ و اندیشه‌ دینی‌ و در نتیجه‌، تمدن‌سازی‌ و جامعه‌پردازی‌، ناممکن‌ یا بسیار مشکل‌ خواهد بود. برای‌ علاج‌ بیماری‌ها و هتاکی‌ها و مهار هرج‌ و مرج‌ فرهنگی‌ نیز بهترین‌ راه‌، همین‌ است‌ که‌ آزادی‌ بیان‌ در چارچوب‌ قانون‌ و تولید نظریه‌ در چارچوب‌ اسلام‌، حمایت‌ و نهادینه‌ شود. 📚 پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسی‌های نظریه‌پردازی، ۱۳۸۱/۱۱/۱۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹اختلاف و احترام علما🔹 📣 حجت‌الاسلام استاد رضا مختاری جمع‌ بندی اینکه تکریم علما و اساتید، ولو اینکه بزرگترین اشتباه را داشته باشند، برای همه لازم است؛ مثلاً سهو‌ النبی شیخ صدوق و بعضی از فرمایشات شریف سید مرتضی درباره حضرت امام حسین {ع} که چه‌ بسا اگر الان برخی افراد بودند، خانه شیخ صدوق و سید مرتضی را سنگ‌ باران می‌ کردند! در حالی که هیچ روزی نیست که در حوزه‌ های علمیه نامی از این بزرگان برده نشود و از کتاب‌ های آنان استفاده نشود. ما نباید توقع داشته باشیم که همه افراد به یک شکل فکر کنند. در واقع محال است. همانطور که می‌ گویند اثر انگشت چند میلیارد انسان با یکدیگر متفاوت است، اندیشه انسان‌ ها هم مانند خطوط سرانگشتان آنان است. اصحاب ائمه در زمان حضور آنان با یکدیگر اختلاف داشتند. یونس بن عبدالرحمن با فضل بن شاذان یا دیگران با یکدیگر اختلافات کلامی و فقهی جدی داشتند، اما اینها نمی‌ تواند مجوزی برای بی‌ احترامی و توهین باشد. با این توصیفات آیا درست است که علامه شعرانی با این همه مراتب عشق و ارادت به سیدالشهدا و ائمه معصوم {ع} را هتک حرمت کنیم؟ آیا در این زمانه که یهود خبیث، وهابیت و بهائیت و دشمنان دیگر تمام همت خود را برای از بین بردن ریشه تشیع و اصل دین به کار بسته‌ اند، چنین کارهایی صحیح است؟ بزرگان همیشه توصیه کرده‌ اند که هر تخصص، زبان و بیان خاص خود را دارد؛ چه‌ بسا یک کتاب شرح نظریات فلان عالم، فقط توضیح نظر او برای فهم بهتر سخنانش است و نظر شارح نباشد، اما عده‌ ای به برخی کتاب‌ های شرح مراجعه و مطلبی را که برای تبیین نظر متن است به‌ عنوان نظر شارح عنوان می‌ کنند. 📚 گفتگو با مباحثات، ۱۴۰۰/۸/۱ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹مبالغه، دروغ، فحاشی ممنوع🔹 📣 حجت الاسلام سید محمود دعایی من برنامه یکی دو ماهه اول {رادیو انقلاب} را که مرتب و منظم کرده بودم، خدمت امام بردم. ایشان مروری کردند و بعد مرا خواستند و فرمودند که من برنامه‌ها را دیدم، مجموعا خوب بود، اما دو تذکر دارم. یکی اینکه سعی کنید مبالغه نکنید و دروغ هم نگویید. حقیقت را بگویید و اضافه هم نگوئید. همان حقیقت تأثیر خودش را دارد. دوم این که در برنامه ها فحاشی نکنید. به عرض ایشان رساندم که بنای ما حتی الامکان همین است، منتهی من نمی دانم کدام مطلب خلاف بوده که نظر شما را جلب نموده است. ایشان اشاره کردند به یک مطلبی که من آن را از جزوه ای که مرحوم چمران در اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان آمریکا نوشته بود نقل کرده بودم. من از این جزوه که یک جزوه تحلیلی در مورد وقایع ۱۵ خرداد بود، مطالب زیادی نقل کردم و آنها را در برنامه رادیویی به منظور دفاع از حرکت امام در جریان ۱۵ خرداد و افشای ادعاهای دورغین شاه مبنی بر اصلاحاتی که ادعا کرده بود، خواندم. در نهایت هم بیان کردم که شاه مدعی است امام از فئودال ها است، در صورتی که امام یک وجب زمین ندارد. امام فرمودند: نه، این طور نیست که یک وجب زمین نداشته باشم. ما در خمین یک قطعه زمین داریم که در اختیار اخوی است. ایشان کشاورزی می کند و درآمدش را بین فامیل و فقرا تقسیم می کنند. این که من زمین ندارم خلاف واقع است، شما واقعیت را بگویید. 📚 گوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی، ص ۸۵ الی ۸۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹دشمنان خدمتگزار🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری من مکرر در نوشته‏ های خودم نوشته‏ ام که من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند نه تنها متأثر نمی‏ شوم، از یک نظر خوشحال هم می‏ شوم، چون می‏ دانم پیدایش اینها سبب می‏ شود که چهره اسلام بیشتر نمایان شود. وجود افراد شکاک و افرادی که علیه دین سخنرانی می‏ کنند وقتی خطرناک است که حامیان دین آنقدر مرده و بی روح باشند که در مقام جواب برنیایند