eitaa logo
ما بچه‌های امام حسینیم 🇵🇸🇮🇷
1.1هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
5.9هزار ویدیو
35 فایل
تبادل و تبلیغ: @MAHSA_13922 نظرات،انتقاد و پیشنهاد: شهرام شهباززاده ۰۹۳۸۷۳۴۲۹۴۶ @Shahr_sh @Shahr_sha گروه عکس کودک: https://eitaa.com/joinchat/3903128318C8edfa77a63
مشاهده در ایتا
دانلود
339250_393.mp3
6.57M
اسم قصه: قصه صوتی قطب چجوریه؟ 🍬 گروه سنی: ۱ تا ۷ سال ─═ঊঈ🌸ایتا کودک🌸ঊঈ═─ @Eitaa_Baby @kuodakemellateemamhosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشکال هندسی را برش زده و در جای مناسب بچسبانید. ✔️ مناسب ۴ تا ۶ سال ─┅─═ঊঈ🌸ایتا کودک🌸ঊঈ═─┅─ @Eitaa_Baby @kuodakemellateemamhosein
آموزش به موقع توالت👆🏻 ─┅─═ঊঈ🌸ایتا کودک🌸ঊঈ═─┅─ @Eitaa_Baby @kuodakemellateemamhosein
🐍 مار بدجنس و شغال دانا روزی بود و روزگاری بود در جنگل سرسبزی کلاغی در بالای درختی لانه داشت. اتفاقا در همسایگی او مار سیاه بزرگی نیز لانه داشت کلاغ که تازه صاحب چند جوجه ناز و کوچولو شده بود از ترس اینکه مار جوجه هایش را نخورد از لانه بیرون نمی رفت برای همین جوجه هایش همیشه گرسنه بودند. کلاغ تصمیم گرفت شبها برای آوردن غذا از لانه خارج شود تا اینکه بالاخره مار فهمید و در فرصت مناسب همه ی جوجه های کلاغ راخورد. کلاغ که از این وضع ناراحت بود شروع به داد و فریاد کرد شغال دانایی در جنگل در نزدیکی درخت زندگی میکرد تا سر و صدای کلاغ را شنید به او گفت: چرا اینقدر سر و صدا می کنی؟ کلاغ هم همه ی ماجرا را برایش تعریف کرد. شغال ناراحت شد و در فکر فرو رفت وبعد از مدتی فکری به ذهنش رسید. رو به کلاغ کرد و گفت: تو پرنده هستی می توانی هرکجایی بخواهی بروی پس به حرفهای من خوب گوش بده. فردا صبح به روستایی که در نزدیکی ما است برو و یک چیز با ارزش از روستایی ها بردار و کاری کن دنبال تو بیایند و وقتی دنبال تو آمدند آن را در کنار لانه مار بگذار و در کناری بایست و تماشاکن. فردای آن روز کلاغ به روستا رفت زن کدخدا در کنار چشمه لباس می شست و النگو های طلایش را درآورده بود و روی سنگی گذاشته بود کلاغ تا چشمش به طلاها افتاد به سرعت پایین آمد وآنها را با نوک خود گرفت و غار غار کنان به طرف لانه اش حرکت کرد زن کدخدا با داد و فریاد همه ی اهالی ده را خبرکرد. همه ی اهالی با بیل و وسایلی که داشتند برای گرفتن کلاغ به دنبال او راه افتادند کلاغ هم که شاهد تمام وقایع بود خوشحال به راه خود ادامه داد و به طرف لانه مار رفت کمی صبر کرد تا اهالی ده به او نزدیک شوند وقتی همه نزدیک لانه مار رسیدند تمام طلاهارا درکنار لانه ی مار انداخت و بالای درختی نشست اتفاقا مار که از سرو صدای مردم ده بیرون آمده بود تا چشمش به طلاها افتاد به طرف آنها حرکت کرد مردم ده که به لانه او رسیده بودند تاچشمشان به مار افتاد با بیل و وسایلی که در دست داشتند به طرف او حمله کردند و او را از پا در آوردند. کلاغ که دیگر از دست مار راحت شده بود خوشحال به در لانه شغال دانا رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد و به خاطر کمک او از او تشکر کرد و به لانه اش رفت اوخیلی زود صاحب چند تا جوجه ناز و قشنگ شد و در کنار آنها سالها خوش و خرم زندگی کرد. @mah_mehr_com @kuodakemellateemamhosein
13.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐤🐤قناری آی قناری 💞بچه های عزیز ، امام زمان (عجل الله فرجه) خیلی صلوات را دوست دارند. 💝ما می توانیم هر روز برای ایشان صلوات بفرستیم. ☘️💖☘️💖☘️💖☘️💖 🌼کانال گل نرگس🌼 ╭━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━╮ @golenarges_jamkaran ╰━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━╯ @kuodakemellateemamhosein
@childrin1کانال دُردونه.mp3
3.58M
"شتر های مهمان سرای آفتاب" با صدای (خاله شادی) 💗 ∩_∩ („• ֊ •„)💗 ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️ @childrin1 🌙 ┗━━━━━━━━━┛ @kuodakemellateemamhosein
@childrin1..کانال دُردونه_5922544860761425238.mp3
6.93M
"دریا دادور" 👆👆👆 💚 ⭐️💚 💚⭐️💚 ╲\╭┓ ╭ ⭐️💚 🆑 @childrin1 ┗╯\╲ @kuodakemellateemamhosein