🔷 حجاب، حفظ امنيت و آرامش روانى
🔹 عليرضا مستشارى
يكى از غرايز خدادادى در ساختمان وجودى انسان، غريزه جنسى است كه نيرومندترين و ريشهدارترين غريزه آدمى است و در صورت كنترل، علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، مىتواند موجب امنيت روانى انسانها شود. در قوانين اسلام، براى استفاده درست از اين غريزه حياتى، راهكار گوناگونى مطرح شده كه «حجاب» و وجود حريم بين زن و مرد، يكى از راهكارهاى مهم آن است. بدون شك، نبودن حريم بين زن و مرد و آزادى معاشرتهاى تعريف نشده و بىبندوبار (با آرايشهاى گوناگون)، هيجانها و التهابهاى جنسى را فزونى مىبخشد و تقاضاى برهنگى و سكس را به صورت يك عطش روحى و يك خواست سيرىناپذير، درمىآورد.
اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين، توجه كامل داشته و تدابير زيادى براى تعديل و رام كردن آن انديشيده است و در اين زمينه، هم براى زنان و هم براى مردان، تكاليف خاصى را معين كرده است. وظيفه مشترك زن و مرد اين است كه چشم خويش را از نگاه به نامحرم، بپوشانند و از نگاه شهوتآميز، بپرهيزند؛ اما زنان- به خاطر جاذبههاى بيشتر- وظيفه خاصى دارند و آن اين كه بدن خود را از مردان بيگانه بپوشانند و در اجتماع با آرايشهاى تحريكآميز، ظاهر نشوند و به جلوهگرى و دلربايى نپردازند؛ تا زمينه انحراف مردان و به ويژه جوانان فراهم نشود.
لباس افراد جامعه به ويژه لباس زنان، نمىتواند به هر شكل و اندازهاى باشد و بايد حد و ضابطهاى داشته باشد. بىبندبارى در پوشش و لباس، موجب بىبندبارى در تحريك غريزه جنسى است. تحقيقات علمى- در فيزيولوژى و روانشناسى- درباره تفاوتهاى جسمى و روحى زن و مرد، ثابت كرده است كه مردان نسبت به محركهاى چشمى شهوتانگيز، حساستر از زنانند و برعكس، زنان در مقابل محركهاى لمسى، حساسيت بيشترى دارند. اين مزيتهاى جنسى در استعداد حسى، آموخته يا اكتسابى نيست؛ بلكه از زمان كودكى آشكار است.
اصطلاح «چشم چرانى» كه براى اين ويژگى مردان به كار مىرود، زاييده حساسيت مردان نسبت به محركهاى بينايى شهوانى است؛ چون دامنه و برد حس بينايى، زياد است و از اين گذشته وسعت زيادى از محيط در آن واحد ديده مىشود.
از سوى ديگر، چون حس لامسه، دامنه و برد زياد ندارد و فعاليتش محدود به تماس از نزديك است و هورمونهاى جنسى زن به صورتى دورهاى ترشح مىشوند و به طور متناوب عمل مىكنند، تأثير محركهاى شهوانى بر زن، صورتى بسيار محدود دارد و از اين نظر، فعاليت زنان بسيار كم است؛ بر خلاف مردان كه ترشح اندروژنها در آنان صورتى يكنواخت دارد و هيچ عامل طبيعى آن را قطع نمىكند. مردان به صورتى گستردهتر، تحت تأثير محركهاى شهوانى قرار مىگيرند و از اين نظر، فعالترند.
📚 هفت سين حجاب (هفت پرسش درباره پوشش و حجاب)
🔷 نقش حجاب در حفظ خانواده و پیشگیری از فحشا
🔹 عليرضا مستشارى
بىترديد بنيان خانواده، يكى از مقدسترين بنيادهاى اجتماعى است كه بشر تا به حال به خود ديده است. نقش خانواده در ايجاد جامعه سالم، يك نقش بىبديل است و در اين ميان، نقش حجاب و پوشش اسلامى در سلامت و استمرار پيوند خانوادگى، غير قابل انكار است؛ در مقابل، برهنگى، سمّ كشندهاى براى نظم و پيوند موجود در نهاد خانواده است.
آمارهاى مستند، نشان مىدهد كه با افزايش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشويى در دنيا، همواره بالا رفته است؛ زيرا «هر چه ديده بيند، دل كند ياد» و هر چه دل در مقوله هوسهاى سركش بخواهد، به هر قيمتى باشد، به دنبال آن مىرود و به اين ترتيب، هر روز دل به دلبرى جديد مىبندد و با قبلى وداع مىكند؛ اما در محيطى كه «حجاب» حاكم است و ديگر شرايط اسلامى رعايت مىشوند، دو همسر، تعلق به يكديگر دارند و احساسات و عشق و عواطفشان، مخصوص يكديگر است. در بازار آزاد برهنگى، قداست پيمان زناشويى، مفهومى ندارد؛ خانوادهها به سادگى متلاشى مىشوند و كودكان، بىسرپرست مىمانند.