و عکس‏ العمل نشان ندهند. اما اگر همین مقدار حیات و زندگی در ملت اسلام وجود داشته باشد که در مقابل ضربت دشمن عکس‏ العمل نشان بدهد، مطمئن باشید که در نهایت امر به نفع اسلام است؛ همان طور که در طول سی چهل سال اخیر، کسروی پیدا شد علیه شیعه بالخصوص و احیانا علیه اسلام چیزها نوشت، توده‏ ای‏ ها آمدند در مسائل مادیگری حرف ها زدند و به اساس اسلام اعتراض کردند، افراد دیگری پیدا شدند که به نام حمایت از ملیت ایرانی علیه اسلام سخنانی گفتند؛ اینها بدون این که خودشان بخواهند و قصد داشته باشند، به طور غیر مستقیم آنقدر به اسلام خدمت کردند که خدا می‏ داند. وقتی کسروی آن کتاب ها را نوشت، تازه دست علمای اسلام رفت روی کاغذ و مسائلی را که در طول چند قرن در اثر این که اعتراض و تشکیک و ایرادی نشده بود پرده‏ هایی از ابهام روی آنها را گرفته بود و کم‏ کم خرافات و اوهامی هم درباره آنها پیدا شده بود، تشریح کردند. اصلا مردم نمی‏ دانستند مثلا در باب امامت چه باید بگویند، در باب تشیع چه باید بگویند، در باب تقیه چه باید بگویند، در باب بَداء چه باید بگویند. آن وقت علما شروع کردند به آشکار ساختن حقایق از زیر پرده‏ های اوهامی که در طول چند قرن در اثر نبودن شکاک و این دشمنان خدمتگزار به وجود آمده بود، و یک سلسله از مسائل خیلی بهتر روشن شد. توده‏ ای‏ ها چقدر به طور غیر مستقیم و بدون این که خودشان بخواهند، به منطق فلسفی و منطق اجتماعی اسلام خدمت کردند! یعنی سبب شدند که دست های علمای اسلام از آستین بیرون آمد و آثار نفیسی در این زمینه منتشر شد. یک دین زنده هرگز از این گونه حرف ها بیم ندارد، آن وقت بیم دارد که ملتش آنقدر مرده باشند که عکس‏ العمل نشان ندهند و متأسفانه ما در گذشته گاهی چنین حالتی داشته‏ ایم. 📚 آینده انقلاب اسلامی ایران، ص ۳۲۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹خصم درون🔹 ✍ مولوی ◽️ای شهان کشتیم ما خصم برون ◾️ماند خصمی زو بتر در اندرون ◽️کشتن این کار عقل و هوش نیست ◾️شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست ◽️دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست ◾️کو به دریاها نگردد کم و کاست ◽️هفت دریا را در آشامد هنوز ◾️کم نگردد سوزش آن خلق‌سوز ◽️سنگ ها و کافران سنگ‌دل ◾️اندر آیند اندرو زار و خجل ◽️هم نگردد ساکن از چندین غذا ◾️تا ز حق آید مرو را این ندا ◽️سیر گشتی سیر گوید نه هنوز ◾️اینت آتش اینت تابش اینت سوز ◽️عالمی را لقمه کرد و در کشید ◾️معده‌اش نعره زنان هل من مزید ◽️حق قدم بر وی نهد از لامکان ◾️آنگه او ساکن شود از کن فکان ◽️چونک جزو دوزخست این نفس ما ◾️طبع کل دارد همیشه جزوها 📚 مثنوی معنوی، دفتر اول ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹رهگذر شک🔹 ✍ دکتر سید يحیی یثربی شماری شک را پدیده ای نامیمون و ویرانگر نظام علمی و ارزشی دانسته، از آن گریزانند. اینان حق دارند، چون شک، جهل است و انسان تشنه علم است، اما باید از این نکته غفلت نکنند که شک، هدف نیست، بلکه وسیله ای برای دست یافتن به هدف اصلی و نهایی، یعنی علم و آگاهی است. سخن ما این نیست که شک از یقین بهتر است، بلکه می گوییم اگر کسی به دنبال یقین باشد، باید از رهگذر شک، به سوی آن گام بردارد. بشر سال های بسیار فهم خود را از جهان بر پایه یافته‌ های حسی خود شکل داده و شمار زیادی از گزاره های خود ساخته اش را نیز بر آنها افزوده بود. نخستین فيلسوفانی که قوای ادراکی بشر را زیر ذره بین برده، به ارزیابی توان و امکانات دستگاه ادراکی وی پرداختند، اساسی ترین نقش را در کامیابی علمی انسان به عهده گرفتند. نقادان و شکاکان همیشه راه گشا بوده اند. اگر ما به پيشداوری ها و داوری هایمان به دیده نقد ننگریم، ممکن است برای همیشه در غفلت بمانیم و گامی به جلو بر نداریم. بنابراین، یک محقق شک می کند تا راه یقین را کشف نماید، نه اینکه در شک بماند. شک سرمنزل مقصود نیست و تنها وسیله و روش است و بس. 📚 از یقین تا یقین (راه نو در معرفت شناسی و میتافیزیک)، ص ۴۴ - ۴۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹دست ها بالا، تسلیم🔹 📢 کیومرث صابری {گل آقا} 🌀 فرانسوا میتران تبریک به آقای رجایی گفت که: رئیس جمهور شدید مبارک باد. یک چنین چیزی. این چیزها را آقای رجایی همیشه می گفت که آقای صابری، تو در مدرسه معلم انشا بودی، من معلم ریاضی، منطق با من، این احساساتی است تو این را بنویس. 