۵ عادت روزمره که خلاقیت شما را از بین میبرد
گاهی پیش میآید که احساس کنید دیگر ایدهای ندارید، انگار ذهنتان قفل شده و هیچ چیزی به ذهنتان نمیرسد. شاید فکر کنید دلیلش مشغلههای روزمره است، اما واقعیت این است که برخی عادتهای ناآگاهانه، به مرور، خلاقیت را از بین میبرند.
اگر خلاقیت برایتان اهمیت دارد، باید این عادتها را بشناسید و سعی کنید تغییرشان دهید. در ادامه پنج مورد از این موانع را بررسی میکنیم.
۱. گرفتار شدن در تکرار و یکنواختی
تکرار بیش از حد، یکی از بزرگترین موانع خلاقیت است. وقتی هر روز مسیرهای همیشگی را میروید، کارهای مشابه انجام میدهید و تجربیات جدیدی ندارید، ذهن شما نیز در همان الگوهای قدیمی باقی میماند.
لازم نیست تغییرات بزرگی ایجاد کنید، حتی تغییرات کوچک مانند امتحان کردن یک مسیر جدید برای رفتن به محل کار، مطالعهی کتابی خارج از حوزهی مورد علاقهتان یا رفتن به مکانی که قبلاً نرفتهاید، میتواند به ذهنتان دیدگاه تازهای بدهد و خلاقیت را تحریک کند.
۲. بیش از حد تحقیق کردن و عمل نکردن
طبیعی است که هنگام یادگیری یا شروع یک کار جدید، به دنبال اطلاعات و تجربیات دیگران باشید. اما اگر زمان زیادی را صرف خواندن مقالات، تماشای ویدیوهای آموزشی و بررسی روشهای مختلف کنید، بدون اینکه اقدامی انجام دهید، در واقع درگیر "به تعویق انداختن خلاقیت" شدهاید.
بهتر است یک حد تعادل ایجاد کنید: یاد بگیرید، اما در کنار آن، حتماً شروع به عمل کنید. حتی اگر در ابتدا نتیجهی کارتان عالی نباشد، مهم این است که قدم اول را بردارید.
۳. کمالگرایی بیش از حد
همهی ما دوست داریم بهترین نسخهی ممکن از کارمان را ارائه دهیم، اما اگر بیش از حد روی جزئیات وسواس داشته باشیم، ممکن است هیچوقت آن را تمام نکنیم.
هیچ اثری از ابتدا کامل و بینقص نیست. بسیاری از هنرمندان و نویسندگان بزرگ، آثار اولیهی خود را بعد از چندین بار بازبینی و اصلاح بهبود دادهاند. بنابراین، بهتر است بهجای تلاش برای خلق یک اثر بینقص، کار را شروع کنید و در ادامه، آن را بهبود ببخشید.
۴. نپذیرفتن تجربههای جدید
ترس از شکست، مانعی جدی برای خلاقیت است. اگر همیشه در محدودهی امن خود باقی بمانید و از امتحان کردن چیزهای جدید بترسید، فرصتهای ارزشمندی را از دست خواهید داد.
گاهی لازم است ریسک کنید، ایدههای جدید را امتحان کنید و حتی اگر نتیجهی مطلوب حاصل نشد، آن را به عنوان یک تجربهی آموزنده بپذیرید. رشد خلاقیت نیازمند آزمون و خطا است.
۵. اختصاص ندادن زمان مشخص برای خلاقیت
بسیاری از افراد فکر میکنند که خلاقیت باید بهطور ناگهانی و در لحظهای خاص اتفاق بیفتد، اما واقعیت این است که خلاقیت نیاز به برنامهریزی و تمرین دارد.
اگر نوشتن، طراحی، یا هر نوع فعالیت خلاقانهای برای شما مهم است، باید زمانی مشخص را برای آن در نظر بگیرید. حتی اگر در آن زمان ایدهی فوقالعادهای نداشته باشید، همین که بهطور منظم تمرین کنید، ذهن شما آمادگی بیشتری برای خلق ایدههای جدید خواهد داشت.
جمعبندی
خلاقیت چیزی نیست که از بین برود، اما اگر گرفتار این عادتها شوید، به مرور احساس خواهید کرد که دیگر توانایی خلق کردن ندارید.
