📚 کتاب « باغ حاج علی »
خاطرات #حاجمهدیسلحشور از دفاع مقدس
✍🏻 نویسنده: نوید نوروزی
🔻کانال پر از آب و برف بود و به سختی میتوانستیم حرکت کنیم، سرما هم فشار میآورد. با خود گفتم: (خدایا کاش شهید بشم که از این سرما نجات پیدا کنم!) از شدت سرما دستهایم کبود شده بود و حتی نمیتوانستم گلنگدن اسلحه را بکشم. بهقدری دستهایمان یخ زده بود که اسلحه را به زمین تکیه میدادیم و گلنگدن را با پا میکشیدیم. حتی نمیتوانستیم اسلحه را از ضامن خارج کنیم، با سنگ روی ضامن میزدیم تا جابهجا شود.
🔸نمیدانستیم سرنوشتمان چه خواهد شد. ناگهان سعید طاهرخانی از بین جمعیت بلند شد و کنار یک جنازه رفت و آرام آن را جابهجا کرد. درست زیر جنازه یک گلوله آرپیجی 7 بود. جنازه از کی آنجا بود؟! نمیدانستیم، اما به بدنه گلوله گِلهای خشک چسبیده بود. سعید سرنیزهای درآورد و شروع کرد به تراشیدن گِلهای روی گلوله آرپیجی تا بتواند آن را در قبضه جا بزند. هیچ فرصتی نداشتیم و دل توی دلمان نبود.
🔹سعید ایستاد و در همان تاریکی شب قرآنی را مقابل صورتش گشود و شروع کرد به خواندن دعا. گاهی به آسمان نگاه میکرد و گاه به قرآن. نفسها در سینهها حبس شده بود. یکی دو دقیقهای طول کشید...
#معرفی_کتاب
#حوزه_های_علمیه_خواهران
#طلاب_خواهر
#فضای_مجازی_نشر
🌸کانال رسمی حوزههای علمیه خواهران
🆔 @kowsarnews
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