🌀 ... ما به میتران نوشتیم که بله شما از یک طرف به ما تبریک گفتی و از آن طرف پاریس را کرده اید مرکز سقر ضد انقلاب {زمانی بود که منافقین آنجا بودند} نمی دان کسی که می خواست این را به فرانسه ترجمه کند نفهمید یا فهمید و شیطنت کرد. ما یک سقر داریم به نام جهنم، این را جهنم ترجمه کرد. یک جوری ترجمه کرد که انگار پاریس را جهنم ضدانقلاب خواهیم کرد، یعنی تهدید و دخالت در امور داخلی. حالا اگر این هم نبوده باشد متنی که من نوشتم متن غیر دیپلماتیک بود، یعنی یک متنی بود که کسی به شما گفته است تبریک عرض می کنم و شما نگفتید غلط کردید، گفته اید برو خودت را بساز، خودت را درست کن. 🌀 جالب این است که من لیسانس علوم سیاسی هستم، در رژیم گذشته در امتحان سیاسی وزارت امور خارجه جزو چهل نفر اول قبول شدم. اما در مصاحبه رد شدم که اصلًا به خاطر رساله پایان تحصیل امور سیاسی ام درباره تجزیه و تحلیل فرمان حضرت علی به مالک اشتر بود که خودش آنجا کلی حرف دارد، ولی در رژیم سابق اصلا گوش به این حرف ها نبود. یک آدمی که لیسانس علوم سیاسی است و مثلا ادیب هم هست آمده است به رئیس جمهور یک مملکت که به رئیس جمهور خودش گفته است، به شما تبریک عرض می کنم، گفته است که تو اگر راست می گویی چرا نمی روی اخلاق خودت را درست کنی {خیلی بی ادبانه است} امضا محمد علی رجایی. 🌀 این نامه رفت. یک مانوری روی آن مرکز سقر و جهنم کردند و این خیلی به ضرر ما تمام شد. این، چیزی نبود، این را دشمن ساخته بود، ما این را نگفته بودیم که آنجا جهنم است و جهنم خواهیم کرد. اما اصل قضیه اصلا با عرف دیپلماتیک نمی خواند. از این طرف ما مشتهامون را بلند کردیم مرگ بر آمریکا، دیگر می گوییم مرگ بر فرانسه برای اینکه مسعود رجوی آنجاست و غیره. 🌀 ... یک روز دفترم نشسته بودم، آقای رجایی فشاری که روی شانه من داد دیدم ای داد بیداد، ما همین الان باید با هم دعوا کنیم. نگاه کردم رنگش مثل گچ پریده است. چی شده؟ 🌀 گفت: تو نمی دانی چکار کردی؟ گوشی از من امام کشید که در عمرم کسی این جور با من برخورد نکرده بود. 🌀 چی گفت امام؟ سر چی؟ خدایا چه خلافی کرده ایم؟ ما تمام دل مان با امام، تمام دل مان با انقلاب، چی شده؟ 🌀 گفت ... راجع به آن اطلاعیه جواب میتران. 🌀 گفتم: آقا به میتران می گفتی که این را بد ترجمه کرده اند ما مرکز سقر نوشتیم. 🌀 گفت: اصلا دعوا این نبوده است که، من هم فکر می کردم همین است امام به من گفت: یک کسی به تو گفته است تبریک عرض می کنم، تو به عنوان یک مسلمان باید بگوییم متشکرم. اصلا رئیس جمهور هم هیچ، تو چه جوری می زنی تو دهان رئیس جمهور یک مملکت، نخست وزیر یک مملکت، چرا؟ ادب مان کجا رفته است. گفت: من هر چی فکر کردم دیدم خب امام راست می گوید. 🌀 گفتم: هیچ هم امام راست نمی گوید چی چی راست می گوید، امام خودش می گوید مرگ بر آمریکا، خودش مقابل آن جوری، ملت زیر سایه امام این جوری بگویند مرگ بر فرانسه، امام هیچی نگوید من بنویسم تو بنویسی این جوری، حتما باید پیش امام بروی. 🌀 بالاخره در اولین ملاقات ... آمد این دفعه دیگر خوشحال، گفتم: چی شد؟ 🌀 گفت: خدا ما را فدایی امام بکند ما اصلا باید خودمان را با امام میزان بکنیم. من رفتم به او گفتم: آقا مشاور فضول ما این جوری می گوید. گفت: هم مشاور فضول تو درست می گوید، هم تو درست می گویی. اما کار شما غلط است. {این حرف ها را شما می گویید چرا ما نگوییم} پس هماهنگی دولت با رهبر کجاست با ملت کجاست؟ امام گفت: من یک آخوند هستم، اینجا نشسته ام دارم حرف می زنم چکاره هستم من، من تو عالم اسلام برای مسلمان ها باید حرف بزنم، حرف می زنم. تو پست سیاسی قبول کردی، تو رئيس جمهور مملکتی، رئيس جمهور مملکت باید به حرف سیاسی عمل کند در عرف سیاسی جواب می شنوی اما حق توهین نداری، در حالی که اگر کسی به تو گفت تبریک عرض می کنم هر کس بوده باشد، تو باید بگویی متشکرم، تمام. 🌀 دیدیم راست می گوید، علوم سیاسی را ما خواندیم، این بنده خدا تا قم بوده است در خانه اش بود. تا تبعید بوده باز در خانه اش بوده حداکثر راهش این بوده که رفته مثلا نجف مرقد حضرت علی {ع} دعا خوانده است یا شاید این را هم در قم بوده به جهت ازدحام مردم باید یک نیمه شب می رفته است. آن وقت این جور دنیا را با عرف و نزاکت دیپلماسی آن می شناسد که من علوم سیاسی خوانده نمی شناسم. گفتم: آقا به حضرت عباس دست ها بالا، تسلیم. 📙 خاطرات کیومرث صابری {گل آقا}، ناشر: چاپ و نشر عروج، ص ۲۵ - ۲۹ @khateratenghelab تلگرام
