eitaa logo
خانه ایثار نجف آباد
2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
⭕️نجف آباد، قدس غربی. ⭕️ شروع فعالیت از شهریور1399. با حمایت «شهرداری نجف آباد » و استفاده از منابع مختلف از جمله آرشیو «کنگره شهدای نجف آباد» ⭕️ شرعی و قانونی اجازه دارید حتی بدون ذکر منبع، از مطالب این کانال استفاده کنید. @njf_sakha ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ جوانی که روی تخت بیمارستان شهیدش کردند ژیان را با دست سر و ته کردیم و همراه دو نفر دیگه، مجروح در بغل نشستم عقب. گفتم نترس و فقط ما رو برسون بیمارستان. گوشه و کنار بیمارستان پُر بود از زخمی و تلاش و تقلای کادر بیمارستان و مردم. توران موحدی که پدرش «علی‌کبابی» در سه‌راه امیدی مغازۀ میوه‌فروشی داشت، سر‌پرستار بیمارستان بود و هوای انقلابی‌ها را داشت. خواست «علی کافیان» که پدرش در کوچۀ دلگشا مغازۀ کاه‌فروشی داشت، را بخوابانم روی تخت و براش خون جور کنم. کافیان هنوز ناله می‌کرد و آب می‌خواست. موحدی تازه از اتاق خارج شده بود که نعرۀ پاسبان‌ها پیچید در راهروی بیمارستان. جمشیدیان، کاظمی و طاهری ژ3 به دست مستقیم می‌آمدند سمت این اتاق. اگر من را با این لباس‌های خون‌آلود می‌دیدند، همان‌جا خلاصم می‌کردند. اشهدم را گفتم و بی‌حرکت ایستادم پشت در. جمشیدیان هم‌زمان با فحش‌های رکیک و ناموسی به سرپرستار و تاکید روی این‌که کسی حق درمانِ مجروحان را ندارد، لگدی به درب کوبید. در طوری باز شد که من را بین زاویۀ خودش و دیوار مخفی کرد. جوان نوزده‌ساله که پاسبان چاق و بد‌دهن شهر را شناخته بود، با وحشت همچنان از تشنگی می‌گفت. جمشیدیان با پوتین رفت روی تخت و چند‌باری شکم مجروح را فشار داد. کافیان، چند نعره زد و همان‌جا شهید شد. از ترس و خشم می‌لرزیدم و هزار جور فکر به ذهنم آمد ولی تکان نخوردم. پاسبان‌ها رفتند سراغ اتاق‌های بعدی و این فرصتی شد برای فرار از اتاقی که خاطره‌اش هنوز برایم زنده مانده. نزدیک در خروجی که رسیدم، شروع کردند به دستور ایست و تیر‌اندازی. از بالای سه پله‌ای که راهروی اورژانس شیر و خورشید را به حیاط می‌رساند، به حالت شیرجه پریدم پایین. بی‌خیال زانو و دست‌های زخمی‌ام شدم و با تمام توانم دویدم داخل کوچۀ پشت بیمارستان. 📌 خاطره یکی از انقلابی نجف آباد که خاطراتش توسط انتشارات مهر زهرا (س) در دست تدوین است. 🆔@najafabadnews_ir_shahid 🆔 http://najafabadnews.ir 🆔https://www.instagram.com/najafabadnews_ir_shahid
⭕️ آخرین نماز روز دارد به ظهر نزدیک می‌شود. نیروها یکی‌یکی شده یا زخمی می‌شوند و مهمات دارد ته می‌کشد. الآن دیگر «تن» است که در برابر نفربر و بالگرد و موشک می‌جنگد. بیرون از کانال، آخرین رزمنده‌ها اسیر یا شهید شده و عراق تمام توان و تمرکزش را می‌گذارد روی این کانال. کمتر از چهل نیروی باقیمانده با مختصری مهمات، می‌روند انتهای کانال و از آن‌جا به سرعت خارج شده و با چندین متر دویدن و عبور از یک خاکریز، خودشان را به دومین کانال که حالت جنوبی‌شمالی داشت می‌رسانند. آتش عراق هم‌چنان ادامه دارد و تلفات می‌گیرد. کار خاصی از دست کسی ساخته نیست و باید منتظر تاریک شدن هوا بمانند تا شاید راهی برای گریز پیدا کنند؛ البته اگر تا آن موقع اسیر یا شهید نشوند. یکی از مجروحان، می‌گوید: «وقت نماز شده! آفتاب رسیده بالای سرم». نیروها با همان حال گرسنگی، تشنگی، خستگی و بدن و لباس‌های خاکی و خونی، به سختی لابه‌لای پیکرهای شهدا و مجروح‌ها جایی پیدا کرده و می‌ایستند به . قناصه‌چی‌های ماهر بعثی که از صبح تا آن موقع خیلی از بچه‌ها را شهید و زخمی کرده بودند، وقتی نماز خواندن بچه‌ها را می‌بینند، از لج‌شان شروع می‌کنند به زدن دست و پای نیروها. روایت از آزادگان عملیات خیبر از آخرین لحظات مقاومت باقیماندگان چهار گردان اعزامی لشکر 8 نجف اشرف به ماموریت طلاییه. پنجم اسفند61 در یک روز نزدیک به هزار و دویست رزمنده لشکر8 نجف اشرف و تعدادی از نیروهای آذربایجانی مامور به این یگان، شهید یا اسیر شدند. 🆔@najafabadnews_ir_shahid 🆔 http://najafabadnews.ir 🆔https://www.instagram.com/najafabadnews_ir_shahid
هدایت شده از نجف آباد نیوز
⭕️ درگذشت جانباز نجف آبادی در تهران روز جمعه سی ام خرداد ۹۹، مسجد جامع نجف آباد میزبان مراسمی به یاد جانباز تازه درگذشته، مهندس سید مصطفی مرتضوی بود. این جانباز شیمیایی که سال ۶۴ پس از چند سال فعالیت در سپاه، راهی نیروی هوایی این مجموعه شده بود، بعد از بازنشستگی در دفتر آیت الله صدیقی امام جمعه موقت تهران مسئولیت پیدا کرده بود. از اولین روزهای شروع درگیری های در صحنه حضور داشت و در نیروی هوایی نیز برای مدتی مسئولیت آماد و پشتیبانی را بر عهده گرفته بود. از این نجف آبادی که سال ها از زندگی اش در تهران می گذرد، به عنوان فعال عرصه فرهنگی نام برده می شود. مرتضوی که برخی همرزمانش از او با عنوان «سردار گمنام» یاد می کنند، چند روز پیش به دلیل عوارض درگذشت و در تهران به خاک سپرده شد. 🆔 @najafabadnews_ir 🆔 http://najafabadnews.ir 🆔https://www.instagram.com/najafabadnews_ir 🆔https://www.aparat.com/najafabadnews
هدایت شده از نجف آباد نیوز
⭕️ نجات نوجوان نجف آبادی از ۳شبانه‌روز تشنگی و گرسنگی خط لشکر۸نجف‌اشرف در جزیرۀ مجنون جنوبی، اولین دقایق طلوع آفتاب یازدهمین روز اسفند۶۲ در عملیات خیبر را با اتفاقی معجزه‌وار شروع می‌کند. طی انتقال پیکر شهدا از فاصلۀ خطوط دوطرف که از آخرین ساعات دیشب تا حوالی اذان صبح ادامه داشت، نوجوان شانزده ساله‌ای بعد از حداقل۷۲ساعت خونریزی شدید و تحمل تشنگی و گرسنگی، زنده پیدا شده است. این نوجوان نجف‌آبادی، ۴۸ساعت بعد از شروع عملیات در قالب یکی از گردان‌های پیاده لشکر۸ وارد جزایر شده و بلافاصله در خط‌مقدم مستقر می‌شود. این گردان، یک یا دو شب بعد از ورود به جزایر، ماموریت پیدا می‌کند به خط عراق نفوذ کرده و آرایش شبانۀ تانک‌ها را به هم بریزد. طی این ماموریت، «محمد قاهری» با اصابت گلولۀ تیربار تانک به پایش به شدت زخمی شده و در منطقه جا می‌ماند. 🆔 @najafabadnews_ir 🆔 http://najafabadnews.ir
هدایت شده از نجف آباد نیوز
⭕️ تیربارها شروع به کار کرد و اولین کسی که زخمی شد، من بودم. وقتی تیر به پایم خورد، فقط احساس کردم که یک‌چیزی رد شد ولی کمی که راه رفتم، پخشِ بر زمین شدم. بچه‌های دیگر را نفهمیدم که چطور شدند. خودم را کشان‌کشان با اسلحه به پشت خاکریز کوچک تانک رساندم و در آن‌جا با سختی بسیار، بوته‌های دور و برم را جمع و خودم را استتار کردم. در این موقع، صدایی شنیدم. همان‌طور که زیر بوته‌ها بودم، مشاهده کردم که یک‌عراقی در کنار من نشست. من از هر جهت بر او غالب بودم ولی این‌که او اسلحه نداشت و من داشتم و من آماده‌ام برای تیراندازی؛ به طرف او بودم ولی قدرتای خداوند (از قدرت خدا)، او بلند شد و آن‌جا را ترک کرد. شب اول را با همۀ سرماهایش، کمی از گناهانم را پاک کردم. روز شد. من در موقعیت بدی قرار داشتم. اصلاً مثل یک آدم فلج شده بودم و تکان نمی‌توانستم بخورم. عراقی‌ها با تیربارهایشان می‌توانستند من را هدف بگیرند. صبح که شد، نه موقعیت دشمن را می‌دانستم و نه موقعیت نیروهای خودی را. همین‌که دستم بالا می‌رفت برای آگاه کردن نیروهای خودی که حدود ۳کیلومتر با من فاصله داشتند، تیربارهای دشمن کار می‌کرد. بدون هیچ غذایی و آبی، روز اول را سپری کردم. روز دوم، چاره‌ای جز فریاد زدن نداشتم. ۲نفر از برادران دیگر از دستۀ ۸نفرۀ ما، در چند متری من پشت یک خاکریز دیگر تانک افتاده بودند. این ۲نفر زخمی بودند ولی یکی از آن‌ها قادر به راه رفتن بود. ایشان پیش من آمد و قبل از این‌که من از او طلب آب کنم، او از من درخواست آب کرد و من هم به او گفتم که من هم آبی ندارم. در این‌جا بود که فهمیدم برادر عزیز و گرانقدر، برادر مصطفی رحیمی[۲] به شهادت رسیده است. بله، شهادت لیاقت می‌خواهد و ایشان هم بالاتر از این‌ها را داشت. خلاصه، روز دوم را دوباره بدون آب و غذا به پ ایان رساندیم. این بعثی‌های از خدا بی‌خبر، روز که ما را مشاهده کرده بودند، شب آن‌قدر خمپاره برای ما زدند که دیگر جای سوراخ نشده‌ای باقی نگذاشتند و باز هم عجیب این‌که یک‌گلولۀ آن در این محوطۀ خاکریزی که من افتاده بودم، نیفتاد و باز هم جای تعجب که ترکش‌های خمپاره به خدا قسم تا کنار گوش من و اعضای بدن من می‌رسید ولی مثل این‌که یکی آن‌ها را فقط هدایت به طرف خاک کرده بود. خلاصه روز سوم سپری شد. در این روز از فرط تشنگی ناچار به خوردن ادرار خودم شدم. بله، ای انسان گنهکارِ دین پوچ و بی‌اساس … (بقیه ناخوانا) 📌[۲] شهید مصطفی رحیمی فرزند غضنفر، ۷اسفند۶۲ در ۲۱سالگی طی عملیات خیبر به شهادت می‌رسد. 🆔 @najafabadnews_ir 🆔 http://najafabadnews.ir
هدایت شده از نجف آباد نیوز
11.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ دیدار پاسداران نجف‌آباد با آیت‌الله ایزدی در اواخر دهه ۶۰ در این فیلم که توسط اسدالله معین و در محل دفتر مرحوم آیت‌الله امام جمعه سابق نجف‌آباد ضبط شده، بخش از دیدار جمعی از پاسداران سپاه نجف‌آباد با مرحوم ایزدی به تصویر کشیده شده است. در این دیدار که به احتمال زیاد در اواخر دهه۶۰ و به مناسبت عید نوروز یا یکی از اعیاد مذهبی تشکیل شده، گفته شده چهره‌هایی مانند مرتضی کامرانی، سیدناصر آیت، پورسعیدی، نادعلی نادی، حسنعلی معین، تقی صداقت، عباس حسناتی، مهدی عربها، لطفعلی لطفی، ایرج مهرابی، رمضان آقابابائیان، سیدحسن اسماعیلی، مرتضی کاظمی، محمدرضا انتشاری، مهدی نظری، رحمت‌الله عباسی، صادق کارگر، سیدرضا غیور، مهدی مهدیه، حمید معین، مهدیه (شخصی که عینک دارد)، مهدی شهیدی، غلامحسین صالحی، علی کافی‌موسوی، جمال کافی‌موسوی، عبدالله ذکریا، رهبران، جانبخش، محمدی، جانبخش، توبیها، رستگاری و محمد‌حسن حیدری حضور دارند. 🆔 @najafabadnews_ir 🆔 http://najafabadnews.ir 🆔https://www.instagram.com/najafabadnews_ir2/
هدایت شده از نجف آباد نیوز
3.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ شهید سلیمانی: نجف آباد، یک حسینیه و حوزه علمیه است در این فیلم که تیر۸۴ به میزبانی سالن اجتماعات حوزه علمیه جدید نجف آباد و به مناسبت برگزاری یادواره شهدای روحانیت نجف آباد برگزار شده، شهید ، در سخنانی برگزاری این گونه جلسات را یکی از راه های عملی و واقعی مقابله با تهاجم فرهنگی می داند. شهید سلیمانی چند ماه مانده به شهادت احمد کاظمی، از او و ناصر توبه ایها به عنوان این دیار نام برده و یکی از دلایل حضورش در این محفل را، ارادتش به این دو نفر می داند. این فرمانده کمتر شناخته شده در آن مقطع، نجف آباد را شهری اندیشمند و دارای انسان های فهیم دانسته و در خصوص لشکر۸نجف اشرف نیز می گوید: این لشکر، یک لشکر عادی نیست. مملو از اندیشه، فهم و معنویت است. آدم های عادی این لشکر نیز قابل مقایسه با افرادی مثل ما نیستند. وی در توصیف دیگری از نجف آباد، بیان می دارد: نجف آباد، یک حوزه علمیه چند صد هزار نفری و یک حسینیه به تمام معناست. 🆔 @najafabadnews_ir 🆔 http://najafabadnews.ir 🆔https://www.instagram.com/najafabadnews_ir2/