گسترش دامنه فحشا و افزايش فرزندان نامشروع، يكى از دردناكترين پيامدهاى بىحجابى و آزادىهاى بىحد و حصر جنسى است كه در جوامع غربى و ساير جوامع مشابه، كاملا مشهود است. عامل اصلى فحشا و ازدياد فرزندان نامشروع، منحصر به فرهنگ برهنگى و بىحجابى نيست؛ بلكه يكى از عوامل اصلى و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جريان روبهرشد تولد فرزندان نامشروع، مسئله برهنگى و بىحجابى است. امروزه يكى از مشكلات جوامع غربى، تولد روبه رشد فرزندان نامشروع و بدون شناسنامه است؛ فرزندانى كه داراى پدر و مادر نامشخصى هستند و از نظر حقوقى، مشكلات فراوانى را به همراه آورده، نظم اجتماعى جوامع غربى را تهديد مىكنند.
📚 هفت سين حجاب (هفت پرسش درباره پوشش و حجاب)
🔷 رمز دستيابى لقمان به حكمت
🔹 آیتالله محمدمحمدی ریشهری
▪️مردى در برابر لقمان حكيم ايستاد و به وى گفت: تو لقمانى؟ تو برده بنى نحاسى؟
▪️لقمان جواب داد: آرى!
▪️او گفت: پس تو همان چوپان سياهى؟
▪️لقمان گفت: سياهىام كه واضح است! چه چيزى باعث شگفتى تو درباره من شده است؟
▪️آن مرد گفت: ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر درِ خانه تو و قبول كردن گفتههاى تو.
▪️لقمان گفت: برادرزاده! اگر كارهايى كه به تو مىگويم، انجام بدهى، تو هم همينگونه مىشوى.
▪️گفت: چه كارى؟
▪️لقمان گفت: فرو بستن چشمم، نگهدارى زبانم، پاكى خوراكم، پاكدامنىام، وفا كردنم به وعده و پايبندىام به پيمان، و مهماننوازىام، پاسداشت همسايهام و رها كردن كارهاى نامربوط. اين، آن چيزى است كه مرا چنين كرد كه تو مىبينى.
▪️در حديث نبوى آمده است: «حَقّا أقولُ: لَم يَكُن لُقمانُ نَبِيّا و لكِن كانَ عَبدا كَثيرَ التَّفَكُّرِ، حَسَنَ اليَقينِ أحَبَّ اللّهَ فَأَحَبَّهُ و مَنَّ عَلَيهِ بِالحِكمَةِ» یعنی حقيقتا مىگويم: لقمان، پيامبر نبود؛ بلكه بندهاى انديشمند بود، يقينى نيكو داشت، خدا را دوست مىداشت و خداوند هم او را دوست داشت و با اعطاى حكمت به او، بر وى منّت گذاشت.
▪️امام على عليه السلام مىفرمايد: «مَن أخلَصَ للّهِِ أربَعينَ صَباحا، يَأكُلُ الحَلالَ، صائِما نَهارَهُ، قائِما لَيلَهُ، أجرَى اللّهُ سُبحانَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ» یعنی هر كس چهل روز اخلاص داشته باشد، حلال بخورد، روز را روزه بگيرد و شبزندهدارى كند، خداوند پاك، چشمههاى حكمت را از دلش بر زبانش روان مىسازد.
📚 حکمتنامه لقمان، (زندگی نامه لقمان)، تالیف: آیتالله محمدمحمدی ریشهری (ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 من خادم نعلین فاطمهام.
🔸 دفاع متفکر بزرگ اهل سنت دکتر عدنان ابراهیم از حضرت فاطمه (س) در مقابل شیخ وهابی عثمان الخمیس
🔶 روزگار دو روز است.
🔻 قالَ اَمِيرُالْمُؤْمِنيِنَ عَلِىٌّ عليه السلام: اَلدَّهْرُ يَوْمانِ، يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ، فَاِذا كانَ لَكَ فَلا تَبْطَرْ، وَ اِذا كانَ عَلَيْكَ فَلا تَحْزَنْ فَبِكِلَيْهِما سَتُخْتَبَرُ.
🔹 اميرالمؤمنين علی علیه السلام میفرمايند:
روزگار دو روز است، روزى به نفع توست و روزى بر ضرر تو، پس روزى كه به نفع تو است شادى بيش از حد مكن و هنگامى كه به زيان توست ناراحت مباش (صبر كن) زيرا هر دو مايه آزمايش و امتحان توست (و مىگذرد).