🔹شنیده ایم، می گویند🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری این چه مسلمانی‏ ای است که من و شما داریم و کبائر محرّمات اسلامی را هم مرتکب می‏ شویم؟ قرآن دیگر چقدر در مورد همین معصیت رایج میان ما، یعنی غیبت کردن و تهمت زدن داد بکشد؟! به خدا قسم انسان از این همه تهمت هایی که میان مردم است تعجب می‏ کند. می‏ دانید تهمت یعنی چه؟ ما دو گناه کبیره درجه یک داریم: یکی از آنها دروغ گفتن است و دیگری غیبت کردن. گناه کبیره یعنی گناهی که انسان به وسیله آن استحقاق جهنم رفتن را پیدا می‏ کند. 《لا یغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضاً ایحِبُّ احَدُکم انْ یأْکلَ لَحْمَ اخیهِ مَیتاً》 مردم! غیبت یک دیگر را نکنید. آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مسلمانش را در حالی که مرده است بخورد؟! گوشت مرده چقدر تنفّرآور است، خصوصاً اگر انسانْ مرده را بشناسد و دوستش بوده باشد. دیگر بالاتر از این تعبیر هم هست؟ تهمت یعنی دروغ به علاوه غیبت؛ یعنی دو گناه‏ که با هم دیگر توأم شوند اسمش می‏ شود تهمت، و چقدر در میان ما تهمت زدن رایج است! و بعضی از ما که می‏ خواهیم مقدسی کنیم، یک «می‏ گویند» اول حرفمان می‏ آوریم. مثلًا شخصی به یک نفر تهمتی زده، می‏ خواهیم از گردن خودمان رد کنیم، خیال می‏ کنیم که سر خدا را هم می‏ شود کلاه گذاشت! می‏ گوییم: می‏ گویند فلانی چنین است، می‏ گویند فلان جا چنین است. دیگری از ما می‏ شنود و در جای دیگر می‏ گوید: می‏ گویند چنین، و بعد می‏ گوید: خوب، من که نگفتم، من می‏ گویم دیگران گفته‏ اند که این‏ طور است. قرآن جلوی این را هم گرفته است، این را هم یک گناه بزرگ شمرده است، می‏ گوید: 《انَّ الَّذینَ یحِبّونَ انْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ امَنوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ‏》 آنان که دوست دارند در میان مردم حرف زشتی درباره فرد مؤمنی، افراد مؤمنی، یک مؤسسه ایمانی شیوع پیدا کند [برایشان عذاب دردناکی است] اگر از یک احمقی یا مغرضی یا کسی که معلوم است که ریشه حرفش در کجاست درباره کسی حرفی شنیدید، حق ندارید بگویید «شنیده‏ ام»، «می‏ گویند». خود این «می‏ گویند» ها اشاعه دادن فحشاست. 📚 آزادی معنوی، ص 136 ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹همه اینجا فاسقند؟🔹 ✍🏻 آیت الله نصرالل‍ه شاه‌آبادی آقای خویی می‌فرمود: روزی به استقبال آسیّد حسین - فرزند آیت الل‍ه سیّد ابوالحسن اصفهانی - رفته بودیم. در خان النّص، دیدم که تعدادی از طلّاب هم به احترام آسیّد ابوالحسن تا خان النّص برای استقبال آمده‌اند. اذان ظهر شد. هر کس گوشه‌ای ایستاد و نماز را فرادی خواند. در همین حال عربی آمد و به من گفت: سیّدنا! كلّكم فسقة؟! یعنی همهٔ این جمعیّت فاسق هستند که به هم اقتدا نکردند؟! آقای خویی می‌فرمود: من از حرف این عرب خیلی خجالت کشیدم که چرا با وجود این همه طلبه، اقامهٔ نماز جماعت صورت نگرفت. 📚 حدیث نصر، ص ۳۹۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔶 به نفع ارمنی تبریزی 📢 آيت‌الله مسلم ملکوتی 🌀 روزی یک نفر از آقایان ارامنه شکایتی آورد. من آن را بخصوص سفارش دادم تا خوب رسیدگی کنند و خدای نکرده حقی از آقایان اهل ذمه ضایع نشود. ماجرا از این قرار بود که او از یک بازاری در تبریز، منزل خریده بود. مقداری از مبلغ را داده و بقیه پولش را هم قرار بود در چند قسط پرداخت نماید. او به همین خاطر کامیون خودش را می فروشد تا پول آن را وصول کند، ولی طول می کشد و چند قسط آن به تاخیر می افتد و این هم زمان با پیروزی انقلاب بود. از طرفی صاحب منزل به بهانه این تاخیر، منزل را به آقای ارمنی تحویل نمی دهد و با انعقاد معامله دیگر به برادرش می فروشد. آقایان وقتی در دادگاه انقلاب این پرونده را بررسی می کنند در نهایت به نفع صاحب منزل حکم صادر می کنند و آن فرد ارمنی را خلع ید می نمایند. 🌀 وقتی پرونده را پیش من آوردند و قولنامه بنگاه و سندهای مربوطه را مطالعه کردم، متوجه شدم در اسناد و قولنامه شرط نکرده‌اند که اگر در مدت معین، خریدار پول نیاورد، فروشنده اختیار فسخ داشته باشد و یا معامله خود به خود فسخ شود. گفتم این حکم صحیح به نظر نمی‌رسد، چون هیچ شرطی در قولنامه نیست، بنابراین، فروشنده حق ندارد معامله را از طرف خود فسخ نماید. معامله به طور صحیح منعقد شده است. فروشنده می تواند به خاطر این تاخیر، فقط ادعای خسارت کند، ولی هرگز نمى‌ تواند معامله را به هم بزند، لذا قاضی پرونده به این نکته متوجه شد و حکم را به نفع فرد مسیحی تغییر داد و این موضوع در میان برادران مسیحی و ارمنی در تبريز و شهرهای دیگر پیچید. 🌀 از اعضای شورای خلیفه گری ارامنه چند نفر از پدران روحانی و نماینده مسیحیان در مجلس شورای اسلامی از تهران آمدند از من تشکر کردند. به آنها گفتم: "من کاره ای نیستم، این حکم اسلام است، شما باید از اسلام و رسول خدا {ص} تشکر کنید." از آن تاریخ، دیگر ارتباط اینها با ما هر روز صمیمی تر و گرم تر شد. 📙 خاطرات آیت الله مسلم ملکوتی، تدوین: عبدالرحیم اباذری، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۲۷۱ - ۲۷۳ @khateratenghelab
🔹خوی قدیمی و بیماری جدید🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری آنچه در میان ما معمول و متداول بوده و هست یک خوی قدیمی و یک بیماری نوظهور است. خوی قدیمی ما مداحی و ستایشگری و تملق است. بیماری جدید ما که علامت روشنفکری به شمار می ‏رود لکه ‏دار کردن و لجن مال کردن افراد است و به غلط نامش را «انتقاد» گذاشته ‏ایم. در عین اینکه آن خوی قدیم و این بیماری جدید به ظاهر معکوس یکدیگر می ‏باشند، از یک اصل و یک ریشه سرچشمه می ‏گیرند و آن «گزافه گویی» و هوایی سخن گفتن و مصلحت اجتماع را در نظر نگرفتن است. 📚 شش مقاله، ص ۳۷ - ۳۸ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹ایثار🔹 📣 آيت‌الله العظمی شبیری زنجانی گاهی باید ملاکات، کسر و انکسار و مصلحت اهم بر مهم مقدم شود. گاهی مومنی خودش را در معرض توهین قرار می‌دهد برای یک مصحلت اهم. از آقای آ سید عبدالله شرف الدین شنیدم می گفت: موقعی که کشور لبنان با فرانسوی ها جنگ داشت، پدر ما برای نجات شیعیان گرفتار در چنگ فرانسوی ها، خیلی شدید در مقابل آنها خضوع می کرد تا شیعیان را از مرگ و اعدام نجات دهد. 📚 جرعه ای از دریا، ج ۳، ص ۴۷۸ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔶 حماسۀ مردم فلسطین 🔸 امام خمینی (ره) حماسۀ مردم فلسطین یک پدیدۀ تصادفی نیست. آیا‏‎ ‎‏دنیا تصور می‌کند که این حماسه را چه کسانی سروده‌اند و هم اکنون مردم فلسطین به چه‏‎ ‎‏آرمانی تکیه کرده‌اند که بی‌محابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانۀ صهیونیست‌ها‏‎ ‎‏مقاومت می‌کنند؟ آیا تنها آوای وطن‌گرایی است که از وجود آنان دنیایی از صلابت‏‎ ‎‏آفریده است؟ آیا از درخت سیاست بازان خود فروخته است که بر دامن فلسطینیان میوۀ‏‎ ‎‏استقامت و زیتون نور و امید می‌ریزد؟ اگر اینچنین بود، اینها که سال‌هاست در کنار‏‎ ‎‏فلسطینیان و به نام ملت فلسطین نان خورده‌اند! شکی نیست که این آوای «الله اکبر» است،‏‎ ‎‏این همان فریاد ملت ماست که در ایران شاه را و در بیت‌المقدس غاصبین را به نومیدی‏‎ ‎‏کشاند. و این تحقق همان شعار برائت است که ملت فلسطین در تظاهرات حج دوشادوش‏‎ ‎‏خواهران و برادران ایرانی خود فریاد رسای آزادی قدس را سر داد و «مرگ بر امریکا،‏ ‎‏شوروی و اسرائیل» گفت؛ و بر همان بستر شهادتی که خون عزیزان ما بر آن ریخته شد او‏‎ ‎‏نیز با نثار خون و به رسم شهادت آرمید. آری، فلسطینی راه گم کردۀ خود را از راه برائت‏‎ ‎‏ما یافت. و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فروریخت، و چگونه خون‏‎ ‎‏بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد؛ و چطور خواب بنی اسرائیل در‏‎ ‎‏تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب درّیۀ فلسطین از شجرۀ مبارکۀ‏‎ ‎‏«لاشَرقیة و لاغربیة» ما برافروخت. و امروز به همان گونه که فعالیت‌های وسیعی در سراسر‏‎ ‎‏جهان برای به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است، برای خاموش کردن‏‎ ‎‏شعله‌های خشم ملت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد. و این تنها یک نمونه‏‎ ‎‏از پیشرفت انقلاب است. و حال آنکه معتقدین به اصول انقلاب اسلامی ما در سراسر‏‎ ‎‏جهان رو به فزونی نهاده است و ما اینها را سرمایه‌های بالقوۀ انقلاب خود تلقی می‌کنیم و‏‎ ‎‏هم آنهایی که با مرکّب خون طومار حمایت از ما را امضا می‌کنند و با سر و جان دعوت‏‎ ‎‏انقلاب را لبیک می‌گویند و به یاری خداوند کنترل همۀ جهان را به دست خواهند گرفت.