راهحل ساده است:
🔹 از روزمرگی فاصله بگیرید و چیزهای جدید را تجربه کنید.
🔹 کمتر تحقیق کنید و بیشتر عمل کنید.
🔹 به جای وسواس روی کمال، کار را شروع کنید و در ادامه آن را اصلاح کنید.
🔹 از امتحان کردن چیزهای جدید نترسید.
🔹 زمانی مشخص را برای فعالیتهای خلاقانهتان اختصاص دهید.
با این تغییرات کوچک اما موثر، میتوانید دوباره به جریان خلاقیت بازگردید و ایدههای جدیدی را در ذهن خود زنده کنید.
✍️نیکز فرانکز
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
تکنیک «آشکارسازی تدریجی اطلاعات» (Gradual Information Unveiling) در داستان کوتاه
در داستان کوتاه بهدلیل محدودیت در فضا و زمان، نویسنده نمیتواند همه جزئیات را بهطور یکجا و بیواسطه به مخاطب ارائه دهد؛ به همین دلیل، یکی از تکنیکهای پیشرفته نویسندگی داستان کوتاه، آشکارسازی تدریجی اطلاعات است. نویسنده با استفاده از این تکنیک، مخاطب را در جریان داستان درگیر میکند و با تعلیقهای هدفمند، اطلاعات کلیدی را بهتدریج فاش میکند، تا حس کنجکاوی و تعلیق در داستان به اوج برسد.
نمونهای برای تکنیک آشکارسازی تدریجی اطلاعات
در داستان «کلاغ سیاه» از ادگار آلن پو، اطلاعات کلیدی دربارۀ گذشته و روانشناسی شخصیت اصلی، بهتدریج و در طول روایت داستان فاش میشود. این آشکارسازی تدریجی، حس تعلیق و رمز و راز را در داستان افزایش میدهد و مخاطب را تا پایان درگیر میکند.
✍️ ناهید جلالی
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
سلام سلام
عصر گرم زمستانیتون بخیر 😅
چه کردید با مسابقه زندگی با آیهها؟ چی؟ اثرتون رو هنوز نفرستادید؟ 😱
حواسمون هست دارید پشت گوشت میندازیدها 😉
بدویید، منتظر آثارتون هستیم 👇
@dabirKtbSefid
پ.ن: خداروشکر استقبالتون عااااالی بوده و کلی داستان برامون اومده... انشاءالله در پناه قرآن و اهل بیت علیهم السلام محفوظ باشید 🌹😊
خب، بریم یکی دیگه از آثار برگزیده داستاننویسی معکوس و نسخه ویراستاری شدهاش رو با هم بخونیم
🔸اثر برگزیده #شماره2 چالش داستان نویسی معکوس
نویسنده: فاطمه زندی
نسخه ویراستاری شدهی داستان در پست بعد ارسال میشود👇
#داستان_ویرایش_شده
#داستان_نویسی_معکوس
امید
در نظرش دنیا جای کوچکی بود!
در دنیای کوچکش دست و پا می زد و تقلا می کرد برای زیستن!
نفس می کشید، اما در میان تاریکی دنیایش گویا مرده ای بود که نفس می کشد!
اطرافش پر بود از قطره های آبی که زندگیش را مدیون آنها بود، اما دیگر نفس کشیدن را برایش سخت کرده بودند.
در ذهنش مرتب تکرار میکرد که اگر زندگی این است، من آن را نمیخواهم...
زندگی با هدف تامین نیازهایش، برایش خوشایند نبود.
او دنبال راز درونش می گشت، اما از نظرش این دنیای کوچک، دست و پایش را بسته بود.
همیشه وقتی این افکار به سراغش میآمد، جای خون، نا امیدی در تمام رگهایش جریان پیدا میکرد و تصمیم میگرفت که بند زندگیاش را پاره کند و از این دنیای کوچک رهایی یابد!
اما درست در تمام این لحظات تکراری، صدایی در دنیایش طنین میافکند: «عزیزکم! تو به زندگی من معنایی دوباره دادی! من منتظرت هستم»
با اینکه او نمیتوانست بفهمد که چطور کسی که خودش معنای زندگی را نمیداند، میتواند به زندگی دیگران معنا ببخشد، اما این صدا را دوست داشت.
