eitaa logo
حوزه های علمیه خواهران کشور
17.3هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
152 فایل
کانال رسمی مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران پایگاه خبری و رسانه‌ای حوزه‌های علمیه خواهران: whc.ir" rel="nofollow" target="_blank">news.whc.ir پورتال مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران: whc.ir ارتباط با ادمین: @Maseiha110 @whc_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 با استفاده از گوناگون یاد افراد شهیدپرور را حفظ کنید ✏️ رهبر انقلاب در دیدار ستاد مرکزی کنگره‌ی ملی شهدای سبزوار و نیشابور: حفظ یاد شهیدپرور جهاد است. شهیدپرور کیست؟ پدر، مادر، معلّم، همسر، رفیق خوب... یاد آن کسانی که از این جهاد در طول دفاع مقدّس یا بعد از آن تا امروز پشتیبانی کردند، جهاد است؛ یاد آن بانویی که در دِه «صد خَرْو» یا هر جای دیگر در خانه‌اش ده تا تنور میزند که برای رزمندگان نان بپزد، جهاد است... ✏️ این حوادث می‌تواند موضوعاتی باشد برای ، برای ، برای ، برای ایجاد های جذّاب که در از این استفاده بشود، در های مردمی استفاده بشود، در هنرهای گوناگون استفاده بشود؛ اینها چیزهایی است که باید انجام بگیرد؛ اینها کارهای مهمّی است. 📣 خاطره‌نویسی باید تقویت بشود ✏️ بحمداللّه ماجرای شهیدان، یک ماجرای راه‌افتاده‌ای در کشور است که باید تقویت بشود؛ باید بیشتر و بهتر با کامل نوشته بشود، این را جوانها بخوانند، همه بخوانند ان‌شاءاللّه و استفاده کنند. 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
سخاوت یعنی وقتی می‌بخشی منّت نذاری. امام علی علیه السلام الدرة الباهرة، ص8 اداره خبر و اطلاع رسانی 🆔 @kowsarnews 🌐 news.whc.ir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥" نوکروت خیلی تکاپکا داره" 🔷 مولودی خوانی مجتبی رمضانی برای میلاد با سعادت امام رضا (ع) با لهجه شیرین کرمانی 🌸کانال رسمی حوزه‌های علمیه خواهران 🆔 @kowsarnews 🌐 news.whc.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢تولیدات هنری رسانه ای طلاب رفتن به پابوس آقا برایم دست نیافتنی بود. هیچ وقت فکر نمی‌کردم پدر روزی به خانه بیاید و بگوید، در یک کاروان که عازم مشهد مقدس است نامت را نوشته‌ام... شب از خوشحالی خوابم نمی‌برد پتوی سفید یخی که آجرهای صورتی دل بی رنگش را لعابی داده بود، روی سرم کشیدم ... اشک‌هایی شیرین‌تر از عسل تحفه‌ی چشم‌هایم بود. به شمس الشموس !! خودم را عاشق می‌دیدم و لحظه‌ای حتی تردید نداشتم که هست کسی عاشق‌تر از من... کوله را پر کردم از عشق و محبت و دلتنگی و راهی شدم. سوار اتوبوس بودیم و مسئول کاروان اسامی را می‌خواند که مطمئن شود کسی جا نمانده است. همه سوار شدند ماند یک دختر حدودا ۱۴ ساله با یک چادر مشکی و دمپایی‌های آبی رنگ پلاستیکی؛ دختر در حالیکه سعی می‌کرد چادرش را با دو انگشت محکم زیر گلویش نگه دارد التماس می‌کرد: آقا تو را به امام رضا مرا هم ببرید.. من آروز دارم...تو را ضامن آهو.... هر چه مسئول کاروان برایش توضیح می‌داد که نمی‌شود و دردسر دارد و اگر اتفاقی بیفتد باید پاسخگو باشد... اما دختر اصلا گوشش بدهکار نبود! گریه و خواهش و زاری و قسم‌های پیاپی... اینجا بود که قلم و دفترم را برداشتم و نوشتم: فکر می‌کردم که تنها عاشق مبتلا منم ... ای ضامن آهوی، ندانستم که کوی عاشقان داری بسی... 🍀به قلم نادیا سالارپور بانوی طلبه و مبلغ مدرسه علمیه الزهرا سلام‌ الله‌ علیها بندرعباس - استان هرمزگان 🔹تولیدات خود را برای ما بفرستید به نشانی @whc_ir 🌸کانال رسمی حوزه‌های علمیه خواهران 🆔 @kowsarnews 🌐 news.whc.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اشاره اخیر به شهید حمیدرضا الداغی که شهادتش افکار عمومی کشور را تکان داد 🌸کانال رسمی حوزه‌های علمیه خواهران 🆔 @kowsarnews 🌐 news.whc.ir
پدرت رو رو نیمکت پارکی که تو بچگی همیشه باهاش بودی تنها نذار! اداره خبر و اطلاع رسانی 🆔 @kowsarnews 🌐 news.whc.ir
(کوتاه)  قسمت هفتم بعد از تمام شدن انفرادی مستقیم به آشپزخانه رفتم. احمد و حسین، تازه رسیده بودند. جاسوس خیر ندیده آمار همه را داده بود. احمد به طرفم آمد و گفت: - سلام فرمانده، خوش گذشت؟! - آره خیلی، جای شماها خالی؟! حسین تازه خنده بر لب هایش نقش بسته بود و می خواست صحبت کند که آشپز صدا زد: - به دستور سرهنگ، باید کف رو تمیز، برق بندازید، بعد از ظهر سرلشگر ناجی میاد بازدید. بچه ها رو به گوشه ای کشیدم و گفتم: - بهترین فرصته، ناجی رو ناکار کنیم، نجات پیدا کردیم. حسین و احمد با تعجب نگاه کردند و گفتند: - سرلشگر ناجی منظورته؟!! - آره، تو انفرادی حدس می زدم... نقشه از این قراره.... آشپزها به صورت منظم روبه روی من و بچه ها ایستاده بودند. اولین باری بود که برای آمدنش لحظه شماری می کردیم. بالاخره همراه با بادمجون دور قابچینا وارد شد، نگاه مشکوکی به اطراف انداخت و به طرف آشپزها به راه افتاد. چند قدمی تا رسیدن فاصله داشت که روغن ها کار خودش را کرد، ناگهان لیز خورد و کف آشپزخانه ولو شد. همه به غیر از ما به سمتش دویدن و یکی از آنها داد زد: - پای سرلشگر شکسته! آمبولانس بیاد، سریع! - چشم قربان!  در مقر فرماندهی غذا، به راحتی در حال تقسیم سحری بودیم که پرسیدم: - احمد جان! چند شب، سحری درست کردیم؟! - اگه اون شبی که آب خنک می خوردی کم کنیم، بیست و هشت شب! - آب خنکش، فکر باز کن بود احمد جان! پس دیگه یه شب دیگه مونده اگه فردا عید نباشه؟! - آره، ایشالله. حسین که در حال تقسیم سحری هم، دست از ناخنک زدن ورنمی داشت گفت: - راستی محمدابراهیم! گچ پای ناجی رو دو سه هفته دیگه باز می کنند... (پایان)  ✍ عشق_آبادی اداره خبر و اطلاع رسانی 🆔 @kowsarnews 🌐 news.whc.ir
ای نام تو بهترین سرآغاز... بسم الله الرحمن الرحیم 🆔 @kowsarnews 🌐 news.whc.ir
🌺السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَ الْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَ أَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ. 🍀سلام بر تو اى صاحب عصر و زمان ؛ سلام بر تو اى جانشین خداى رحمان؛ سلام بر تو اى شریک و هم‏سنگ قرآن؛ سلام بر تو اى داراى دلیل و برهان قاطع؛ سلام بر تو اى امام آدمیان و جنّیان؛ سلام بر تو و بر اجداد پاک و پدران پاکیزه ‏ات که معصوم بودند ؛ و رحمت و برکت‏ هاى الهى نثارتان باد. 🌸کانال رسمی حوزه‌های علمیه خواهران 🆔 @kowsarnews 🌐 news.whc.ir