‏‎ ‎‏امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ‏‎ ‎‏پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد شروع شده است. و من دست و بازوی همۀ عزیزانی که در‏‎ ‎‏سراسر جهان کوله‌بار مبارزه را بر دوش گرفته‌اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت‏‎ ‎‏مسلمین را نموده‌اند می‌بوسم؛ و سلام و درودهای خالصانۀ خود را به همۀ غنچه‌های‏‎ ‎‏آزادی و کمال نثار می‌کنم. و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض می‌کنم: خداوند آثار‏‎ ‎‏و برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است؛ و قلب‌ها و چشمان پرفروغ شما کانون‏‎ ‎‏حمایت از محرومان شده است و شرارۀ کینۀ انقلابی‌تان جهانخواران چپ و راست را به‏‎ ‎‏وحشت انداخته است. 📚 صحیفه امام، ج ۲۱، صفحه ۷۴
🔶 نقل نکن 🔸 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری شخصی آمد خدمت امام صادق علیه السلام و شروع کرد از تنگدستی خودش گفتن که خیلی فقیر شده‌ام، خیلی ناچارم و درآمدم کفاف خرجم را نمی‌دهد، چنین می‌کنم و چنان. حضرت به یکی از کسانشان فرمود: برو فلان مقدار دینار تهیه کن و به او بده. تا رفت بیاورد، آن شخص گفت: آقا! من والله مقصودم این نبود که از شما چیزی بخواهم. فرمود: من هم نگفتم که مقصود تو از این حرف‌ها این بود که از من چیزی می‌خواهی ولی من یک نصیحت به تو می‌کنم؛ این نصیحت از من به تو باشد که هر بیچارگی و سختی و گرفتاری که داری برای مردم نقل نکن زیرا کوچک می‌شوی. اسلام دوست ندارد مؤمن در نظر دیگران کوچک باشد؛ یعنی صورت خودت را با سیلی هم که شده سرخ نگه‏دار، عزّت خودت را حفظ کن. علی هم‏ می‌گوید: وَ رَضِی بِالذُّلِّ مَنْ کشَفَ ضُرَّهُ‏ آن کسی که درد خودش را، بیچارگی خودش را برای دیگران می‌گوید آبرو و عزّت خود را از بین می‌برد. همه جا می‌گوید: آقا! ما خیلی بیچاره هستیم، اوضاع ما خیلی بد است، اوضاعمان به قول امروزی‌ها خیلی درام است، چنین و چنان. 📚 آزادی معنوی، ص 205
سيماى لقمان لقمان، در دهمين سال حكومت حضرت داود در خانواده اى از نسل ابراهيم عليه السلام به دنيا آمد. كنيه او «ابوالاسود»، غلام سياه حبشى يا سودانى بود كه در ميان اهالى نوبه از قوم بنى اسراييل رشد يافت. برخى او را پسر خاله يا خواهرزاده حضرت ايوب عليه السلام مى دانند. او به خاطر داشتن چهره اى نازيبا و بدنى سياه ولى نيرومند، برده و گله دار قين بن حسر از ثروتمندان بنى اسراييل بود. پس از دريافت «حكمت» آزاد گرديد. لقمان از همراهان حضرت داود بود و بسيار به ديدار او مى رفت و ايشان را اندرز و آگاهى مى داد حضرت داوود عليه السلامهمواره به او مى فرمود: «خوشا به حـال تو كه حكمت به تو داده شد و به بلاى حكومت گرفتار نشدى» لقمان در دانش عقلى و اجتماعى و اخلاقى از فرزانگان دوره خويش شايسته تر بود. لحظه هاى بيكارى را به انديشه در شناخت خدا و جهان مى گذرانيد و براى زندگى به شغل خياطى، درودگرى سرگرم بود به خاطر داشتن هوش سرشار و انديشه ورزى زياد، تجربه و منطق محكم و بيان شيوا به «لقمان حكيم» مشهور گرديد و عمر او را در تاريخ از ۲۰۰ تا ۵۶۰ سال و در روايتى تا ۳۵۰۰ سال نقل كرده اند. روزى ندايى شنيد. اى لقمان! آيا مى خواهى خدا تو را جانشين خود در زمين كند تا بين مردم به حق حكم كنى. لقمان پاسخ داد: «اگر پروردگارم مرا اختيار دهد، عافيت را مى خواهم و بلا را نمى پذيرم ولى اگر او اراده كرده باشد خودش يارى ام مى نمايد و از خطا نگهم دارد». فرشتگان از فهم او شگفت زده شدند. بامدادان كه از خواب برخاست قلبش لبريز از «حكمت» بود. خداوند حكيم به لقمان «حكمت» عنايت كرد و او نيز از مقام «حكمت» به مقام «شكر» دست يافت. خداوند هم به پاس احترام و مقام لقمان، سفارش هاى حكيمانه او را در سوره لقمان براى مسلمانان، بازگو نموده است. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «لقمان در سايه خويشاوندى و مال و نيرومندى و زيبايى به آن مقام بلند نرسيد. بلكه او مردى بود كه در اطاعت خدا ايستادگى داشت. پرهيزكار، ساكت، باوقار، آينده نگر و تيزهوش و پندآموز بود در هر موضوعى عميقانه فكر مى كرد، از هر حادثه اى درس مى گرفت. روز نمى خوابيد و از خود مراقبت زياد مى نمود، كم خنده و شوخى مى كرد. از توجه دنيا شاد نمى شد و از پشت كردن آن اندوهناك نمى گشت. فرزندان زيادى داشت و همه قبل از او مردند و در مرگ آنها بردبارى را از دست نداد. يكى از روشهاى نيكوى او اين بود كه هر گاه دو نفر با هم اختلاف پيدا مى كردند، تا آشتى ميان آنها برقرار نمى ساخت آرام نمى گرفت. به مجالس دانشمندان اهميت مى داد و براى حكمرانان اندوهناك مى شد كه چگونه فريب چند روز مقام دنيايى را مى خورند». روزى يكى از بزرگان بنى اسرائيل از محلى گذر مى كرد، ديد كه گروهى از مردم مانند تشنگان آب گوارا به دور لقمان گرد آمده اند وبه سخنان حكيمانه او گوش مى دهند. آن رهگذر با تعجب به لقمان گفت: تو آن نيستى كه با ما گله دارى مى كردى؟ گفت: آرى. پرسيد: پس چگونه به اين مقام رسيده اى: لقمان فرمود: سه ويژگى مرا به اين مقام رسانيد: راستگويى، امانت دارى، دورى از كارهاى بيهوده 📚 وبگاه کتابخانه احادیث شیعه
🔸 نفرت پراکنی رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات نوروزی خود سخنانی در زمینه اختلافات و نوع مواجه با آنها فرمودند که مورد استقبال هیچ کدام از جناح‌های اصولگرا و اصلاح‌طلب قرار نگرفت و مغفول ماند. فعالان سیاسی بایسته است خود را مخاطب این سخنان - که نیاز جدی زمانه ماست - قرار داده و برای پیشبرد آن تلاش نمایند. فرازهای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی: «نکته‌ی بعدی در باب منافع ملّی، مسئله‌ی اتّحاد دل‌های مردم است؛ اتّحاد عزم‌ها و اراده‌های مردم است. ما در این زمینه متأسّفانه مشکلاتی داریم، عقب‌افتادگی‌هایی داریم؛ ارتباط و همدلی اجتماعی خیلی مهم است؛ در این زمینه دچار غفلت شدیم؛ خودمان به دست خودمان در وحدت ملّی‌مان اختلال ایجاد می‌کنیم. همه‌ی ‌ما در این غفلت شریکیم؛ همه‌‌ی ما وظیفه داریم که وحدت ملّی را، اتّحاد مردم را، اتّحاد مردم و مسئولین را حفظ کنیم؛ روزبه‌روز آن را تقویت کنیم؛ این سیاست قطعی نظام جمهوری اسلامی از روز اوّل بوده است. امام بزرگوار از روز اوّل روی یکی از چیزهایی که همیشه تکیه می‌کرد، مسئله‌ی «اتّحاد» بود. بعضی‌ها با یکدیگر سر مسائل جناحی، مسائل سیاسی اختلاف پیدا می‌کردند، امام (رضوان الله علیه) به اینها نهیب می‌زد و می‌گفت: «هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید».  اختلاف فکری، اختلاف سلیقه‌، اختلاف سیاسی در یک کشور یک امر طبیعی است، امّا نفرت‌پراکنی غیر از اینها است. خب یک نظری شما دارید، یک نظری دیگری دارد، اینها با همدیگر یکسان نیست، اشکالی هم ندارد، امّا این نباید موجب نفرت‌پراکنی بشود، نباید افراد را از یکدیگر متنفّر بکند، دشمنِ یکدیگر بکند، اجازه بدهد که هر کدام علیه یکدیگر، علیه آن دیگری، به هر وسیله‌ای که ممکن است، موجب اهانت و آزار و مانند اینها بشوند؛ احیاناً با افترا و دروغ و مانند این چیزها هم همراه بشود که خب این خیلی مشکل است. به نظر من رقابت‌های داخلی به جای خودش محفوظ ــ البتّه در داخل کشور در زمینه‌ی مسائل گوناگون سیاسی و غیره، رقابت‌هایی وجود دارد، این به جای خود محفوظ ــ امّا همه باید با هم باشند، همراه باشند. در یک خانواده ممکن است دو برادر با هم دو سلیقه‌ی مختلف داشته باشند امّا برادری‌شان از بین نمی‌رود؛ کار به دشنام و دروغ و اهانت و مانند اینها نباید بکشد؛ این را همه باید مراقبت کنند. این هم مسئله‌ی اساسی و مهمّی است، تأکید می‌کنم و توصیه می‌کنم به جوان‌های عزیزمان که سعی کنند در داخل جامعه نفرت‌پراکنی انجام نگیرد. خب اختلاف سلیقه‌ای وجود دارد، اشکالی هم ندارد امّا همه با هم برادروار در کنار هم، روی مسائل کلّی جامعه و در مقابله و مواجهه‌ی با مخالفین کشور، مخالفین جمهوری اسلامی، مخالفین ملّت ایران، یکسان بِایستند و حرکت کنند.» ◾️سخنرانی نوروزی در جمع اقشار مختلف مردم، ۱۴۰۳/۱/۱
🔸 شیر مردان 🔸 ▫️شیر مردانند در عالم مدد ▪️آن زمان کافغان مظلومان رسد ▫️بانگ مظلومان ز هرجا بشنوند ▪️آن طرف چون رحمت حق می‌دوند ▫️آن ستون‌های خلل‌های جهان ▪️آن طبیبان مرض‌های نهان ▫️محض مهر و داوری و رحمتند ▪️همچو حق بی‌علت و بی‌رشوتند ▫️این چه یاری می‌کنی یکبارگیش ▪️گوید از بهر غم و بیچارگیش ▫️مهربانی شد شکار شیرمرد ▪️در جهان دارو نجوید غیر درد ▫️هر کجا دردی دوا آنجا رود ▪️هر کجا پستیست آب آنجا دود ▫️آبِ رحمت بایدت، رو پست شو ▪️وانگهان خور خمر رحمت، مست شو 🔹 منبع: مثنوی معنوی، دفتر دوم، اعتماد کردن بر تملق و وفای خرس
🔸 نور ماه ▪️نکوتر بتاب امشب اى نور ماه ▪️که روشن کنى روى این بزمگاه ▪️بسا شمع رخشنده تابناک ▪️ز باد حوادث فرو مرده پاک ▪️حریفان به یکدیگر آمیخته ▪️صراحى شکسته، قدح ریخته ▪️به یک سوى ساقى برفته ز دست ▪️به سوى دگر مطرب افتاده مست ▪️بتاب امشب اى مه که افلاکیان ▪️ببینند جانبازى خاکیان ▪️مگر نوح بیند کزین موج خون ▪️چسان کشتى آورد باید برون ▪️ببیند خلیل خداوندگار ▪️ز قربانى خود شود شرمسار ▪️کند جامه موسى به تن چاک‏چاک ▪️عصا بشکند بر سر آب و خاک ▪️مسیحا اگر بیند این رستخیز ▪️صلیب و سلب را کند ریزریز ▪️محمد سر از غرفه آرد برون ▪️ببیند جگرگوشه را غرق خون 🔹 استاد حسین مسرور سخنیار اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره مرحوم علامه جعفری از تاثیر رفتار با مردم
🔹آتش حسد🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری داستان خیلی معروفی در کتب تاریخ نقل می‌کنند: در زمان یکی از خلفا، مرد ثروتمندی غلامی خرید. از روز اولی که او را خرید، مانند یک غلام با او رفتار نمی‌کرد، بلکه مانند یک آقا با او رفتار می‌کرد. بهترین غذاها را به او می‌داد، بهترین لباس ها را برایش می‌خرید، وسایل آسایش او را فراهم می‌کرد و درست مانند فرزند خود با او رفتار می‌کرد، گویی پرواری برای خودش آورده است. غلام می‌دید که اربابش همیشه در فکر است، همیشه ناراحت است. بالاخره ارباب حاضر شد او را آزاد کند و سرمایه زیادی هم به او بدهد. یک شب درد دل خود را با غلام در میان‌ گذاشت و گفت: من حاضرم تو را آزاد کنم و این مقدار پول هم بدهم، ولی می‌دانی برای چه این همه خدمت به تو کردم؟ فقط برای یک تقاضا. اگر تو این تقاضا را انجام دهی، هرچه که به تو دادم حلال و نوش جانت باشد و بیش از این هم به تو می‌دهم. ولی اگر این کار را انجام ندهی، من از تو راضی نیستم. غلام گفت: هرچه تو بگویی اطاعت می‌کنم، تو ولی نعمت من هستی و به من حیات دادی. گفت: نه، باید قول قطعی بدهی، می‌ترسم اگر پیشنهاد کنم قبول نکنی. گفت: هرچه می‌خواهی پیشنهاد کنی بگو تا من بگویم «بله». وقتی کاملًا قول گرفت، گفت: پیشنهاد من این است که در یک موقع و جای خاصی که من دستور می‌دهم، سر مرا از بیخ ببری. گفت: آخر چنین چیزی نمی‌شود. گفت: خیر، من از تو قول گرفتم و باید این کار را انجام دهی. نیمه شب غلام را بیدار کرد، کارد تیزی به او داد و با هم به پشت بام یکی از همسایه‌ها رفتند. در آنجا خوابید و کیسه پول را به غلام داد و گفت: همین جا سر من را ببر و هرجا که دلت می‌خواهد برو. غلام گفت: برای چه؟ گفت: برای اینکه من این همسایه را نمی‌توانم ببینم. مردن برای من از زندگی بهتر است. ما رقیب یکدیگر بودیم و او از من پیش افتاده و همه چیزش از من بهتر است. من دارم در آتش حسد می‌سوزم، می‌خواهم قتلی به پای او بیفتد و او را زندانی کنند. اگر چنین چیزی شود، من راحت شده‌ام. راحتی من فقط برای این است که می‌دانم اگر اینجا کشته شوم، فردا می‌گویند جنازه‌اش در پشت بام رقیبش پیدا شده، پس حتماً رقیبش او را کشته است، بعد رقیب مرا زندانی و سپس اعدام می‌کنند و مقصود من حاصل می‌شود! غلام گفت: حال که تو چنین آدم احمقی هستی، چرا من این کار را نکنم؟ تو برای همان کشته شدن خوب هستی. سر او را برید، کیسه پول را هم برداشت و رفت. خبر در همه جا پیچید. آن مرد همسایه را به زندان بردند. ولی همه می‌گفتند: اگر او قاتل باشد، روی پشت بام خانه خودش که این کار را نمی‌کند، پس قضیه چیست؟ معمایی شده بود. وجدان غلام او را راحت نگذاشت، پیش حکومت وقت رفت و حقیقت را این‌طور گفت: من به تقاضای خودش او را کشتم. او آنچنان در حسد می‌سوخت که مرگ را بر زندگی ترجیح می‌داد. وقتی مشخص شد قضیه از این قرار است، هم غلام و هم مرد زندانی را آزاد کردند. 📚 انسان کامل، ص ۱۲۲ - ۱۲۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔸 رحمت بیکران ✍ شیخ عطار نیشابوری ▪️در کنار دجله سلطان بایزید ▪️بود روزی فارغ از خیل مرید  ▪️ناگهان از بام عرش کبریا ▪️این ندا آمد که ای شیخ ریا ▪️میل آن داری که بنمایم به خلق ▪️آنچه را داری تو در این کهنه دلق؟  ▪️تا خلایق قصد آزارت کنند ▪️تیر باران بر سر دارت کنند  ▪️جملگی گویند کاو دیوانه است ▪️وز طریق دین حق بیگانه است؟  ▪️در جوابش گفت می‌خواهی تو هم ▪️شمه‌ای از رحمتت سازم رقم؟  ▪️تا خلایق از عبادت رم کنند؟ ▪️وز نماز و روزه و حج کم کنند؟  ▪️ره به کوی بی‌نیازیت برند؟ ▪️پی به سر خلق سازیت برند؟  ▪️پس ندا آمد که ای شیخ کهن ▪️نی ز ما و نی ز تو رو دم مزن