eitaa logo
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
1.4هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
8.1هزار ویدیو
148 فایل
کلبه ی آرامش ...همان جایی ست که ترا بخدا میرساند♥️ 🍁هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد 🍁چون گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد! 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀بیان مطالب ناب 🍀مهمترین هدف تبلیغ امام زمان ارواحنافداه میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‎‌‎‌✾࿐༅❄️✨❄️༅࿐✾ غروب ودلتنگی یار.... امام زمانم هر غروب دلتنگیم را براتون می نویسم .....😭 🟦 السلام علیک یا صاحب الزمان ✋️ سلام مهدی جان 🟩 از خدا می خواهم که جانت به سلامت باشد و از هر گزندی در امان باشی .🤲 🟥 از خدا می خواهم که در هجوم این همه اندوه ، قلب صبورت ، آرام باشد .🤲 🟫 از من ، منتظری روسیاه ، جز دعا برای بزرگی چون تو چه بر می آید؟...🤔 شرمنده ام مولا😔 🕊الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌🤲 ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ‌‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‌ ‌‎‎‌‎‌‎‎‌‎🍃https://eitaa.com/kulbeye_aramesh 🌺 🌸 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌼‌‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تکنیک های مهربانی_3.mp3
8.52M
۳💕 ♡ تکنیک سوم: تمرین کن از نعمت‌های دیگران،لذّت ببری حتی اگر، از اون نعمت، بی بهره باشی! 🎙 ┏━━━━━━━🌺🍃━┓       https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ┗━━🌺🍃━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ مردی در بصره سال‌ها در بستر بیماری بود به‌ طوری که زخم بستر گرفته بود و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند همیشه دست به دعا داشت روزی عالمی نزد او آمد و گفت: میدانی که شفا نخواهی یافت آیا برای مرگ حاضری؟ گفت: به خدا قسم حاضرم داستان مرد بیمار به این طریق بود که در بصره بیماری وبا آمد و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آ‌ب لیمو است این مرد تنها آب لیمو فروش شهر بود که آب‌ لیمو را نصفه با آب قاطی می‌کرد و می‌فروخت چون مشتری زیاد شد کل بطری را آب ریخته و چند قطره‌ای آب‌ لیمو می‌ریخت تا بوی لیمو دهد مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم ولی دعا می‌کنم زندگی تو بر باد برود چنانچه زندگی مردم را بر باد می‌دهی و خونشان را در شیشه می‌کنی عالم گفت: از پول حرام مردم نصف بصره را خریدی و حالا ده سال است برای درمان و علاج خود آنها را می‌فروشی می‌دانی از آن همه مال حرام چه مانده؟ دو کاسه آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی نخواهی مرد و زجرکش خواهی شد پس مالت را بده بفروشند تا مرگت فرا رسد پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش چون مال حرام ماندنی نیست چون پسر کاسه‌‌ها را فروخت پدر جان داد https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
تلنگر‼️ ┏━━━━━━━🌺🍃━┓       https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ┗━━🌺🍃━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به_وقت_ساعت_عاشقی ┏━━━━━━━🌺🍃━┓       https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ┗━━🌺🍃━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
CQACAgQAAx0CVc35HwAC18VlO_hQfMcquWlCLrcTxyHunh2ZLwAC2gQAAvxAeFLSE4wmcwaLBjAE.mp3
3.01M
🎼حتما گوش کنید و لذت ببرید😭😭 💧اگر اشکی ریختید برای بنده حقیرم دعا کنید اگردانلودنکنی خیــــــلی ضررکردی👌 ♦️اگرخوشت نیومد.هرچی خواستی به من بگو اگرخوشت اومد به هرکی میشناسی ارسال کن🙏 اگه قبلا هم شنیدی الان شنیدن دوباره آن خالی از لطف نیست... 🍃 پیشنهاد ویژه برای دانلود کوتاه_شنیدنی☝️😭😭😭😭 اگه دلت تنگه امام رضاست ☝️☝️ دل بسپار به آقای مهربون😭😭😭😭 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
😁 فردی خودنما و متکبر که خود را فیلسوف دَهـر می‌دانست به گفت : به نظر من آدم نادان کسی است که به چیزی کامل داشته باشد. 😳 بهلول پرسید : تو مطمئنی؟ گفت : آری کاملاً ....! 🤣🤭😅 🌷🌹🌷🌷🌹🌹🌹🌹 روزی داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید : من در سه مورد با امام صادق علیه السلام مخالفم . اول اینکه می گوید خدا دیده نمی شود . پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد . دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و تأثیری در او ندارد . سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد . که شنید فورا دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد ، اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد ، استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند . خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به  دانش آموزان درس می دادم که با کلوخ به سرم زد . و الان درد می کند . بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه ، بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد . ثانیا مگر تو از خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تأثیری ندارد ، ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم . استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت . احکام احکام شیرین https://eitaa.com/kulbeye_aramesh