📚 بحار الأنوار, جلد ۷۵, صفحه ۴۴
🔷 خطر منافقین
🔹 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره)
قرآن مجید درباره کفار دو آیه ذکر کرد و درباره مؤمنین سه یا چهار آیه، ولی وقتی به منافقین میرسد حدود سیزده آیه در این باره بحث میکند؛ به علاوه آیات مربوط به منافقین را در چند مورد با کلمه اَلا (آگاه باشید!) آغاز کرد. چرا قرآن این همه درباره معرفی منافقین اهتمام نموده است؟
این مسئله را - که چرا این همه قرآن روی منافقین تکیه کرده است - مفسرین طرح کردهاند و معمولاً چنین پاسخ دادهاند: با وجود اینکه منافق یکی از اقسام کافر است، در عین حال چنانکه از قرآن در بعضی موارد استفاده میشود، منافق خطرش برای اسلام از کافر بیشتر است، زیرا کافر - یعنی کسی که قرآن اصطلاحاً او را کافر میخواند - کسی است که خدا و پیغمبر را قبول ندارد، ولی صداقت دارد، یعنی علناً اظهار میکند و تکلیف مردم با او روشن است. ولی آن کس که بر روی عقیده قلبی خود روپوش نهاده و به زبان طوری سخن میگوید و در دل طور دیگر است، خطرش بسیار زیاد است. زیرا مردم مسلمان را گول میزند، و هیچ گاه مردم از کفار گول نمیخورند. و لذا میفرماید: «انَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْک الْاسْفَلِ مِنَ النّارِ»
اینکه در تاریخ میبینیم پیامبر جنگید و پیروز شد ولی علی علیه السلام نتوانست مانند رسول (ص) پیش ببرد، جهتش همین است که پیامبر با کفار جنگید و علی با منافقین؛ یعنی رسول الله با مردمی جنگید که در مسلک و مرام خودشان صادق و صریح بودند و وقتی میگفت بگویید لا اله الّا الله میگفتند ما قبول نداریم. در مقابل رسول الله ابوسفیان شعار میداد: اعْلُ هُبَل، اعْلُ هُبَل و پیغمبر در مقابل آنان میگفت بگویید: اللهُ اعْلی وَ اجَلُّ، و بالاخره الله با هبل رو در روی هم قرار میگرفت، لذا نتیجه معلوم بود: پیروزی الله و شکست هبل.
ولی علی (ع) با همان ابوسفیانها روبرو بود اما شعارشان شعار اسلام بود. معاویه که همواره دنباله رو اهداف پدرش ابوسفیان بود اگر علناً شعارش اعْلُ هُبَل میبود صددرصد از علی شکست میخورد، ولی اینک لباس اسلام به تن کرده و به جای اعْلُ هُبَل گفتن در حالی که برای اسلام اشک تمساح میریزد شعار میدهد که: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً فَلا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ انَّهُ کانَ مَنْصوراً»
و فریاد میزد: خلیفه مظلوم پیامبر، عثمان، شهید شده است. ایها الناس! مگر میشود خون خلیفه پیامبر هدر رود؟! و بدین وسیله مردم را برای انتقام گرفتن از قاتلین عثمان بسیج مینماید و سپس علی (ع) را به عنوان رهبر آنان معرفی میکند! و حال اینکه کشنده واقعی عثمان خود معاویه است و این کلام علی (ع) در نهجالبلاغه است که: «وَ هُمْ یطْلُبونَ دَماً هُمْ سَفَکوهُ» و نیز میفرماید: آن روزی که عثمان کمک خواست چرا به او کمک نکردی؟! چون منتظر بودی عثمان کشته شود و از کشتهاش بهرهبرداری کنی.
جاسوسانی به مدینه فرستاده بود که در حوالی خانه عثمان مراقب باشند؛ وقتی عثمان کشته شد، بلافاصله پیراهن خونآلود او را به شام برسانند؛ و جاسوسان این مأموریت را به سرعت انجام دادند و این پیراهن مدتی در مسجد شام آویزان بود و معاویه شخصاً گاه و بیگاه در انظار عموم در پای آن اشک میریخت و در سوگ خلیفه پیامبر بر سر و سینه میزد! و بدین وسیله مردم سادهلوح مسلمان برای خدا و به خاطر خدا تحریک میشدند و در راه خدا خون میدادند و کشته میشدند.
و آخرالامر نیز در صفّین هنگامی که احساس شکست کرد، باز از نقشههای فریبکارانه و منافقانه استفاده نمود و قرآن را بر نیزه کرد؛ یعنی ما تسلیم قرآن هستیم. و علی (ع) که میدانست چه نیرنگی در کردار آنان خفته است، فریاد میزد: بزنید و به پیشرفت خودتان ادامه دهید. اما مقدسین نادانی که از خطر منافقین آگاه نبودند فریاد برآوردند که ما با قرآن نمیجنگیم، و اینکه تو میگویی معنایش این است که ما با قرآن بجنگیم. و بدین وسیله حزب اموی خود را نجات داد.
این است خطر هولناک نفاق که قرآن مسلمین را با کلمه اَلا (آگاه باشید) هشدار میدهد. اسلام هر وقت با کفر روبرو شده شکست داده و هر وقت که با نفاق روبرو شده شکست خورده است، چون نفاق از نیروی خود اسلام استفاده کرده و بر ضد آن به کار برده است؛ یعنی لباس اسلام به تن نموده و با آن جنگیده است.
📚 آشنایی با قرآن، ج 2، ص97