او نمیدانست که چگونه برای صاحب صدایی که نمیدانست کیست و او را ندیده، این همه با ارزش است، اما این صدای پر از مهر، قلبش را گرم میکرد.
و این مهر تنها روزنهی امیدش بود و این امید او را به ادامه تشویق میکرد.
او همیشه بعد از شنیدن این صدا با خودش فکر میکرد که شاید زندگی تاریک و کوچک و تنگ نیست.
این فکر باعث میشد که ناخواسته منتظر اتفاقی باشد تا زندگی را برایش به گونهی دیگر رقم بزند.
و سرانجام یک روز در دنیای تاریکش، نقطهای روشن دید که رفته رفته بزرگ و بزرگتر میشد و آنقدر بزرگ شد که مجبورش کرد تا چشمانش را ببندد.
با اینکه جدا شدن از دنیایش درد داشت و با صدای بلند گریه کرد، اما نور و روشنی دنیای جدید را دوست داشت.
وقتی صاحب صدای همیشگی را دید، لبخندی زد و نفس عمیقی کشید و در ذهن کوچکش این گونه گذشت: «حالا همه چیز از نو شروع میشود...»
نویسنده:فاطمه زندی
تقدیم به تمام مادران
کتاب سفید 📚
#داستان_ویرایش_شده #داستان_نویسی_معکوس امید در نظرش دنیا جای کوچکی بود! در دنیای کوچکش دست و پا م
#یادداشت_ویراستار
ا عرض سلام و احترام به شما نویسندهی جوان
خدا قوت بزرگوار، موضوع جالب و خاصی را انتخاب کردین، تبریک به شما 🌹
💫نکات رعایت شده در ویرایش داستان شما
۱. تغییر زبان داستان از اول شخص به راوی برای پرداختن بهتر به موضوع و قابل باورتر شدن داستان
۲. حذف توضیحات اضافه
۳. اضافه کردن قسمتهایی برای فهم بهتر داستان
اگه میخواهید نویسندههای کودک موفقی بشید باید دو تا نکته رو در نوشتن داستان رعایت کنید.دعوت می کنم از شما که پست بعد رو با دقت بخونید و نظرتون رو هم در موردش بگید.
دو نکته که قبل از شروع نوشتن برای کودکان باید بدانید
نوشتن برای کودکان هم جذاب است، هم چالشبرانگیز. شاید فکر کنید چون بچهها را دوست دارید، همین کافیست که نویسندهی کتاب کودک شوید. اما حقیقتا اینطور نیست.
اول از همه، این کار آنقدرها هم ساده نیست. ما معمولاً کودکان را دستکم میگیریم، در حالی که بچهها بسیار باهوشتر از تصور ما هستند.
شاید اکثر نویسندههای تازه کار تصور کنند که داستان باید درسی برای مخاطب خردسال داشته باشد. اما یقین بدانید اگر بچهها حس کنند کسی دارد بالای سرشان میایستد و نصیحتشان میکند، دلزده میشوند.
پس درسآموزی خوب است، اما باید بهدرستی انجام شود. اگر پیام داستان را مستقیم و شعاری ارائه کنید، کودک نهتنها تأثیر نمیگیرد، بلکه کتاب را کنار میگذارد و دیگر سراغش نمیرود.
نکتهی بعد اینکه بچههای امروز با بچههای دوران کودکی ما فرق دارند. علایق، رفتار و طرز فکرشان با ما یکی نیست و این مسئله را باید پذیرفت. چیزی که در کودکی ما جذاب بود، ممکن است امروز برای آنها هیچ کششی نداشته باشد. پس مهم است که داستانهایتان را بر اساس دنیای امروز بچهها تنظیم کنید.
صبر کنید، نا امید نشوید، بخش لذت بخش ماجرا اینجاست: اینکه میتوانید لبخندی روی لب یک کودک بنشانید و در دلش پیامی ماندگار بکارید، پیامی که شاید تا آخر عمر همراهش باشد.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
چگونه یک داستان ترسناک بنویسیم؟
میتوان در یک داستان ترسناک، از موجودات وحشتناک، سایههای شوم و توصیفات خونآلود استفاده کرد، اما چنین عناصری تنها ترسی سطحی ایجاد میکنند—ترسی که با پایان داستان از بین میرود.
اچ. پی. لاوکرفت، نویسندهی برجستهی ژانر وحشت، میگوید:
"قدیمیترین و قویترین نوع ترس، ترس از ناشناختههاست."
یک نویسندهی موفق در این ژانر، از همین ویژگی بهره میبرد و خواننده را در فضایی از ابهام، تعلیق و انتظار قرار میدهد.
صداهای عجیب از زیرزمین از کجا میآیند؟
چرا کشوی قدیمی قفل شده و کسی حاضر نیست آن را باز کند؟
علت رفتار عجیب یکی از اعضای خانواده چیست؟
اما تعلیق محدود به داستانهای ترسناک نیست. در هر داستانی، همین حسِ بیاطلاعی از آینده و میل به دانستن، خواننده را تا پایان همراه خود نگه میدارد.
چگونه میتوان این تعلیق را در داستان ایجاد کرد؟
کلید موفقیت این است که در ذهن مخاطب سؤال ایجاد کنید و پاسخ را به تعویق بیندازید.
خواننده باید همواره در ذهن خود بپرسد: «بعد از این چه اتفاقی خواهد افتاد؟»
در ادامه، چند تکنیک کاربردی را بررسی میکنیم:
۱. زاویهی دید را محدود کنید
ابهام و ندانستن، جوهرهی تعلیق است.
به جای استفاده از دانای کل که همه چیز را میداند، داستان را از دید شخصیتها روایت کنید.
آنها، درست به اندازهی خواننده از اتفاقات پیش رو آگاه هستند و این محدودیت اطلاعات، باعث افزایش حس تعلیق میشود.
به عنوان نمونه، رمان دراکولا به شکل نامه و خاطرات نوشته شده است—زیرا نویسنده با محدود کردن زاویهی دید، ترس را در دل خواننده زنده نگه میدارد.
۲. فضا و محیط را جدی بگیرید
در داستانهای ترسناک، فضا تنها یک پسزمینه نیست، بلکه یکی از عناصر اصلی داستان است.
یک خانهی قدیمی که پلههایش زیر پا جیرجیر میکنند،
یک کوچهی تاریک که در انتهای آن سایهای مبهم دیده میشود،
یک بیمارستان متروکه که هنوز بوی مواد ضدعفونیکننده در آن پیچیده است.
اما همیشه نیازی به یک عمارت مخوف یا یک گورستان مهآلود نیست. حتی یک خانهی عادی هم میتواند حس ترس ایجاد کند. همانطور که در رمان ربکا، نویسنده با توصیف رنگ غیرعادی گلهای خانه (رنگ قرمز خونی)، فضایی رمزآلود خلق کرده است.
۳. از سبک و فرم برای ایجاد تعلیق استفاده کنید
تعلیق تنها به محتوای داستان وابسته نیست، بلکه نحوهی روایت نیز در تقویت آن تأثیر زیادی دارد.
ادگار آلن پو در قلب رازگو با استفاده از جملات کوتاه، مقطع و پراکنده، حس اضطراب و بیقراری شخصیت را به خواننده منتقل میکند.
شما نیز میتوانید با استفاده از جملات کوتاه و مکثهای ناگهانی، ریتم داستان را تغییر داده و حس ترس را القا کنید.
۴. از کنایهی نمایشی بهره ببرید
گاهی اوقات، مخاطب باید بیشتر از شخصیتها بداند.
به عنوان مثال، اگر کودکی در حیاط خانه مشغول بازی است، اما خواننده میداند که در سایهها خطری در کمین است، این دانشِ یکطرفه باعث ایجاد تعلیق قوی میشود.
در این شرایط، پرسش اصلی این نیست که «چه اتفاقی خواهد افتاد؟» بلکه «چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟» و همین تفاوت، خواننده را تا پایان درگیر داستان نگه میدارد.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#نکتههای_نویسندگی
اگر میخواهید شعری بخوانید، تا آنجا که میتوانید بلند بخوانید. وقتی بعضی از آثار را شمرده میخوانید هشیاری شما تحریک میشود. وقتی متنی را با صدای بلند میخوانید گذر فکر، توسط لحن نویسنده مورد توجه قرار میگیرد و روی جزییات آن میاندیشید. سعی کنید صدای صفحات را با صداقت و شمرده بشنوید تا توان مؤثر برای نوشتن را به دست آورید.
دیوید ب پیری
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid