غروب و دلتنگی 💔
سلام حضرت دلبر....
سلام قرص قمر.....
سلام اے دردانهے زهرا(س)♥️
زمین که لطف ندارد از آسمان چه خبر؟
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان......
اینجا آلودگے دلهایمان از حد هشدار فراتر رفته نفسهایمان به شماره افتاده...😔
سالهاست زندگیمان تعطیل رسمے است.....
هواے باریدن ندارےمولاجان؟😔
گِرهے کور ظهورت منم قبول
اما خدا را چه دیدے شاید قرار است حُرّ تو باشم....😭😭
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡رامےبینم.
با من همراه باش 👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
بانو!♥️
چــادر تو.....
علم این جبهہ ے جنگ نرم است….
علمدار حیـا......
مبادا دشمن چــادر از سرت بردارد.....
گردان فاطمے......
باید با چـــادرش بوے یـــاس را در شهر پخش کنـد…🥰
بهترین زنان کسی است که ....
نامحرم او را نبیند.....
#حضرت_زهرا
با من همراه باش 👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸🔸نماهنگ مثل ستاره.....
#روز_دختر
با من همراه باش 👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی ازم میپرسن.....
چی آرومت میکنه 🤦♀😂
با من همراه باش 👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر ومادر خلاق باشیم....
#آموزش_کاردستی .....
#فرزندآوری
با من همراه باش 👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من خودم قانع شدم و از این به بعد قول میدم دستام رو خوب بشورم😅
#فرزندآوری
با من همراه باش 👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
زنی پسرش به سفر دوری رفته بود
و ماهها بود که از او خبری نداشت بنابراین
زن دعا میکرد که او سالم به خانه بازگردد
این زن هر روز به تعداد اعضاء خانوادهاش
نان میپخت و همیشه یک نان اضافه هم
میپخت و پشت پنجره میگذاشت
تا رهگذری گرسنه که از آنجا میگذشت
نان را بردارد
هر روز مردی گوژپشت از آنجا میگذشت
و نان را برمیداشت و بجای آنکه از او
تشکر کند میگفت:
هر کار پلیدی که بکنید با شما میماند
و هر کار نیکی که انجام دهید
به شما باز میگردد!
این ماجرا هر روز ادامه داشت تا اینکه
زن از گفتههای مرد گوژپشت ناراحت
و رنجیده خاطر شد
او به خود گفت: او نه تنها تشکر نمیکند
بلکه هر روز این جملهها را به زبان میآورد
نمیدانم منظورش چیست!؟
یک روز که زن از گفتههای مرد گوژپشت
کاملاً به تنگ آمده بود تصمیم گرفت
از شر او خلاص شود
بنابراین نان او را زهرآلود کرد و آن را
با دستهای لرزان پشت پنجره گذاشت
اما ناگهان به خود گفت:
این چه کاری است که میکنم!؟
بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت
و نان دیگری برای مرد گوژپشت پخت
مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت
و حرفهای معمول خود را تکرار کرد
و به راه خود رفت
آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد
وقتی که زن در را باز کرد فرزندش را دید
که نحیف و خمیده با لباسهایی پاره
پشت در ایستاده بود
او گرسنه تشنه و خسته بود
در حالیکه به مادرش نگاه میکرد گفت:
مادر اگر این معجزه نشده بود نمیتوانستم
خودم را به شما برسانم
در چند فرسنگی اینجا چنان گرسنه و ضعیف
شده بودم که داشتم از هوش میرفتم
ناگهان رهگذری گوژپشت را دیدم که به
سراغم آمد از او لقمهای غذا خواستم
و او یک نان به من داد و گفت: این تنها
چیزی است که من هر روز میخورم
امروز آن را به تو میدهم زیرا که تو
بیش از من به آن احتیاج داری
وقتی که مادر این ماجرا را شنید
رنگ از چهرهاش پرید به یاد آورد که ابتدا
نان زهرآلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود
و اگر به ندای وجدانش گوش نکرده بود
و نان دیگری برای او نپخته بود
فرزندش نان زهرآلود را میخورد
به این ترتیب بود که آن زن معنای
سخنان روزانه مرد گوژپشت را دریافت:
هر کار پلیدی که انجام میدهیم با ما میماند
و نیکیهائی که انجام میدهیم
به ما باز میگردند
با من همراه باش 👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh